محل اقامت امام عصر

اشاره
موضوع محل اقامت و سكونت امام مهدي عليه السلام در زمان غيبت نيز از جمله موضوع‌هايي است كه ذهن بسياري از مردم را به خود مشغول داشته است و معمولاً در مجالس و محافل مهدوي مورد پرسش قرار مي‌گيرد.
پيش از پاسخ گويي به اين پرسش، يادآوري اين نكته ضروري است كه براي غيبت امام مهدي عليه السلام دو معنا قابل تصور است:

نخست ناپيدا بودن امام؛ يعني اينكه آن حضرت در دوران غيبت از نظر جسمي از ديدگان مردم به دور است و اگر چه آن حضرت مردم را مي‌بيند و از حال آنها باخبر مي‌شود، ولي كسي توان ديدن ايشان را ندارد.

دوم، ناشناس بودن امام: در اين فرض، آن حضرت در طول زمان غيبت در ميان مسلمانان حضور مي‌يابد و با آنها مواجه مي‌شود، ولي كسي او را نمي شناسد و به هويت واقعي اش پي نمي برد. [۱]
بحث از محل اقامت و سكونت امام مهدي عليه السلام در زمان غيبت اگر چه در هر دو فرض مطرح مي‌شود، ولي به نظر مي‌رسد در فرض دوم، اين موضوع كمتر جاي بحث دارد و آن حضرت با مخفي داشتن هويت خود، در هر كجا كه بخواهد مي‌تواند زندگي كند.
در زمينه محل اقامت امام مهدي عليه السلام، روايت‌هاي گوناگوني وجود دارد كه با توجه به آنها، محل‌هاي احتمالي اقامت آن حضرت را مي‌توان به سه دسته تقسيم كرد:

الف) محل‌هاي دور دست و ناآشنا
برخي روايات، محل خاصي را براي اقامت امام مهدي عليه السلام تعيين نمي كنند و جايگاه ايشان را در بيابان‌ها و كوه ها، مكان‌هاي دوردست و محل‌هايي مي‌دانند كه هيچ كس از آن آگاهي ندارد. از جمله در روايتي كه از خود آن حضرت نقل شده است، ايشان خطاب به علي بن مهزيار مي‌فرمايد:
يا بنَ المازِيارِ أَبي أَبُو مُحَمَّد عَهِدَ إِليَّ أَنْ لا أُجاوِرَ قَوْما غَضِبَ اللّه ُ عَلَيْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ لَهُمُ الخِزْيُ فِي الدُّنيا و الآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ، وَ أَمَرَنِي أَنْ لا أَسْكُنَ مِنَ الجِبالِ إِلاّ وَعْرَها وَ مِنَ البِلادِ إِلاّ عَفْرَها. [۲]
اي پسر مهزيار! پدرم ابو محمد از من پيمان گرفت كه هرگز با قومي كه خداوند بر آنها خشم گرفته، آنها را لعنت كرده، براي آنها در دنيا و آخرت بيچارگي رقم خورده و عذابي دردناك در انتظار آنان است، هم نشين نباشم و به من دستور داد كه براي اقامت، كوه‌هاي سخت و سرزمين‌هاي خشك و دوردست را برگزينم.
همچنين آن حضرت در توقيع شريفي كه خطاب به شيخ مفيد صادر شده است، در اين زمينه مي‌فرمايد:
نَحْنُ وَ إِنْ كُنّا ثاوِينَ [نائِينَ] بِمَكانِنا النّائِي عَنْ مَساكِنِ الظَّالِمينَ حَسْبَ الَّذِي أَراناهُ اللّه ُ تَعالي لَنا مِنَ الصَّلاحِ وَ لِشِيعَتِنا الْمُؤْمِنينَ فِي ذلِكَ ما دامَتْ دَوْلَةُ الدُّنيا لِلْفاسِقِينَ فَإِنّا يُحِيطُ عِلما بِأَنْبائِكُمْ و لا يَعْزُبُ عَنّا شَيْ ءٌ مِن أَخبارِكُم. [۱]
ما بر اساس آنچه خداي تعالي براي ما و شيعيان مؤمنان مصلحت ديده، تا زماني كه دولت دنيا از آن فاسقان است، در سرزمين‌هاي دوردستي كه از جايگاه ستمگران دور است، سكنا گزيده ايم، ولي از آنچه بر شما مي‌گذرد، آگاهيم و هيچ يك از اخبار شما بر ما پوشيده نمي ماند.
در روايتي كه پيش از اين از امام صادق عليه السلام نقل شد، آن حضرت، جايگاه امام مهدي عليه السلام را جايي ناشناس معرفي مي‌كند كه جز معدود افرادي از آن آگاهي ندارند:
و هيچ كس از دوست و بيگانه از جايگاهش آگاهي نمي يابد، مگر همان خدمت گزاري كه به كارهاي او مي‌رسد. [۲]
اين گونه روايات، گوياي آن است كه امام مهدي عليه السلام بر اساس امر الهي، در مكان‌هايي ناشناخته، دور از دست رس، به دور از شهرها و آبادي‌ها زندگي مي‌كند و كسي از محل اقامت آن حضرت آگاه نيست.

