معرفت و شناخت امام زمان

اشاره
۱. معرفت امام در آموزه‌های اسلامی
«معرفت امام» جایگاه و اهمیت ویژه ای در آموزه‌های اسلامی دارد و در سخنان پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام تأکید فراوانی بر آن شده است. برای روشن تر شدن این موضوع به برخی از روایاتی که در این زمینه وارد شده است، اشاره می‌کنیم:
۱. در روایتی که به صورت متواتر [۱] و از طریق شیعه و اهل سنت از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نقل شده، نشناختن امام زمان و معرفت نداشتن نسبت به او با مردن در عصر جاهلیت (عصر کفر و شرک) برابر دانسته شده است. در این روایت می‌خوانیم:
مَنْ ماتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیْتَهً جاهِلِیَّهً. [۱] هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.
۲. امام باقر علیه السلام در این زمینه می‌فرماید:
مَنْ ماتَ وَ لَیْسَ لَهُ إِمامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَهً جاهِلِیَّهً وَ مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لاِءِمامِهِ لَمْ یَضُرُّهُ تَقَدَّمَ هَذا الأَمْرِ أَوْ تَأَخَّرَ وَ مَنْ ماتَ وَ هُوَ عارِفٌ لاِءِمامِهِ کانَ کَمَنْ هُوَ مَعَ الْقائِمِ فِی فُسْطاطِهِ. [۲]
هر کس در حالی که امامی نداشته باشد، بمیرد، مردنش، مردن جاهلیت است و هر آن که در حال شناختن امامش بمیرد، پیش افتادن یا تأخیر این امر [دولت آل محمد علیهم السلام]، او را زیان نرساند و هر کس بمیرد در حالی که امامش را شناخته، همچون کسی است که در خیمه قائم[ علیه السلام]با آن حضرت باشد.
۳. حارث بن مغیره از امام صادق علیه السلام چنین نقل می‌کند:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِاللّهِ علیه السلام: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله: «مَنْ ماتَ لایَعْرِفُ إِمامَهُ ماتَ مِیتَهً جاهِلِیَّهً»؟ قالَ: نَعَمْ، قُلْتُ: جاهِلِیَّهَ جَهْلاءَ أَوْ جاهِلِیَّهً لایَعْرِفُ إِمامَهُ؟ قالَ: جاهِلِیَّهَ کُفْرٍ وَ نِفاقٍ وَ ضَلالٍ. [۳]
به ابوعبدالله [امام صادق] علیه السلام عرض کردم: آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «کسی که بمیرد و امامش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»؟ فرمود: آری. گفتم:
جاهلیت کامل یا جاهلیتی که امامش را نشناسند؟ فرمود: جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی.
۲. ضرورت معرفت امام
حال این پرسش مطرح می‌شود که چرا در آموزه‌های اسلامی این همه بر لزوم معرفت امام تأکید شده است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، لازم است که نگاهی اجمالی به جایگاه امام و امامت در مکتب اسلام داشته باشیم:
۱. در روایتی که از امام رضا علیه السلام نقل شده، در این زمینه چنین آمده است:
إِنَّ الإِمامَهَ زِمامُ الدِّینِ وَ نِظامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلاحُ الدُّنْیا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنیِنَ إِنَّ الإِمامَهَ أُسُّ الإِسْلامِ النامِی وَ فَرْعُهُ السّامِی بِالإِمامِ تَمامُ الصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ وَ الصِّیامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهادِ وَ تُوْفِیرُ الفَیءِ وَ الصَّدَقاتِ وَ إِمْضاءَ الْحُدُودِ وَ الْأَحْکامِ وَ مَنْعُ الثَّغُورِ وَ الأَطْرافِ. الإِمامُ یُحِلُّ حَلالَ اللّهِ وَ یُحَرِّمُ حَرامَ اللّهِ وَ یُقِیمُ حُدُودَ اللّهِ وَ یَذُبُّ عَنْ دِینِ للّهِ وَ یَدْعُو إِلی سَبِیلِ رَبِّهِ بِالْحِکْمَهِ وَ الْمَوْعِظَهِ الحَسَنَهِ وَ الْحُجَّهِ الْبالِغَهِ. [۱]
امامت، زمام دین و مایه نظام مسلمانان و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است. امامت، اساس رشد یابنده اسلام و شاخه بلند آن است. تمامیت نماز و روزه و حج و جهاد و گردآوری مالیات و صدقات و اجرای حدود و احکام و حراست از مرزهای اسلام همه به دست
امام است. امام، حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام می‌کند و حدود خدا را برپا می‌دارد و از دین خدا دفاع می‌کند. او با حکمت و اندرز و حجت رسا [مردم] را به راه پروردگارش فرامی خواند.
