لزوم پیروی از امامان معصوم (امام مهدی) و ترک مخالفت با ائمه (امام مهدی)
امامان معصوم علیهم السلام به دلیل دارا بودن ویژگیهایی چون سرسپردگی و تسلیم محض نسبت به اوامر و نواهی الهی، پاکی و پیراستگی از هرگونه خطا و اشتباه و فانی شدن در اراده و خواست خداوند به مقامی رسیده اند که امر و نهی آنها عین امر و نهی الهی است. به همین دلیل، کسی که از آنها پیروی کند، دقیقاً مانند این است که از خدا پیروی کرده است و کسی که با آنها مخالفت کند، دقیقاً مانند کسی است که با خدا مخالفت کرده است. شیخ صدوق این ویژگی امامان معصوم علیهم السلام را این گونه بیان میکند:
واجب است معتقد باشد… دستور آنها، دستور خدا؛ نهی آنها، نهی خدا؛ پیروی از آنها، پیروی از خدا؛ مخالفت با آنها، مخالفت با خدا؛ دوست آنها، دوست خدا و دشمن آنها، دشمن خداست. [۱] همه ویژگیهایی که شیخ صدوق به آنها اشاره کرده، در روایات ذکر شده است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میکنیم. پیش از بررسی روایات باید توجه داشت که این ویژگیها در فرموده خدای متعال ریشه دارد آنجا که میفرماید:
یا أیُّها الَّذِینَ امَنُوا أَطِیعُوا اللّه َ و أطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکُم. [۲]
ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را (نیز) اطاعت کنید.
چنان که در بررسی نخستین ویژگی امامان گفته شد، مراد از «أولی الأمر» در آیه، امامان از آل محمد علیهم السلام هستند. بر اساس این آیه همچنان که اطاعت خدا و رسول واجب است، اطاعت امامان هم واجب است و میان اطاعت از آنها و اطاعت از خدا هیچ تفاوتی وجود ندارد.
روایات فراوانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام نقل شده است که از همه آنها برمی آید که اطاعت امامان هم سنگ اطاعت خداوند و مخالفت با آنها به منزله مخالفت با خداست. در این مجال، به دو مورد از این روایات که برجستگی ویژه ای دارند، اشاره میکنیم.
در روایت مفصلی که سلیم بن قیس از امام علی علیه السلام نقل کرده است، حضرت در جریان نبرد صفین و در پاسخ به نامه معاویه، جریان غدیرخم را یادآور میشود و مردم را با ذکر سوگند به خدا، گواه میگیرد که مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله در آخرین خطبه خود نفرمود:
أَیُّها النّاسُ إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُم أَمْرَینِ [ثَقَلَینِ] لَنْ تَضِلُّوا ما [إنْ ]تَمَسَّکْتُم بِهِما: کِتابَ اللّه ِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَهْلَ بَیْتِی، فَإِنَّ اللَّطیِفَ الخَبِیرِ قَدْ أَخْبَرَنِی وَ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الحَوْضَ. [۱]
ای مردم! من در میان شما دو چیز [گران سنگ] را به یادگار گذاشتم. تا زمانی که به آنها تمسک میجویید، هرگز گمراه نمی شوید؛ [آن دو چیز ]کتاب خدای عزّو جلّ و خاندانم [هستند]. همانا [خدای] لطیف و خبیر به من خبر داد و با من پیمان بست که این دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا زمانی که در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند.
