مفهوم غیبت امام زمان علیه السلام

اشاره
با توجه به روايات وارد شده درباره غيبت امام مهدي عليه السلام مي‌توان گفت در مورد چگونگي غيبت آن حضرت، دو صورت قابل تصور است: [۲]

الف) ناپيدا بودن امام
اولين صورت، همان است كه به طور متعارف در اذهان مردم در مورد غيبت آن حضرت وجود دارد؛ يعني اينكه امام مهدي عليه السلام در طول مدت غيبت خويش از نظر جسمي از نظر مردم دور است و اگرچه آن حضرت در اين مدت، مردم را مي بينند و از حال آنها باخبر مي‌شوند، ولي كسي توان ديدن ايشان را ندارد و با حضرتش روبه رو نمي شود.
نعماني در كتاب الغيبة، چهار روايت نقل مي‌كند كه همه بيانگر همين صورت اول است. از جمله اين روايات چهارگانه، اين روايت امام صادق عليه السلام است كه مي‌فرمايد:
يَفْقِدُ النّاسُ إِمامَهُم، يَشهَدُ المَواسِمَ] المَوْسِمَ] فَيَراهُمْ وَ لايَرَونَهُ. [۱]
[در زمان غيبت] مردم، امام خويش را نمي يابند. با اينكه او در موسم [حج] حاضر مي‌شود و مردم را مي‌بيند، ولي كسي او را نمي بيند.
شيخ صدوق در كتاب كمال الدين نقل مي‌كند كه امام رضا عليه السلام در پاسخ كسي كه از آن حضرت در مورد قائم آل محمد صلي الله عليه و آله پرسيد، مي‌فرمايد: «لايُري جِسْمُهُ، وَ لايُسَمّي بِاسمِه… ؛ جسم [آن حضرت] ديده نمي شود و به اسم نام برده نمي شود». [۲]
اميرمؤمنان علي عليه السلام نيز در روايتي مي‌فرمايد:
إِنَّ حُجَّتَها عَلَيها قائِمَهٌ، ماشِيةٌ في طَرَفِها، داخِلَةٌ في دُورِها وَ قُصوُرِها، جَوّالةٌ في شَرقِ هذَا الأَرضِ وَ غَربِها، تَسمَعُ الكَلامَ وَ تُسَلِّمُ عَلَي الجَماعَةِ تَري وَ لاتُري إِلي الوَقفِ وَ الوَعدِ وَ نِداءِ المُنادِي مِنَ السَّماءِ أَلا ذلِكَ يَومٌ فيهِ سُرورُ وُلدِ عَليٍّ وَ شيعَتِهِ. [۳]
حجت خدا بر روي زمين بر آن ايستاده است. در راه‌هاي آن حركت مي‌كند و در قصرها و خانه‌هاي آن داخل مي‌شود. او شرق و غرب زمين را در مي‌نوردد. سخنان مردم را مي‌شنود و بر جماعت آنها سلام مي‌كند. او مردم را مي‌بيند، ولي كسي او را نمي بيند تا زماني كه وقت ظهور در رسد و وعده الهي تحقق يابد و نداي آسماني طنين انداز شود. همانا آن روز، روز شادي فرزندان علي و شيعيان اوست.
حاصل روايات بالا اين مي‌شود كه در طول زمان غيبت، به دليل مصالحي كه پس از اين به آنها اشاره خواهيم كرد، امام عصر عليه السلام به كلي از ديدگان مردم غايب است و جز در موارد بسيار اندك و آن هم در مقابل بندگان خاص خداوند حاضر نمي شود.