ب) محل‌هاي خاص و شناخته شده
اشاره
در برخي روايات، از مكان‌هايي خاص به عنوان اقامت گاه امام مهدي عليه السلام در دوران غيبت ياد شده است كه از آن جمله مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:

اول – مدينه
در برخي روايات، از مدينه منوره به عنوان محل اقامت امام عصر عليه السلام ياد شده است. در روايتي كه از امام محمد باقر عليه السلام نقل شده است، در اين زمينه چنين مي‌خوانيم:
لابُدَّ لِصاحِبِ هذا الأَمْرِ مِنْ عُزْلَةٍ و لابُدَّ فِي عُزْلَتِهِ مِنْ قُوَّةٍ و ما بِثَلاثِينَ مِنْ وَحْشَةٍ وَ نِعْمَ المَنْزِل طَيِّبَة. [۱]
صاحب اين امر ناگزير از كناره گيري است و او در [زمان] كناره گيري خود ناگزير از [داشتن] نيرو و تواني است. او با وجود آن سي نفر هيچ هراسي ندارد. چه خوب جايگاهي است [مدينه] طيبه.
در كتاب شريف بحار الأنوار ذيل اين روايت چنين آمده است:
«طيبه» يكي از نام‌هاي مدينه طيبه است. اين روايت دلالت مي‌كند كه آن حضرت عليه السلام غالبا در اين شهر و در حوالي آن است. همچنين دلالت مي‌كند كه همواره با ايشان سي نفر از ياران خاصشان هستند و اگر يكي از آنها بميرد، كس ديگري جاي گزين او مي‌شود. [۲]
در روايت ديگري كه از امام حسن عسكري عليه السلام نقل شده است، آن حضرت در پاسخ اين پرسش راوي كه مي‌پرسد: «اگر حادثه اي براي شما روي دهد، سراغ فرزندتان را از كجا بگيريم؟ » مي‌فرمايد: «در مدينه». [۱]

دوم – كوه رضوي
برخي روايات، «كوه رضوي» در نزديكي مدينه را پناه گاه و اقامت گاه امام عصر عليه السلام معرفي كرده اند كه روايت زير از آن جمله است:
عبدالاعلي مولي آل سام مي‌گويد: به همراه ابي عبدالله [ امام صادق] عليه السلام[از مدينه] خارج شديم. زماني كه به روحاء [در اطراف مدينه] رسيديم، آن حضرت دقايقي نگاهش را به كوهي كه در آن منطقه بود، دوخت و آن گاه فرمود:
تَري هَذا الجَبَلَ؟ هذا جَبَلٌ يُدعي رَضْوي مِن جِبالِ فارْس أَحَبَّنا فَنَقَلَهُ اللّه ُ إِلَينا. أَما إِنَّ فِيه كُلُّ شَجَرَةٍ مطعم، و نِعْمَ أَمانٌ لِلخائِفِ مَرَّتينِ. أَما إِنَّ لِصاحِبِ هذا الأَمْرِ غَيْبَتَينِ، واحدةٌ قَصِيرَةٌ وَ الأُخْري طَوِيلَةٌ. [۲]
اين كوه را مي‌بيني؟ اين كوه، «رضوي» نام دارد و از كوه‌هاي فارس است. چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوي ما منتقل كرد. در آن، همه درخت‌هاي ميوه دار وجود دارد و در دو مرحله پناه گاهي خوب براي خائف [امام زمان ]است. آگاه باش كه براي صاحب اين امر دو غيبت است كه يكي از آنها كوتاه و ديگري بلند است.
در دعاي ندبه نيز از اين مكان نام برده شده است. [۳]
ياقوت حموي در مورد منطقه «رضوي» مي‌فرمايد:
رضوي، كوهي است ميان مكه و مدينه در نزديكي ينبع و داراي آب فراوان و درختان زيادي است. كيسانيه [۱]
مي پندارند كه محمد بن حنفيه در آنجا زنده و مقيم است. [۲]
گفتني است در احاديث فراواني، از «رضوي» ياد شده و از آن بسيار ستايش شده است. [۳]

