محل اقامت امام عصر
اشاره
موضوع محل اقامت و سکونت امام مهدی علیه السلام در زمان غیبت نیز از جمله موضوعهایی است که ذهن بسیاری از مردم را به خود مشغول داشته است و معمولاً در مجالس و محافل مهدوی مورد پرسش قرار میگیرد.
پیش از پاسخ گویی به این پرسش، یادآوری این نکته ضروری است که برای غیبت امام مهدی علیه السلام دو معنا قابل تصور است:
نخست ناپیدا بودن امام؛ یعنی اینکه آن حضرت در دوران غیبت از نظر جسمی از دیدگان مردم به دور است و اگر چه آن حضرت مردم را میبیند و از حال آنها باخبر میشود، ولی کسی توان دیدن ایشان را ندارد.
دوم، ناشناس بودن امام: در این فرض، آن حضرت در طول زمان غیبت در میان مسلمانان حضور مییابد و با آنها مواجه میشود، ولی کسی او را نمی شناسد و به هویت واقعی اش پی نمی برد. [۱]
بحث از محل اقامت و سکونت امام مهدی علیه السلام در زمان غیبت اگر چه در هر دو فرض مطرح میشود، ولی به نظر میرسد در فرض دوم، این موضوع کمتر جای بحث دارد و آن حضرت با مخفی داشتن هویت خود، در هر کجا که بخواهد میتواند زندگی کند.
در زمینه محل اقامت امام مهدی علیه السلام، روایتهای گوناگونی وجود دارد که با توجه به آنها، محلهای احتمالی اقامت آن حضرت را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
الف) محلهای دور دست و ناآشنا
برخی روایات، محل خاصی را برای اقامت امام مهدی علیه السلام تعیین نمی کنند و جایگاه ایشان را در بیابانها و کوه ها، مکانهای دوردست و محلهایی میدانند که هیچ کس از آن آگاهی ندارد. از جمله در روایتی که از خود آن حضرت نقل شده است، ایشان خطاب به علی بن مهزیار میفرماید:
یا بنَ المازِیارِ أَبی أَبُو مُحَمَّد عَهِدَ إِلیَّ أَنْ لا أُجاوِرَ قَوْما غَضِبَ اللّه ُ عَلَیْهِمْ وَ لَعَنَهُمْ وَ لَهُمُ الخِزْیُ فِی الدُّنیا و الآخِرَهِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ، وَ أَمَرَنِی أَنْ لا أَسْکُنَ مِنَ الجِبالِ إِلاّ وَعْرَها وَ مِنَ البِلادِ إِلاّ عَفْرَها. [۲]
ای پسر مهزیار! پدرم ابو محمد از من پیمان گرفت که هرگز با قومی که خداوند بر آنها خشم گرفته، آنها را لعنت کرده، برای آنها در دنیا و آخرت بیچارگی رقم خورده و عذابی دردناک در انتظار آنان است، هم نشین نباشم و به من دستور داد که برای اقامت، کوههای سخت و سرزمینهای خشک و دوردست را برگزینم.
همچنین آن حضرت در توقیع شریفی که خطاب به شیخ مفید صادر شده است، در این زمینه میفرماید:
نَحْنُ وَ إِنْ کُنّا ثاوِینَ [نائِینَ] بِمَکانِنا النّائِی عَنْ مَساکِنِ الظَّالِمینَ حَسْبَ الَّذِی أَراناهُ اللّه ُ تَعالی لَنا مِنَ الصَّلاحِ وَ لِشِیعَتِنا الْمُؤْمِنینَ فِی ذلِکَ ما دامَتْ دَوْلَهُ الدُّنیا لِلْفاسِقِینَ فَإِنّا یُحِیطُ عِلما بِأَنْبائِکُمْ و لا یَعْزُبُ عَنّا شَیْ ءٌ مِن أَخبارِکُم. [۱]
ما بر اساس آنچه خدای تعالی برای ما و شیعیان مؤمنان مصلحت دیده، تا زمانی که دولت دنیا از آن فاسقان است، در سرزمینهای دوردستی که از جایگاه ستمگران دور است، سکنا گزیده ایم، ولی از آنچه بر شما میگذرد، آگاهیم و هیچ یک از اخبار شما بر ما پوشیده نمی ماند.