ب) ناشناس بودن امام
صورت دومي كه براي غيبت حضرت وليّ عصر عليه السلام مي‌توان تصور كرد، اين است كه اگرچه آن حضرت در طول زمان غيبت در ميان مسلمانان حضور مي‌يابد و با آنها برخورد مي‌كند، ولي كسي آن امام را نمي شناسد و به هويت واقعي ايشان پي نمي برد. بنا بر اين فرض، امام مهدي عليه السلام در هر شهر و مكاني كه اراده كند، حضور مي‌يابد و مانند ديگر مردم به زندگي مي‌پردازد، ولي كسي از حقيقت حال ايشان آگاه نمي شود.
رواياتي وجود دارد كه مي‌توان از آنها صورت دوم را استفاده كرد كه از آن جمله بايد به روايتي اشاره كرد كه شيخ طوسي در كتاب الغيبة از دومين نايب خاص آن حضرت؛ يعني محمد بن عثمان عمري نقل مي‌كند:
وَ اللّه ِ إِنَّ صاحِبَ هذَا الأَمرِ لَيَحضُرُ المَوسِمَ كُلَّ سَنَةٍ، يَرَي النّاسَ وَ يَعرِفَهُم وَ يَرَونَهُ وَ لايَعرِفُونَهُ. [۱]
به خدا سوگند، صاحب اين امر هر سال در موسم [حج] حضور مي‌يابد، در حالي كه او مردم را مي‌بيند و آنها را مي‌شناسد، ولي مردم با اينكه او را مي‌بينند، وي را نمي شناسند.
امام صادق عليه السلام نيز درباره غيبت آن حضرت چنين مي‌فرمايد:
فَما تُنْكِرُ هذِهِ الأُمَّةُ أَن يَكُونَ اللّه ُ يَفعَلُ بِحُجَّتِه ما فَعَلَ بِيُوسُفَ وَ أَن يَكُونَ صاحِبُكُم المَظلُومُ الَمحجُورُ حَقَّهُ صاحبُ هذَا الأَمرِ يَتَرَدَّدُ بَينَهُم وَ يَمْشِي في أَسواقِهِم وَ يَطَاءُ فُرُشَهُم وَ لايَعرِفُونَهُ حَتّي يأذَنَ اللّه ُ أن يَعرِفَهُم نَفسَهُ كَما أَذِنَ لِيُوسُفَ حينَ قالَ لَهُ اِخوَتُهُ: «أَءِنَّكَ لَأَنتَ يُوسُفُ قالَ اَنَا يُوسُفُ». [۱] و [۲]
چگونه اين مردم، اين موضوع را كه خداوند با حجتش همان گونه رفتار مي‌كند كه با يوسف رفتار كرد، انكار مي‌كنند؟ همچنين چگونه انكار مي‌كنند كه صاحب مظلوم شما – همان كه از حقش محروم شده و صاحب اين امر [حكومت ]است – در ميان ايشان رفت و آمد مي‌كند، در بازارهايشان راه مي‌رود و بر فرش آنها قدم مي‌نهد، ولي او را نمي شناسند، تا زماني كه خداوند به او اجازه دهد كه خودش را معرفي كند، همچنان كه به يوسف اجازه داد، آن زمان كه برادرانش از او پرسيدند: «آيا تو يوسف هستي؟ » پاسخ دهد كه «بلي، من يوسف هستم».
بنا بر اين فرض، براي حفظ امام مهدي عليه السلام از شر دشمنان لازم نيست كه آن حضرت از نظر جسمي از جامعه دور و از ديدگان پوشيده باشد، بلكه همين قدر كه ايشان در ميان مردم شناخته نشود و هويت حضرتش بر آنها پوشيده بماند، كفايت مي‌كند. شايد از همين روست كه ائمه اطهار عليهم السلام از مردم مي‌خواستند نام و عنوان مهدي عليه السلام را پوشيده دارند و در پي شناسايي حضرتش نباشند. در توقيعي كه از ناحيه مقدسه امام زمان عليه السلام براي محمد بن عثمان، نايب خاص آن حضرت، صادر شده، در پاسخ كساني كه در پي دانستن اسم و عنوان حضرتش بودند، آمده است:
إِمَّا السُّكُوتَ وَ الجَنَّةَ وَ إِمَّا الكَلامَ وَ النّارَ، فَإنَّهُم إِن وَقَفُوا عَلَي الإِسمِ أَزاعُوهُ، وَ إِن وَقَفُوا عَلَي المَكانِ دَلّوا عَلَيهِ. [۳]
مردم يا بايد سكوت كنند و در نتيجه، بهشت را برگزينند يا در پي سخن گفتن [از مهدي ]و در نتيجه، داخل شدن در دوزخ باشند؛ زيرا مردم اگر بر نام آن حضرت واقف شوند، آن را منتشر مي‌سازند [و در نتيجه، دشمنان نيز باخبر مي‌شوند] و اگر از جايگاه او آگاه شوند، آن را به ديگران نيز نشان مي‌دهند.
از اين توقيع به دست مي‌آيد كه حضرتش با پنهان داشتن نام و عنوان و مكان خويش به راحتي مي‌تواند از شر دشمنان در امان باشد. در اين صورت، ديگر نيازي نيست كه حتما آن امام از نظر جسمي هم از نظرها به دور باشند.
آنچه معناي دوم را تأييد مي‌كند، سخنان كساني است كه در زمان غيبت كبرا آن حضرت را ديده و حالات مختلفي را براي حضرتش برشمرده اند. چنان كه از سخنان آنها برمي آيد حضرت مهدي عليه السلام گاه در موسم حج و با لباس احرام همچون ديگر حجاج با آنها روبه رو مي‌شود؛ گاه در لباس تجار و شمايلي كه مخصوص تجارت پيشگان است، گاه در صورت يك عرب معمولي كه در بيابان‌ها راه را بر گم شدگان مي‌نماياند و نظير آن. اين موضوع حكايت از اين دارد كه حضرت مهدي عليه السلام از نظر ظاهري، با انتخاب پوشش‌هاي مختلف، هويت واقعي خود را از ديداركنندگان پنهان داشته است و بيشتر آنان در نگاه اول موفق به شناخت آن حضرت نشده اند. تنها پس از جدا شدن آن جناب از ايشان، به هويت واقعي شخصي كه با او ديدار كرده اند، پي برده اند. [۱]
———-
[۲]: سيد محمد صدر، تاريخ الغيبة الكبرى، بيروت، دارالتعارف، ۱۳۹۵ ه-. ق، صص ۳۱ – ۳۶.

[۱]: كتاب الغيبة نعمانى، ص ۱۷۵؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، باب ۳۳، ص ۳۴۶، ح ۳۳.
[۲]: كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، باب ۵۶، ص ۶۴۸، ح ۲.
[۳]: كتاب الغيبة نعمانى، ص ۱۴.

[۱]: كتاب الغيبة طوسى، ص ۲۲۱.
[۱]: سوره يوسف۱۲ آيه ۹۰ و ۹۱.
[۲]: كتاب الغيبة نعمانى، ص ۱۶۴؛ الكافى، ج ۱، صص ۳۳۶ – ۳۳۷، ح ۴.

[۳]: كتاب الغيبة طوسى، ص ۲۲۲.
[۱]: ر. ك: همان، صص ۱۵۶، ۱۶۴، ۱۸۱ و ۲۵۸؛ ر. ك: ميرزا حسين نورى، نجم الثاقب، چاپ نهم: قم، مسجد مقدس جمكران، ۱۳۸۴، صص ۱۳۹ – ۵۰۷.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۱، صفحه ۸۹]

افکار خود را به اشتراک گذارید