مردم در پاسخ گفتند: به خدا ما شهادت میدهیم که همه آنچه گفتی از رسول خدا صلی الله علیه و آلهبود. آن گاه دوازده نفر از میان جماعت برخاستند و گفتند: ما شهادت میدهیم پیامبر خدا در آخرین خطبه ای که در روز وفاتش بیان کرد، در پاسخ عمر بن خطاب که پرسید: ای رسول خدا [آیا آنچه گفتی] همه اهل بیت تو را شامل میشود؟ فرمود:
لا، وَلکِنْ لِأَوْصِیائِی مِنْهُمْ عَلِیٌّ أَخِی وَ وَزِیرِی وَ وارِثِی وَ خَلیفَتی فِی أُمَّتِی وَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِی وَ هُوَ أَوَّلُهُمْ وَ خَیْرُهُمْ ثُمَّ وَصِیُّهُ بَعْدُهُ ابْنِی هذا وَ أشارَ إلَی الحَسَنِ ثُمَّ وَصِیُّهُ [ابنِی] هذا وَ أَشارَ إِلی الحُسَینِ ثُمَّ وَصِیُّهُ ابنِی بَعْدُهُ سَمِیُّ أَخِی، ثُمَّ وَصِیُّهُ بَعْدُهُ سَمِیِّی¨ ثُمَّ سَبْعَهٌ مِنْ وُلْدِهِ واحِدٌ بَعْدَ واحِدٍ حَتّی یَرِدُوا عَلَیَّ الحَوْضَ، شُهَداءُ اللّه ِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَجُهُ عَلی خَلْقِهِ مَنْ أَطاعَهُم أَطاعَ اللّه َ وَ مَنْ عَصاهُمْ عَصَی اللّه َ. [۲]
خیر، [آنچه گفتم] برای اوصیای من است. یکی از آنها علی است که برادرم، وزیرم، وارثم، خلیفهام در امتم و سرپرست هر مؤمن پس از من است. او نخستین آنها و برترین آنهاست. آن گاه وصی پس از او این پسرم – اشاره به حسن فرمود – سپس وصی او این پسرم – اشاره به حسین فرمود – سپس وصی او فرزندم و هم نام برادرم [علی ]سپس وصی او هم نام من [محمد] و سپس هفت نفر از فرزندان او یکی پس از دیگری خواهند بود تا زمانی که در کنار حوض [کوثر] بر من وارد شوند. آنها گواهان خدا در زمین و حجتهای او بر آفریدگانش هستند. هر کس آنها را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است و هر کس به ستیز با آنها برخیزد، به ستیز با خدا برخاسته است.
در این هنگام، هفتاد نفر از مجاهدان بدر و مانند آنها از مهاجران برخاستند و گفتند: ما [آنچه گفتی] به یاد میآوریم و هرگز فراموش نمی کنیم. گواهی میدهیم که ما این سخنان را از رسول خدا – درود خدا بر او و خاندانش باد – شنیدیم. [۱]
عبدالعظیم بن عبداللّه حسنی نیز نقل میکند که بر آقایم علی بن محمد [هادی] علیهماالسلام وارد شدم و به ایشان گفتم: «می خواهم دینم را بر شما عرضه کنم تا اگر پسندیده است، بر آن پایداری ورزم تا [روزی که ]خدای عزّ و جلّ را دیدار کنم. » آن حضرت فرمود: «دینت را عرض کن. » پس گفتم: اقرار میکنم و معتقدم که «إِنَّ وَلِیَّهُمْ وَلِیُّ اللّه ِ وَ عَدُوَّهُم عَدُوُّ اللّه ِ وَ طاعَتَهُم طاعَهُ اللّه ِ وَ مَعْصِیَتَهُم مَعْصِیَهُ اللّه ِ… ؛ همانا دوستدار آنها دوستدار خدا، دشمنان آنها دشمن خدا، پیروی از آنها پیروی از خدا، و مخالفت با آنها مخالفت با خداست…. » در این هنگام، علی بن محمد علیهماالسلام فرمود:
یا أَبَاالقاسِمَ هذا وَاللّه ِ دِینُ اللّه ِ الَّذِی ارْتَضاهُ لِعِبادِهِ فَأَثْبِتْ علیه ثَبَتَّکَ اللّه ُ بِالقَوْلِ الثابِتِ فِی الحَیاهِ الدُّنیا وَ [فِی ]الآخِرَهِ. [۲]
ای اباالقاسم! به خدا سوگند، این همان دینی است که خداوند از بندگانش میپذیرد. پس بر آن پایدار باش. خداوند اعتقاد تو را در دنیا و آخرت پایدار بدارد.
افزون بر روایات یاد شده، روایات فراوانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام نقل شده است که همگی مفاد اقراری را که بر زبان عبدالعظیم حسنی علیه السلام جاری شده است، تأیید میکند. [۱]
———-
[۱]: الهدایه، صص ۳۷ و ۳۸.
[۲]: سوره نساء ۴، آیه ۵۹.
[۱]: کتاب الغیبه نعمانى، ص ۷۳، ح ۸.
[۲]: همان.
[۱]: همان.
[۲]: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۳۷، صص ۳۷۹ و ۳۸۰، ح ۱.
[۱]: ر. ک: همان، ج ۱، ص ۲۵۱، ح ۱، ص ۲۶۰، ح ۵، ص ۲۶۲، ح ۸، ص ۲۷۹، ح ۲۵؛ الکافى، ج ۱، ص۲۰۶، ح ۵، ص ۲۰۸، ح ۴؛ کتاب الغیبه نعمانى، ص ۲۳۷، ح ۲۶؛ من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۳۷۵.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۱، صفحه ۲۳۶]