سوم – ذي طوي
مكان ديگري كه در روايات از آن به عنوان محل اقامت امام عصر عليه السلام ياد شده، «ذي طوي» است. «ذي طوي»، نام كوهي در اطراف مكه است. در روايتي كه از امام محمد باقر عليه السلام نقل شده، چنين آمده است:
يَكُونُ لِصاحِبِ هَذا الأَمْرِ غَيْبَةٌ فِي بَعْضِ هذِهِ الشِّعابِ وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلي ناحِيَةِ ذِي طُوي. [۴]
صاحب اين امر را در يكي از اين دره‌ها غيبتي است. [در اين حال، آن حضرت] با دست خود به ناحيه ذي طوي اشاره كرد.
گفتني است در دعاي ندبه نيز به نام اين مكان اشاره شده [۱] و در برخي روايات، از همين منطقه به عنوان محل تجمع ياران امام مهدي عليه السلام ياد شده است. [۲]

ج) در ميان مردم
دسته سوم از روايات مانند دسته اول، از جايگاه و مكان خاصي نام نمي برند و از آنها استفاده مي‌شود كه امام مهدي عليه السلام به صورت ناشناس در ميان مردم زندگي مي‌كند. در روايتي كه از امام صادق عليه السلام نقل شده است، در اين زمينه، چنين مي‌خوانيم:
چگونه اين مردم، اين موضوع را انكار مي‌كنند كه خداوند با حجتش همان گونه رفتار مي‌كند كه با يوسف رفتار كرد؟ همچنين چگونه انكار مي‌كنند كه صاحب مظلوم شما – همان كه از حقش محروم شده و صاحب اين امر [حكومت ]است – در ميان ايشان رفت و آمد مي‌كند، در بازارهايشان راه مي‌رود و بر فرش‌هاي آنها قدم مي‌نهد، ولي او را نمي شناسند، تا زماني كه خداوند به او اجازه دهد كه خودش را معرفي كند، چنان كه به يوسف اجازه داد، آن زمان كه برادرانش از او پرسيدند: «آيا تو يوسف هستي؟ » پاسخ دهد كه «آري، من يوسف هستم». [۳]
حال اين پرسش مطرح مي‌شود كه كدام يك از اين سه دسته روايت قابل پذيرش هستند و آيا راهي براي جمع كردن ميان آنها وجود دارد يا خير؟
به نظر مي‌رسد ميان اين سه دسته روايت، تعارضي وجود ندارد و آن حضرت بسته به شرايط و موقعيت‌هاي مختلفي كه پيش مي‌آيد، زندگي به صورت ناشناس در ميان مردم و اقامت در مكان‌هايي چون مدينه منوره يا دوري گزيدن از مردم و اقامت در مناطق دور از دست رس را انتخاب مي‌كند.
به بيان ديگر، بر اساس دومين معنايي كه براي غيبت قابل تصور است؛ يعني ناشناس بودن امام مهدي عليه السلام، آن حضرت، الزامي براي اقامت در محلي خاص يا دور از دست رس ندارد و مي‌تواند به صورت طبيعي در ميان مردم زندگي كند. البته ممكن است رعايت مصالحي ديگر، آن حضرت را وادار كند كه بر اساس سفارش پدر بزرگوارشان، كوه‌ها و بيابان‌ها را اقامت گاه خود برگزيند.
بديهي است اگر قرار باشد آن حضرت به صورت ناشناس در ميان مردم زندگي كند، مكان‌هايي چون مدينه منوره در كنار قبر جد بزرگوارش، بهترين مكان خواهد بود.

۳. جزيره خضرا
يكي ديگر از موضوع‌هاي مرتبط با زندگي و شخصيت امام مهدي عليه السلام كه در مجامع مختلف درباره آن پرسش مي‌شود، موضوع «جزيره خضرا» است. بسياري مي‌پرسند آيا واقعا امام زمان عليه السلام در اين جزيره دوردست در اقيانوس اطلس زندگي مي‌كند؟ آيا چنان كه برخي مي‌گويند: ياران و فرزندان آن حضرت نيز در اين جزيره اند؟ و…. در پاسخ اين پرسش‌ها بايد گفت كه موضوع «جزيره خضرا» به عنوان محل اقامت و زندگاني حضرت وليّ عصر عليه السلام در عصر غيبت كبرا، برگرفته از حكايتي است كه عالمان شيعه، درباره استناد آن، اتفاق نظر ندارند. گروهي آن را پذيرفته و در نتيجه معتقد به وجود جزيره خضرا هستند و جمعي، آن را بي اعتبار دانسته و اساسا وجود چنين جزيره اي را رد مي‌كنند. در اينجا براي روشن تر شدن موضوع، به بررسي اين ديدگاه‌ها و مهم ترين دلايل دو گروه مي‌پردازيم.