با توجه به این روایت به خوبی روشن می‌شود که بقای همه اصول و فروع اسلام به وجود امام بسته است و آموزه‌های اسلامی جز با وجود امام تحقق عین
و عملی نمی یابد. از این رو کسی که امام زمانش را نشناسد، هیچ بهره ای هم ازاعمال خود نخواهد برد.
۲. در روایتی که از امام باقر علیه السلام نقل شده، این موضوع با صراحت بیشتری بیان شده است. آن حضرت می‌فرماید:
ذُرْوَهُ الأَمْرِ وَ سَنامُهُ وَ مِفْتاحُهُ وَ بابُ الأَشْیاءِ وَ رِضَا الرَّحْمنِ الطّاعَهُ لِلاْءِمامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ. إِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد أَطاعَ اللّهَ وَ مَنْ تَوَلّی فَما أَرْسَلْناکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظا» [۱]
أَما لَوْ أَنَّ رُجلاً قامَ لَیْلَهُ وَ صامَ نَهارَهُ وَ تَصَدَّقَ بِجَمِیعِ مالِهِ وَ حَجَّ جَمِیعِ دَهْرِهِ وَ لَمْ یَعْرِفْ وَلایَهَ وَلِیِّ اللّهِ فَیُوالِیَهُ وَ یَکُونُ جَمِیعُ أَعْمالِهِ بِدَلالَتِهِ إِلَیْهِ ما کانَ لَهُ عَلَی اللّهِ جَلَّ وَ عَزَّ حَقٌّ فِی ثَوابِهِ وَ لاکانَ مِنْ أَهْلِ الإِیمانِ. [۲]
بالاترین مرتبه امر [دین] و کلیدش و در همه چیز و مایه خرسندی خدای رحمان، پیروی از امام بعد از شناخت اوست. همانا خدای عزّ و جلّ می‌فرماید: «هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت خدا را فرمان برده و هر کس روی گردان شود، ما تو را بر ایشان نگهبان نفرستاده ایم» همانا اگر مردی شب‌ها را به عبادت به پاخیزد و روزها را روزه دارد و تمام اموالش را صدقه دهد و در تمام دوران عمرش به حج رود و امر ولایت ولیّ خدا را نشناسد تا از او پیروی کند و تمام اعمالش با راهنمایی او باشد، برای او از ثواب خدای جلّ و عزّ حقی نیست و او از اهل ایمان نباشد.
این روایت ضرورت و فلسفه تأکیدهای فراوان اسلام بر شناخت امام را به خوبی آشکار می‌کند و روشن می‌سازد که معرفت امام از آن رو اهمیت دارد
که مقدمه پیروی و اطاعت از اوست. به همین دلیل است که می‌بینیم در بسیاری از روایت‌های «من مات» به جای تعبیر «و لم یعرف امام زمانه»، عبارت‌هایی چون «و لیس علیه إمام» [۱]
یا «و لیس له إمام» [۲] یا «و لیس له إمام یأتمّ به» [۳]، «و لیس له إمام
یسمع له و یطیع» [۴]
«و لیس علیه طاعه» [۵]، «و لیس فی عنقه بیعه» [۶] آمده است که همه آنها بر مقدمه بودن معرفت برای پیروی و اطاعت از امام – به عنوان شرط نجات و رستگاری – دلالت می‌کند.
۳. توجه به روایت ذیل که از امام حسین علیه السلام نقل شده است این موضوع را روشن تر می‌سازد. آن حضرت در این روایت با اشاره به فلسفه آفرینش انسان می‌فرماید:
أَیُّهَا الناسُ! إِنَّ اللّه َ، جَلَّ ذِکرُهُ، ما خَلقَ العِبادَ إِلاّ لِیَعرِفوهُ فإِذا عَرَفوهُ عَبَدُوهُ فَإِذا عَبَدُوهُ استَغنَوا بِعِبادَتِهِ عَن عِبادَهِ ماسَواهُ.
هان ای مردم! همانا خداوند – بزرگ باد یاد او – بندگان را نیافرید مگر برای اینکه او را بشناسند. پس هرگاه او را بشناسند، او را بپرستند و هرگاه او را بپرستند، با پرستش او، از بندگی هر آنچه جز خداست، بی نیاز شوند.
مردی پرسید: ای فرزند رسول خدا، پدر و مادرم فدایت، معرفت خدا چیست؟ حضرت فرمود: «مَعرِفَهُ أَهلِ کُلِّ زَمانٍ إِمامَهُمُ الَّذِی یَجِبُ عَلَیهِم طاعَتُهُ؛ این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید از او فرمان برند، بشناسند». [۱]
بنابراین، می‌توان گفت: فلسفه آفرینش انسان، رسیدن به مقام معرفت خداست. این معرفت حاصل نمی شود مگر به معرفت امام و حجت عصر علیه السلام؛ زیرا امام، آینه تمام نمای حق و واسطه شناخت خداست، چنان که امام صادق علیه السلام فرمود:
… نَحنُ العالِمُونَ (القائِمُونَ) بِأَمرِهِ وَ الدّاعُونَ إِلی سَبیلِهِ، بِنا عُرِفَ اللّه ُ وَ بِنا عُبِدَ اللّه ُ، نَحنُ الأَدِلاّءُ عَلَی اللّه ِ وَ لَولانا ما عُبِدَ اللّه ُ. [۲]
ما دانایان (برپا دارندگان) به امر خدا و دعوت کنندگان به راه او هستیم. به واسطه ما خدا شناخته و پرستیده می‌شود. ما راهنمایان به سوی خدا هستیم و اگر ما نبودیم، خدا پرستیده نمی شد.
۴. توجه به مفاد دعاهایی که خواندن آنها در عصر غیبت مورد تأکید قرار گرفته است، نیز ما را به اهمیت موضوع شناخت حجت خدا و نقش آن در زندگی انسان رهنمون می‌سازد.
بر اساس روایتی که زراره بن اعین از امام صادق علیه السلام نقل می‌کند، آن حضرت پس از پیش گویی غیبت قائم علیه السلام در پاسخ این پرسش زراره که: «اگر آن زمان را درک کردم، چه عملی را پیشه خود سازم؟ » می‌فرماید:
یا زُرارَهُ إِنْ أَدْرَکْتَ ذلِکَ الزَّمانَ فَأَدِمْ هذا الدُّعاءَ: «أَللّهُمَّ عَرِّفْنی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ، أَللّهُمَّ عَرِّفْنی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ، أَللّهُمَّ عَرِّفْنی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنی حُجَّتَکَ، ضَلَلْتُ عَنْ دینی». [۱]
ای زراره! اگر آن زمان را درک کردی پیوسته این دعا را بخوان: «بار الها! خودت را به من بشناسان؛ که اگر خودت را به من نشناسانی، پیامبرت را نخواهم شناخت. بار الها! فرستاده ات را به من بشناسان؛ که اگر فرستاده ات را به من نشناسانی، حجت تو را نخواهم شناخت. بار الها! حجت خود را به من بشناسان؛ که اگر حجتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه می‌شوم.
این دعا با اندک تفاوتی، در یکی از توقیعات امام عصر علیه السلام نیز آمده است. [۲]
۳. مفهوم معرفت امام
شیخ صدوق رحمه الله درباره ضرورت معرفت امام و آنچه که هر مسلمان باید در مورد امام خود بداند، می‌نویسد:
بر ما واجب است که پیامبر [اسلام] و امامان پس از او را که درود خدا بر آنان باد، با نام‌ها و ویژگی هایشان بشناسیم. این امر فریضه واجبی است که بر ما لازم آمده است و خداوند عذر هیچ کس را در مورد آن نمی پذیرد، خواه جاهل [قاصر ]باشد و خواه [جاهل ]مقصّر. [۳]
نویسنده کتاب ارزشمند مکیال المکارم، مراد و مقصود از «معرفت امام» را که در روایت‌ها بر آنها تأکید شده است، چنین توضیح می‌دهد:
بدون تردید، مقصود از شناختی که امامان ما – درودها و سلام‌های خداوند بر ایشان باد – تحصیل آن را نسبت به امام زمانمان امر فرموده اند، این است که ما آن
حضرت را چنان که هست بشناسیم، به گونه ای که این شناخت سبب درامان ماندن ما از شبهه‌های ملحدان و مایه نجاتمان از اعمال گمراه کننده مدعیان دروغین باشد. چنین شناختی جز به دو امر به دست نمی آید: شناختن شخص امام به نام و نسب و دوم، شناخت ویژگی‌های او. به دست آوردن این دو شناخت از اهم واجبات است. [۱]
باید دانست شناخت ویژگی‌های امام در عصر ما از اهمیت بیشتری برخوردار است و در واقع، این نوع شناخت می‌تواند در زندگی فردی و اجتماعی منتظران منشأ اثر و تحول باشد؛ زیرا اگر کسی به حقیقت به صفات و ویژگی‌های امام عصر علیه السلام و نقش و جایگاه آن حضرت در هستی و فقر و نیاز خود نسبت به او آگاه شود، هرگز از یاد و نام آن حضرت غافل نمی شود.