الف) ديدگاه موافقان
اين گروه از عالمان شيعه، حكايت جزيره خضرا را اين گونه نقل مي‌كنند:
شخصي به نام زين الدين علي بن فضل مازندراني، در سال ۶۹۰ ه. ق از سرزمين «بربر»، طي سفري به اقيانوس اطلس، سه روز با كشتي در دل آب حركت مي‌كند تا به جزاير روافض (شيعيان) مي‌رسد. در آنجا مطلع مي‌شود كه جزيره اي به نام جزيره خضرا وجود دارد كه فرزندان حضرت وليّ عصر عليه السلام در آنجا زندگي مي‌كنند. وي مدت چهل روز در همان محل اسكانش مي‌ماند. پس از چهل روز، هفت كشتي حامل مواد غذايي، از جزيره خضرا به اين جزيره مي‌آيد. ناخداي كشتي، او را با نام و نام پدرش صدا مي‌زند و مي‌گويد: «مشخصات تو را به من گفته اند و اجازه داده اند كه تو را به جزيره خضرا ببرم. » آن گاه او را به آنجا مي‌برد. پس از شانزده روز دريانوردي، سرانجام به «آب‌هاي سفيد»ي مي‌رسند و ناخدا توضيح مي‌دهد كه اين آب ها، مانند «سور بلد» (ديوار شهر)، جزيره را در بر گرفته است و كشتي‌هاي دشمنان هرگز نمي توانند از آنها بگذرند و به بركت وجود حضرت ولي عصر عليه السلام، در آن غرق مي‌شوند.
سپس به جزيره خضرا مي‌رسد. در آنجا جمعيت انبوهي را با بهترين لباس‌ها و نيكوترين وضع مشاهده مي‌كند و شهري بسيار آباد با درختاني سرسبز و انواع ميوه‌ها و بازارهاي بسيار و ساختمان‌هاي مجلل از سنگ‌هاي شفاف رخام مي‌بيند. شخص بزرگواري به نام سيّد شمس الدّين كه او را نوه پنجم امام زمان عليه السلام معرفي مي‌كنند، مسئول تعليم، تربيت و اداره جزيره خضرا و نايب خاص حضرت عليه السلام در آن جزيره است. او مستقيما از امام عليه السلام فرمان مي‌گيرد، ولي آن حضرت را نمي بيند و تنها هر صبح جمعه نامه اي به خط امام عليه السلام در نقطه معيني گذاشته مي‌شود كه در آن، اوامر آن حضرت و آنچه تا يك هفته مورد نياز خواهد بود، نوشته شده است.
علي بن فاضل، مدت هجده روز در آن جزيره اقامت مي‌كند و از محضر سيّد شمس الدّين استفاده مي‌كند و پس از آن، به او دستور مي‌رسد كه به وطنش باز گردد.
علي بن فاضل، آنچه را از سخنان سيّد شمس الدّين استفاده مي‌كند، در كتابي به نام الفوائد الشّمسيّه گرد مي‌آورد و ماجراي تشرف خود را به تني چند از عالمان معاصر خويش بازگو مي‌كند.
فضل بن يحيي طيبي، نويسنده قرن هفتم هجري قمري، در ۱۱ شوال ۶۶۹ ه-. ق، اين حكايت را از زبان علي بن فاضل در شهر حلّه مي‌شنود و آن را در كتابي با نام جزيرة الخضراء گرد مي‌آورد. [۱]
اين كتاب از سوي عالمان زير مورد توجه واقع شده است:
– شهيد اول آن را به خط خود نوشته است كه خط او در خزانه اميرمؤمنان عليه السلام پيدا شده است.
– محقق كركي آن را به فارسي برگردانده است.
– علامه محمدباقر مجلسي آن را در بحار الأنوار نقل كرده است.
– شيخ حر عاملي آن را در كتاب إثبات الهداة درج نموده است.
– وحيد بهبهاني به مضمون آن فتوا داده است.
– بحرالعلوم در كتاب رجال خويش، آن را مورد استناد قرار داده است.
– قاضي نوراللّه شوشتري، محافظت بر آن را بر هر مؤمني لازم دانسته است.
– ميرزا عبداللّه اصفهاني (افندي) آن را در كتاب رياض العلماء نقل كرده است.
– ميرزاي نوري آن را در كتاب جنه المأوي و نجم الثاقب آورده است. [۱]
بر اساس حكايت علي بن فاضل، امام مهدي عليه السلام و فرزندان ايشان، در جزيره خضرا، واقع در اقيانوس اطلس سكونت دارند و همه ساله، در موسم حج، حج مي‌گزارند و پس از زيارت پدران و اجداد طاهرينشان عليهم السلام در حجاز، عراق و طوس، مجددا به اين جزيره باز مي‌گردند. آن حضرت عليه السلام غالبا در اين جزيره اقامت دارد. [۲]
گفتني است حكايتي نيز درباره محل اقامت امام مهدي عليه السلام از سوي شخصي به نام انباري نقل شده است، ولي به دليل آنكه وي، آن را از شخصي مجهول نقل كرده است، به همان حكايت پيشين بسنده مي‌كنيم. [۳]