نکته ای که باید در نظر داشت، این است که شناخت امام زمان علیه السلام از شناخت دیگر امامان معصوم علیهم السلام جدا نیست. اگر کسی به طور کلی به شأن و جایگاه ائمه هدی آگاه شد، صفات و ویژگی‌های آنها را شناخت و به مسئولیت خود در برابر آنها پی برد، به یقین، به شناختی شایسته از امام عصر علیه السلام نیز دست می‌یابد.
۴. راه‌های به دست آوردن معرفت
اشاره
معرفت امام زمان علیه السلام نیز چون برخی دیگر از معرفت‌ها از دو طریق حاصل می‌شود:
الف) معرفت اکتسابی
یکی از راه‌های پی بردن به مراتب و مقامات بلند امامان معصوم شیعه به طور کلی و امام عصر علیه السلام به طور خاص، مطالعه و تأمل در کتاب‌ها و مقاله‌هایی است که در این زمینه نگاشته شده است. [۲]
همچنین خواندن زیارت جامعه کبیره و تأمل و تدبّر در اوصافی که در این زیارت برای ائمه معصومین علیهم السلام نقل شده، در حصول معرفت نسبت به مقام و جایگاه امام در هستی بسیار مؤثراست. [۱]
شاید بتوان گفت شناخت نشانه‌های ظهور نیز یکی از فروع شناخت امام عصر علیه السلام است؛ زیرا شناخت دقیق نشانه‌های ظهور سبب می‌شود انسان، فریب مدعیان دروغین مهدویت را نخورد و در دام شیادانی که ادعای «مهدی» بودن دارند، نیفتد.
برای ظهور منجی آخرالزمان، نشانه‌های حتمی و تردیدناپذیری شمرده شده است که با مشاهده آنها به حقانیت آن منجی و اینکه او واقعا همان
امام منتظر؛ یعنی امام مهدی علیه السلام است، می‌توان پی برد. بنابراین، بر همه منتظران لازم است که پس از شناخت کامل امام عصر علیه السلام، به مطالعه و شناسایی نشانه‌های ظهور نیز بپردازند. [۱]
ب) معرفت اعطایی
در آموزه‌های اسلامی بر تأثیر پرهیزکاری و انجام اعمال شایسته در حصول معرفت راستین و نهادینه شدن آن در وجود آدمی بسیار تأکید شده است. بر اساس این آموزه‌ها انسان می‌تواند با عمل کردن به آموخته‌های خود، مرزهای دانایی اش را گسترش دهد و به آنچه نمی داند دست یابد. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید:
یا أَیُّها الَّذِینَ امَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقانا. [۲]
ای کسانی که ایمان آورده اید، اگر از خدا پروا دارید، برای شما [نیروی] تشخیص حق از باطل قرار می‌دهد.
و در جایی دیگر می‌فرماید:
إِلَیْهِ یَصْعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ. [۳]
سخنان پاکیزه به سوی او بالا می‌رود و کار شایسته به آن رفعت می‌بخشد.
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه و بیان مراد از «کلم الطیب؛ سخن‌های پاکیزه» چنین می‌نویسد:
مراد از آن صرف لفظ نیست، بلکه لفظ بدان جهت که معنایی طیب (پاکیزه) دارد منظور است. پس در نتیجه مراد از این «کلم طیب» عقاید حقی می‌شود که انسان اعتقاد به آن را زیربنای اعمال خود قرار می‌دهد. [۱]
ایشان در ادامه، به بررسی رابطه علم و عمل و تأثیر عمل شایسته در رفعت علم پرداخته و می‌نویسد:
عمل از فروع علم و آثار آن است، آثاری که هیچ گاه از آن جدا شدنی نیست. هر چه عمل مکرر شود، اعتقاد راسخ تر، روشن تر و در تأثیرش قوی تر می‌گردد. [۲]
امام باقر علیه السلام نیز در زمینه نقش عمل به دانسته‌ها در افزایش دانایی می‌فرماید:
مَنْ عَمِلَ بِما یَعْلَمْ عَلَّمَهُ اللّهُ ما لَمْ یَعْلَمْ. [۳]
هر کس به آنچه می‌داند، عمل کند، خداوند آنچه را نمی داند به او می‌آموزد.
بنابراین، کسانی که در پی معرفت امام عصر علیه السلام و راه یافتن به ولایت ایشان هستند باید افزون بر مطالعه و تحقیق و تدبر در ویژگی‌های امامان معصوم علیهم السلام، در پیروی از این بزرگواران و دوری از مخالفت آنها نیز بکوشند و خود را از همه آلودگی‌هایی که پیشوایان معصوم نمی پسندند، پیراسته سازند. در این صورت است که می‌توان امیدوار بود انوار معرفت این
حجت‌های الهی در قلب ما راه یابد.
در روایتی که از امام باقر علیه السلام نقل شده است، در این زمینه چنین می‌خوانیم:
وَ اللّهِ یا أَبا خالِدٍ لایُحِبُّنا عَبْدٌ وَ یَتَوَلاّنا حَتّی یُطَهِّرُ اللّهُ قَلْبَهُ وَ لایُطَهِّرُ اللّهُ قَلْبَ عَبْدٍ حَتّی یُسَلِّمُ لَنا وَ یَکُونَ سِلْما لَنا، فَإِذا کانَ سِلْما لَنا سَلَّمَهُ اللّهُ مِنْ شَدِیدِ الْحِسابِ وَ آمَنَهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیامَهِ الأَکْبَرِ. [۱]
ای اباخالد! به خدا سوگند بنده ای ما را دوست ندارد و از ما پیروی نکند تا اینکه خدا قلبش را پاکیزه کرده باشد و خدا قلب بنده ای را پاکیزه نمی کند تا اینکه تسلیم محض ما شده و با ما آشتی کرده باشد. پس چون با ما از در آشتی درآمد، خدا از حساب سخت نگاهش دارد و هراس بزرگ روز رستاخیز ایمنش سازد.
ناگفته نماند که در این راه باید از عنایت حضرت حق نیز مدد جوییم و – همچنان که در دعایی که پیش از این بدان اشاره کردیم، ملاحظه شد – از درگاه الهی نیز توفیق شناخت حجتش را درخواست کنیم تا بدین وسیله از گمراهی و سرگردانی نجات یابیم.
———-
[۱]: «تواتر» [در لغت] یعنى یکى پس از دیگرى و همراه با فاصله… و در اصطلاح، حدیث «متواتر»، خبر جماعتى است که سلسله روایت آن تا به معصوم در هر طبقه به حدى باشد که امکان توافق آنها بر کذب به طور عادى محال باشد و موجب علم گردد. » سیدرضا مؤدب، علم الحدیث: پژوهشى در مصطلح الحدیث یا علم الدرایه، چاپ اول: قم، احسن الحدیث، ۱۳۷۸، ص ۲۳، ر. ک: کاظم مدیر شانه چى، علم الحدیث و درایه الحدیث، چاپ پانزدهم: قم، دفتر انتشارات اسلامى، بى تا، ج ۲، ص ۳۳. خبر متواتر به لفظى، معنوى و اجمالى تقسیم شده است. «متواتر لفظى، خبرى است که همه ناقلین، مضمون آن را یکسان و با الفاظ واحد ذکر نمایند و با هم تطابق لفظى دارند… متواتر معنوى، خبرى است که همه ناقلین مضمون واحدى را با عبارات مختلف نقل مى نمایند» علم الحدیث: پژوهشى در مصطلح الحدیث یا علم الدرایه، ص ۲۷. «متواتر اجمالى و آن علم اجمالى به صحت یکى از چند حدیثى است که در یک موضوع وارد شده» علم الحدیث و درایه الحدیث، ص ۳۷.