ب) ديدگاه مخالفان
جمعي از عالمان شيعه حكايت ياد شده را كه بر وجود جزيره خضرا به عنوان محل اقامت غالب حضرت امام زمان عليه السلام دلالت مي‌كند، داراي اشكال مي‌دانند و از آنجا كه دليل ديگري در دست نيست، وجود چنان جزيره اي را نمي پذيرند.
پيش از نقل اشكال‌هاي وارد بر اين حكايت، لازم است اشاره اي به سند آن داشته باشيم. علاّمه مجلسي در كتاب خود مي‌نويسد:
رساله اي مشهور به «داستان جزيره خضرا واقع در درياي سفيد» يافتم. چون اين رساله دربردارنده ياد كساني است كه آن حضرت را ديده اند و همچنين در آن مطالب شگفت انگيزي وجود دارد، دوست دارم آن را در اينجا بياورم. از آن جا كه اين رساله را در اصول (كتاب‌هاي روايي) معتبر نيافتم، براي آن بابي مستقل گشودم و آن را آن گونه كه يافتم، نقل مي‌كنم. [۱]
وي آن گاه به نقل حكايت مي‌پردازد. در آغاز حكايت پس از خطبه آغازين چنين آمده است:
در خزانه امير مؤمنان و سرور اوصيا و حجت پروردگار جهانيان و امام پرهيزكاران، علي بن ابي طالب – درود خدا بر او باد – متني به خط شيخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن يحيي بن علي طيبي كوفي – قدس اللّه روحه – يافتم كه در آن چنين آمده بود: «… اين بنده نيازمند به بخشش خداوند سبحان متعال، فضل بن يحيي بن علي طيبي امامي كوفي كه خداي او را ببخشايد، چنين مي‌گويم:… ».
فضل بن يحيي در ادامه رساله به واسطه شيخ شمس الدّين بن نجيح حلّي و شيخ جلال الدين عبداللّه بن حرام حلي، حكايت جزيره خضرا را از زين الدّين علي بن فاضل مازندراني نقل مي‌كند. [۲]
علامه سيد جعفر مرتضي عاملي، به بررسي سند اين حكايت پرداخته و اشكال‌ها و پرسش‌هاي متعددي را متوجه آن دانسته است كه در اينجا به مهم ترين آنها اشاره مي‌كنيم:

۱. نخستين پرسش ما درباره فردي است كه در ابتداي روايت مي‌گويد: «در خزانه اميرمؤمنان… علي بن ابي طالب – درود خدا بر او باد – متني به خط شيخِ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن يحيي طيبي يافتم».
اين شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصيات ديگر او كاملاً مجهول است. با يك نظر اجمالي به ابتداي روايت مي‌فهميم كه او به طور قطع مجلسي رحمه الله نيست؛ چرا كه ايشان با صراحت فرمودند: «اين داستان را از يك رساله ديگر نقل مي‌كنم».
همان گونه كه سيّد هاشم بحراني رحمه الله (از معاصران مجلسي) در نقل داستان مي‌گويد: «بعضي از بزرگان فرموده اند كه اين حديث را به خط شيخ فاضل… يافته ايم»، [۱] اين جمله هم مانند عبارت مجلسي دلالت ندارد كه بحراني مستقيما از راوي شنيده باشد. بر فرض اينكه بپذيريم بحراني مستقيما از راوي شنيده است اين پرسش مطرح مي‌شود كه چگونه بحراني او را ديده و داستان را بدون واسطه از او شنيده، ولي مجلسي او را نديده است با اينكه بحراني و مجلسي هر دو در يك زمان مي‌زيسته اند. ديگر اينكه به چه علت مجلسي به نقل از يك رساله متداول بسنده كرده و راجع به نويسنده و صاحب آن، تحقيق نكرده است تا حقيقت داستان را از او شفاها سؤال كند.

۲. پرسش دوم اينكه چگونه اين شخصِ «مجهول»، خط طيبي را شناخت و اطمينان يافت كه آنچه را در آن رساله يافته، خط طيبي است. آيا خط طيبي آن چنان مشهور و معروف بوده كه حتي اين فرد مجهول الحال هم آن را شناخته است؟
شايد واقع مطلب بر اين شخص مشتبه شده باشد. به اين جهت كه مثلاً وقتي كه ديده طيّبي اين داستان را روايت مي‌كند، فكر كرده لابد كاتب آن هم اوست؛ در صورتي كه بين اين دو امر، ملازمه اي نيست.

۳. با توجه به اين نكته، ما مشاهده مي‌كنيم كه «علي بن فاضل» (كسي كه در روايت به عنوان «مازندراني» توصيف مي‌شود و بعد خودش را در متن همين روايت، «عراقي» معرفي مي‌كند) تلاش زيادي براي اثبات برخي از فضايل به نفع خودش دارد و اين نكته از متن گفتارش با سيّد شمس الدّين، آنجا كه از ملاقات با امام سخن مي‌گويد، به روشني معلوم مي‌شود:
اي سرورم، من يكي از بندگان مخلص آن حضرت هستم؛ با اين همه امام را نديده ام. بعد سيّد شمس الدّين به من فرمود: چرا، تو او را دو مرتبه ديده اي…. [۱]
و آن دو مرتبه را برايش توضيح مي‌دهد.
علاوه بر اين، همه روايت درصدد اثبات يك فضيلت بي نظير براي اوست و آن، اينكه او خدمت كسي رسيده كه ديگران نرسيده اند و همچنين درصدد اثبات عنايت و توجه امام به اوست.
پس وقتي ما اين نكات را مورد توجه قرار مي‌دهيم و بر آن، اين حقيقت را بيفزاييم كه هيچ يك از معاصران علي بن فاضل، او را توثيق نكرده و مورد اعتماد ندانسته اند و فقط كساني او را قابل اعتماد دانسته اند كه صدها سال پس از او زيسته اند و جالب اينكه، دليل و مستند آنها در اعتماد به او، ظاهرا خود روايت جزيره خضرا است، نتيجه مي‌گيريم: اطمينان به صحت آنچه او براي ما نقل مي‌كند، امكان ندارد؛ چون احتمال مي‌دهيم اصل قضيه و ريشه داستان، از بافته‌هاي ذهن اوست كه براي رسيدن به شهرت يا براي نايل شدن به اهداف ديگري، آن را ساخته است، همچنان كه در طول تاريخ، نمونه‌هاي آن را مشاهده كرده ايم.

۴. از جمله نكاتي كه شك و بدگماني ما را در خصوص اين راوي و داستانش افزايش مي‌دهد اين است كه معاصران او مانند علامه حلي رحمه الله و ابن داود كه در سال ۷۰۷ ه. ق از تأليف كتاب رجالي خود فراغت يافته بود و همچنين علماي ديگر، به طور كلي او را ناديده گرفته و هيچ كدام از آنها حتي يك كلمه درباره او سخن نگفته اند. با اينكه داستان گران بها و بي نظير او، بايد آنها را تشويق و تحريك مي‌كرد كه به داستان و راوي آن اشاره كنند؛ راوي و داستانش را بستايند و چنين داستاني را به عنوان يكي از دلايل امام و امامت قرار دهند و آن را شايسته نقل در كتاب‌هاي خود بدانند. وقتي مي‌بينيم دانشمندان اسلامي، مطالب و داستان‌هاي كم اهميت تري را در نوشته هايشان آورده اند، ولي اين داستان را ناديده انگاشته اند، پي مي‌بريم كه شايد آن را دروغ و باطل به حساب آورده اند يا آن را نشنيده اند يا اساسا چنين داستاني در زمان آنها ساخته نشده بود!
همه اين احتمالات وجود دارد و همه آنها، ما را به شك در اين داستان و راوي آن فرا مي‌خواند. شايد كسي بگويد كه شخصيت‌هاي برجسته ديگري هم وجود دارند كه نويسندگان معاصر آنها، نامشان را در كتاب‌هاي رجالي خود نياورده اند و شايد نسبت به اين راوي نيز همين مسئله اتفاق افتاده باشد، ولي ما با دقت متوجه مي‌شويم كه اين پاسخ در حقيقت تلاش بيهوده اي است؛ زيرا اين چنين شخصيت‌هايي اگر چه در بعضي از كتاب‌هاي رجالي مطرح نشده اند، ولي در كتاب‌هاي ديگري كه در همان زمان تأليف گرديده، به قلم آمده و مطرح شده اند. يا اينكه حداقل، مورد اعتماد بودن آنها با قراين و شواهدي غير از آنچه خود آنها راجع به خودشان گفته اند، ثابت شده است و برخلاف علي بن فاضل، يك داستان منحصر به فرد نداشته اند كه كتاب‌هاي معتبر تاريخ، مانند آن را ثبت و ضبط نكرده باشند.
آري، همين كه معاصران علي بن فاضل، داستان او را ناديده انگاشته اند و هيچ گونه خبري از آن نداده اند باعث برانگيخته شدن شك و بدگماني جدّي ما نسبت به او مي‌شود.