[۱]: ر. ک: الکافى، ج ۱، ص ۳۷۶، ح ۲، ص ۳۷۷، ح ۳ و ج ۲، ص ۲۱، ح ۹؛ کتاب الغیبه نعمانى، ص۱۳۰، ح ۶؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۰۹، ح ۹؛ بحار الأنوار، ج ۸، ص ۳۶۸، ج ۳۲، صص ۳۲۱ و ۳۳۱، ج ۵۱، ص ۱۶۰ و ج ۶۸، ص ۳۳۹؛ سلیمان بن ابراهیم القندوزى، ینابیع المودّه، چاپ اول: تهران، اسوه، ۱۴۱۶ ه. ق، ج ۳، ص ۳۷۲؛ براى مطالعه بیشتر در زمینه جایگاه این روایت در متون روایى شیعه و اهل سنت، ر. ک: مهدى فقیه ایمانى، شناخت امام یا راه رهایى از مرگ جاهلى، چاپ اول: قم، مؤلف، ۱۴۱۲ ه. ق؛ على اکبر مهدى پور، او خواهد آمد، چاپ دوازدهم: قم، رسالت، ۱۳۸۴، صص ۹۳ – ۱۱۵.
[۲]: الکافى، ج ۱، ص ۳۷۱، ح ۵.
[۳]: همان، ص ۳۷۷، ح ۳.

[۱]: همان، ص ۲۰۰، ح ۱؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۶۷۶.
[۱]: سوره نساء ۴، آیه ۸۰.

[۲]: الکافى، ج ۲، ص ۱۹، ح ۵.
[۱]: ر. ک: همان، ج ۱، ص ۳۷۶، ح ۱.
[۲]: ر. ک: همان، ح ۲.
[۳]: ر. ک: محمد بن مسعود عیاشى، تفسیر العیاشى، بیروت، اعلمى، ۱۴۱۷ه. ق، ج ۲، ص ۱۸۵، ح۱۶۹۹.
[۴]: ر. ک: محمد بن محمد بن نعمان شیخ مفید، الإختصاص، تصحیح و تعلیق: على اکبر غفارى، چاپ چهارم: قم، جماعه المدرسین فى الحوزه العلمیه فى قم المقدسه، ۱۴۱۴ ه-. ق، صص ۲۶۸و۲۶۹.
[۵]: ر. ک: ابن حجر هیثمى، مجمع الزوائد، قاهره، ۱۳۵۳ ه. ق، ج ۵، ص ۲۲۳.
[۶]: على بن حسام الدین المتقى البرهان الفورى، کنز العمال فی سنن الأقوال و الأفعال، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۱۳ ه-. ق، ج ۱، ص ۱۰۳، ح ۲۶۳.

[۱]: گروه حدیث پژوهشکده باقرالعلوم، فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام (ترجمه موسوعه الکلمات الإمام الحسین علیه السلام، چاپ ششم: قم، معروف و مشرقین، ۱۳۸۱، صص ۶۰۴ و ۶۰۵.
[۲]: بحار الأنوار، ج۲۶، ص۲۶۰، ح۳۸. همچنین ر. ک: همان، ص۲۴۷، ح۱۴.
[۱]: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۳۳، صص ۳۴۲ و ۳۴۳، ح ۲۴.
[۲]: ر. ک: همان، باب ۴۵، ص ۵۱۲، ح ۴۳.

[۳]: محمد بن على بن حسین شیخ صدوق، الهدایه [فى الاصول و الفروع]، تحقیق: مؤسسهالإمام الهادى علیه السلام، چاپ دوم: قم، مؤسسه الإمام الهادى علیه السلام، ۱۳۸۴، صص ۲۸ و ۲۹.
[۱]: مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم، ج ۲، ص ۱۰۷.