۵. از جمله نكات جالب توجه اينكه در خود روايت به صراحت آمده است: علي بن فاضل، داستان را از شروع تا پايان، در حضور طيبي و گروهي از علماي حلّه و اطراف آنكه براي زيارت شيخ آمده بودند، توضيح مي‌دهد. حال اينكه ما هيچ فردي از اين عدّه را پيدا نكرديم كه داستان را بي واسطه يا دست كم با واسطه نقل كند. در صورتي كه از آنها انتظار مي‌رود تا آن را در شهرها و در بين مردم منتشر ساخته باشند و اين داستان جالب را نُقل مجالس و محافل كنند؛ زيرا در اين حكايت، جايگاه وجود امام زمان عليه السلام و فرزندانش در يك موضع استثنايي و پيچيده تعيين شده است.
همچنين ما انتظار داشتيم مردم گروه گروه به زيارت قهرمان اين كشف عجيب نايل شوند و به او تبرك جويند و تلاش كنند داستان را مستقيما از خودش بشنوند و در كتاب‌هاي ديگر ثبت كنند و دانشمندان هم با آوردن نام او و داستانش در كتاب‌هاي رجالي و غيررجالي خود، تبرك بجويند، ولي هيچ يك از اين حوادث رخ نداد و تنها فردي كه آن را نقل كرده، «طيبي كوفي» است. البته اين نقل هم توسط فرد ناشناس، در بين اوراقي در ميان گنجينه اي از كتاب‌ها كشف شده است و عجيب اينكه نويسنده ناشناس داستان هم، به خاطر خط معروف و مشهورش، توسط اين مرد ناشناس، شناخته و كشف شده است. [۱]
گفتني است، پرسش‌ها و اشكال‌هاي يادشده از سوي كساني ديگر نيز مطرح شده است. [۱]
چنان كه ملاحظه شد، مهم ترين پرسش و اشكالي كه علامه سيدجعفر مرتضي عاملي درباره سند حكايت جزيره خضرا مطرح مي‌كند، مربوط به شخصي است كه رساله مشهور به «داستان جزيره خضرا» را در خزانه اميرمؤمنان علي عليه السلام يافته است. ايشان تصريح مي‌كند كه «اين شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصيات ديگر او كاملاً مجهول است. » در پاسخ اين پرسش و اشكال بايد گفت كه شيخ شهيد قاضي نورالله شوشتري (شهيد ۱۰۱۹ ه. ق) در كتاب مجالس المؤمنين تصريح كرده است كه يابنده اين رساله شهيد اول بوده است و اين جمله آغاز حكايت كه «متني به خط شيخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن يحيي بن علي طيبي كوفي يافتم» از آن شهيد بزرگوار است. [۲]
حضرت آيت الله صافي گلپايگاني پس از بيان مطلب ياد شده، در پاسخ كساني كه به سند حكايت جزيره خضرا اشكال مي‌كنند، مي‌نويسد:
بعد از آنكه دانستيم يابنده رساله در خزانه [اميرمؤمنان] و كسي كه از آن نسخه برداري كرده، شهيد اول بوده است كه خود نزديك به زمان فضل بن يحيي و آشنا به خط او بوده و او را به فضل و علم و عمل توصيف كرده است. و بعد از آنكه [دانستيم] فضل بن يحيي، شيخ زين الدين علي بن فاضل را به پرهيزكاري و صلاح توصيف كرده است و اين خبر را به واسطه دو عالم فاضل شنيده است، قول به جعلي بودن اين خبر و استناد آن به دشمنان و… سخني بدون علم است. [۱]
با توجه به مطالب ياد شده، اظهارنظر صريح و قطعي در مورد درستي يا نادرستي حكايت جزيره خضرا مشكل به نظر مي‌رسد و بهتر است به جاي مخالفت يا موافقت بي چون و چرا با اين حكايت، علم آن را به خدا بسپاريم و چنان كه پيش از اين يادآور شده ايم، بيشتر به دنبال شناخت وظايف قطعي خود در برابر امام زمان عليه السلام و عمل به آنها باشيم؛ زيرا دانستن يا ندانستن محل اقامت امام عصر عليه السلام و وجود داشتن يا وجود نداشتن محلي به نام جزيره خضرا، هيچ تأثيري در معرفت ما نسبت به امام زمان و نزديكي با آن حضرت ندارد. [۲]
———-
[۱]: براى مطالعه بيشتر در اين زمينه ر. ك: همين كتاب، صص ۸۸ – ۹۲.

[۲]: كتاب الغيبة شيخ طوسى، ص ۱۶۱.
[۱]: الإحتجاج، تحقيق: ابراهيم البهادرى، محمد هادى به، به اشراف: جعفر سبحانى، چاپ اول: قم، اسوه، ۱۴۱۳ ه-. ق، ج۲، صص ۵۹۷ و ۵۹۸؛ بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶.
[۲]: كتاب الغيبة نعمانى، ص ۱۷۲، ح ۵.

[۱]: الكافى، ج ۱، ص ۳۴۰؛ كتاب الغيبة شيخ طوسى، ص ۱۰۲؛ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳، ح ۶.
[۲]: بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳.
[۱]: الكافى، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۲؛ كتاب الغيبة شيخ طوسى، ص ۱۳۹؛ بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۱۶۱، ح۱۱.

[۲]: كتاب الغيبة شيخ طوسى، ص ۱۰۳؛ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳، ح ۷.
[۳]: ر. ك: بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۱۰۸.
[۱]: «كيسانيه» پيروان «مختار بن ابوعبيده ثقفى» بودند. او نخست براى پيشرفت كار خود دعوت به على بن الحسين عليهماالسلام سپس دعوت به محمد حنفيه مى كرد. البته كار او مبتنى بر اعتقاد وى به اهل بيت نبود، بلكه مى خواست از آن بهره بردارى سياسى كرده باشد و چون كارش بالا گرفت، خود دعوى دريافت وحى از خداوند كرد و عباراتى مسجع و مقّفى به تقليد قرآن به زبان مى راند. فرهنگ فرق اسلامى، ص ۳۷۳
[۲]: ياقوت حموى، مراصد الإطلاع على أسماء الأمكنة و البقاع، بيروت، دارالجيل، ۱۴۱۲ ه. ق، ج ۲، ص۶۲۰.
[۳]: ر. ك: بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۶؛ ج ۵۳، ص ۹۷.
[۴]: كتاب الغيبة نعمانى، ص ۱۸۲.
[۱]: ر. ك: كتاب الغيبة نعمانى، ص ۳۱۵؛ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۶، ح ۸۰؛ ص ۳۰۷، ح ۸۱.

[۲]: ر. ك: بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۱۰۸.
[۳]: كتاب الغيبة نعمانى، ص ۱۶۴؛ الكافى، ج ۱، صص ۳۳۶ و ۳۳۷، ح ۴.

[۱]: به نقل از: ناجى النجار، جزيره خضراء و تحقيقى پيرامون مثلث برمودا، ترجمه و تحقيق: على اكبر مهدى پور، چاپ ششم: قم، مؤلف، ۱۴۱۱ ه. ق، صص ۵۲ و ۵۳.
[۱]: ر. ك: همان، صص ۵۳ و ۵۴.
[۲]: همان.
[۳]: همان، ص۵۴.

[۱]: بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹.
[۲]: همان.

[۱]: سيد هاشم بحرانى، تبصرة الولى، قم، مؤسسة المعارف الاسلامى، ۱۴۱۱ ه. ق، ص ۲۴۳.
[۱]: بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۷۲.

[۱]: دراسة في علامات الظهور و الجزيرة الخضراء، صص ۱۹۵ – ۱۹۸، ترجمه به نقل از: ابوالفضل طريقه دار، جزيره خضرا، افسانه يا واقعيت؟!، چاپ هفتم: قم، بوستان كتاب، ۱۳۸۲، صص ۱۱۵ – ۱۱۹.
[۱]: ر. ك: محمدتقى شوشترى، الأخبار الدخيله، تصحيح: على اكبر غفارى، تهران، مكتبة الصدوق، ۱۴۰۱ ه. ق، ج ۱، ص ۱۴۶.

[۲]: سيد نورالله شوشترى، مجالس المؤمنين، چاپ اول: تهران، كتاب فروشى اسلاميه، ۱۳۶۵، ج ۱، صص ۷۸ و ۷۹.
[۱]: لطف الله صافى گلپايگانى، منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر عليه السلام، چاپ اول: قم، مكتب المؤلف، ۱۴۲۲ ه. ق، ج ۳، ص ۴۲۶.
[۲]: براى مطالعه بيشتر در موضوع جزيره خضرا، ر. ك: بحار الأنوار، ج ۵۲، صص ۱۵۹ – ۱۷۴؛نجم الثاقب، صص ۳۹۱ – ۴۱۰؛ منتخب الأثر في الإمام الثاني عشر عليه السلام، ج ۳، صص۴۲۲ – ۴۳۱؛ جزيره خضرا و تحقيقى پيرامون مثلث برمودا؛ جزيره خضرا، افسانه يا واقعيت؟! ؛ غلام رضا نظرى، جزيره خضرا تحريفى در تاريخ شيعه، چاپ اول: قم، طليعه نور، ۱۳۷۸.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۱، صفحه ۱۲۰]

افکار خود را به اشتراک گذارید