[۲]: از جمله آنها به کتاب هاى زیر مى توان اشاره کرد: الکافى، ج۱، کتاب الحجه، صص ۱۶۸ – ۴۳۸؛ الهدایه، صص ۳۰ – ۵۰؛ ابوجعفر محمد بن حسن صفار قمى، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد علیهم السلام، چاپ اول: قم، مکتبه آیه الله العظمى المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ه. ق، لطف اللّه صافى گلپایگانى، معرفت حجت خدا شرح دعاى أللّهمّ عرّفنى نفسک، چاپ اول: قم، حضرت معصومه، ۱۳۷۵؛ سیدمحمد بنى هاشمى، معرفت امام عصر علیه السلام، چاپ اول: تهران، نیک معارف، ۱۳۷۵؛ سید حسن میرجهانى طباطبایى، ولایت کلیّه، تحقیق و تصحیح: سیدمحمد لولاکى، چاپ اول: قم، الهادى، ۱۳۸۲؛ «جایگاه امام معصوم علیه السلام درنسبت با کل هستى»؛گفت وگوبا آیت اللّه محمدعلى گرامى، موعود، سال اول، ش۲، خرداد و تیر۱۳۷۶ و ش۱۳، مرداد و شهریور ۱۳۷۶؛ سیدمحمد مهدى میرباقرى، «معرفت الله، معرفت ولى خداست»، موعود، سال پانزدهم، ش۷۰، آذر ۱۳۸۵؛ «معرفت امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف: اقتراح با حضور حجج الاسلام و المسلمین محمدباقر تحریرى، سید محمدمهدى میرباقرى و دکتر ابراهیم شفیعى سروستانى»، موعود، سال دوازدهم، ش ۸۶ و ۸۷، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۶.
[۱]: برخى از شرح هاى زیارت جامعه کبیره که علاقه مندان را در درک مفاهیم بلند مطرح شده در این زیارت یارى مى کند، به شرح زیر است: سیدحسین همدانى درود آبادى، الشموس الطالعه فى شرح الزیاره الجامعه، تهران، مصطفوى، ۱۳۷۸ه-. ق؛ احمد زمردیان، مقام ولایت در شرح زیارت جامعه کبیره، چاپ سوم: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۶۶؛ عبدالعلى گویا، على و زیارت جامعه کبیره، چاپ اول: تهران، زراره، ۱۳۷۸؛ عبدالله جوادى آملى آیت الله، ادب فناى مقربان: شرح زیارت جامعه کبیره، تحقیق و تنظیم محمد صفایى، چاپ اول: قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۱؛ محمدباقر تحریرى، جلوه هاى لاهوتى: شرح زیارت جامعه کبیره، ۳ ج، چاپ اول: تهران، دارالمعارف، ۱۳۸۴.
[۱]: براى آشنایى با نشانه هاى ظهور مى توان به کتاب هاى زیر مراجعه کرد: سیدحسن میرجهانى، نوائب الدهور فی علایم الظهور، دو جلد در چهار مجلد، کتاب خانه صدر، ۱۳۶۹؛ على کورانى، عصر ظهور، ترجمه کتاب عصر الظهور، ترجمه: عباس جلالى، چاپ پنجم: تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، ۱۳۷۱؛ کامل سلیمان، روزگار رهایى یوم الخلاص، ترجمه: على اکبر مهدى پور، چاپ سوم: تهران، آفاق، ۱۳۷۶، ج ۲، صص ۸۱۷ – ۸۸۷؛ محمد خادمى شیرازى، نشانه هاى ظهور او، قم، مسجد مقدس جمکران، ۱۳۷۸. براى آشنایى بیشتر با منابع مطالعاتى موضوع نشانه هاى ظهور، ر. ک: ابراهیم شفیعى سروستانى، «آخرالزمان شناسى در آثار اسلامى» مندرج در کتاب پیشگویى‌ها و آخرالزمان (مجموعه مقالات).

[۲]: سوره انفال ۸، آیه ۲۹؛ ر. ک: سوره طلاق (۶۵)، آیه ۲ و ۳.
[۳]: سوره فاطر ۳۵، آیه ۱۰.
[۱]: سید محمدحسین طباطبایى، تفسیر المیزان، ترجمه: سید محمدباقر موسوى همدانى، چاپ اول: تهران، بنیاد علمى و فکرى علامه طباطبایى با همکارى مرکز نشر فرهنگى رجاء، ۱۳۶۳، ج ۱۷، ص۲۹.
[۲]: همان.
[۳]: بحار الأنوار، ج ۷۵، ص ۱۸۹، ح ۴۴.

[۱]: الکافى، ج ۱، ص ۱۹۴، ح ۱.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۱، صفحه ۱۴۴]

افکار خود را به اشتراک گذارید