در روایتی که پیش از این از امام صادق علیه السلام نقل شد، آن حضرت، جایگاه امام مهدی علیه السلام را جایی ناشناس معرفی میکند که جز معدود افرادی از آن آگاهی ندارند:
و هیچ کس از دوست و بیگانه از جایگاهش آگاهی نمی یابد، مگر همان خدمت گزاری که به کارهای او میرسد. [۲]
این گونه روایات، گویای آن است که امام مهدی علیه السلام بر اساس امر الهی، در مکانهایی ناشناخته، دور از دست رس، به دور از شهرها و آبادیها زندگی میکند و کسی از محل اقامت آن حضرت آگاه نیست.
ب) محلهای خاص و شناخته شده
اشاره
در برخی روایات، از مکانهایی خاص به عنوان اقامت گاه امام مهدی علیه السلام در دوران غیبت یاد شده است که از آن جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اول – مدینه
در برخی روایات، از مدینه منوره به عنوان محل اقامت امام عصر علیه السلام یاد شده است. در روایتی که از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده است، در این زمینه چنین میخوانیم:
لابُدَّ لِصاحِبِ هذا الأَمْرِ مِنْ عُزْلَهٍ و لابُدَّ فِی عُزْلَتِهِ مِنْ قُوَّهٍ و ما بِثَلاثِینَ مِنْ وَحْشَهٍ وَ نِعْمَ المَنْزِل طَیِّبَه. [۱]
صاحب این امر ناگزیر از کناره گیری است و او در [زمان] کناره گیری خود ناگزیر از [داشتن] نیرو و توانی است. او با وجود آن سی نفر هیچ هراسی ندارد. چه خوب جایگاهی است [مدینه] طیبه.
در کتاب شریف بحار الأنوار ذیل این روایت چنین آمده است:
«طیبه» یکی از نامهای مدینه طیبه است. این روایت دلالت میکند که آن حضرت علیه السلام غالبا در این شهر و در حوالی آن است. همچنین دلالت میکند که همواره با ایشان سی نفر از یاران خاصشان هستند و اگر یکی از آنها بمیرد، کس دیگری جای گزین او میشود. [۲]
در روایت دیگری که از امام حسن عسکری علیه السلام نقل شده است، آن حضرت در پاسخ این پرسش راوی که میپرسد: «اگر حادثه ای برای شما روی دهد، سراغ فرزندتان را از کجا بگیریم؟ » میفرماید: «در مدینه». [۱]
دوم – کوه رضوی
برخی روایات، «کوه رضوی» در نزدیکی مدینه را پناه گاه و اقامت گاه امام عصر علیه السلام معرفی کرده اند که روایت زیر از آن جمله است:
عبدالاعلی مولی آل سام میگوید: به همراه ابی عبدالله [ امام صادق] علیه السلام[از مدینه] خارج شدیم. زمانی که به روحاء [در اطراف مدینه] رسیدیم، آن حضرت دقایقی نگاهش را به کوهی که در آن منطقه بود، دوخت و آن گاه فرمود:
تَری هَذا الجَبَلَ؟ هذا جَبَلٌ یُدعی رَضْوی مِن جِبالِ فارْس أَحَبَّنا فَنَقَلَهُ اللّه ُ إِلَینا. أَما إِنَّ فِیه کُلُّ شَجَرَهٍ مطعم، و نِعْمَ أَمانٌ لِلخائِفِ مَرَّتینِ. أَما إِنَّ لِصاحِبِ هذا الأَمْرِ غَیْبَتَینِ، واحدهٌ قَصِیرَهٌ وَ الأُخْری طَوِیلَهٌ. [۲]
این کوه را میبینی؟ این کوه، «رضوی» نام دارد و از کوههای فارس است. چون ما را دوست داشت، خداوند آن را به سوی ما منتقل کرد. در آن، همه درختهای میوه دار وجود دارد و در دو مرحله پناه گاهی خوب برای خائف [امام زمان ]است. آگاه باش که برای صاحب این امر دو غیبت است که یکی از آنها کوتاه و دیگری بلند است.
در دعای ندبه نیز از این مکان نام برده شده است. [۳]
یاقوت حموی در مورد منطقه «رضوی» میفرماید:
رضوی، کوهی است میان مکه و مدینه در نزدیکی ینبع و دارای آب فراوان و درختان زیادی است. کیسانیه [۱]
می پندارند که محمد بن حنفیه در آنجا زنده و مقیم است. [۲]
گفتنی است در احادیث فراوانی، از «رضوی» یاد شده و از آن بسیار ستایش شده است. [۳]
سوم – ذی طوی
مکان دیگری که در روایات از آن به عنوان محل اقامت امام عصر علیه السلام یاد شده، «ذی طوی» است. «ذی طوی»، نام کوهی در اطراف مکه است. در روایتی که از امام محمد باقر علیه السلام نقل شده، چنین آمده است:
یَکُونُ لِصاحِبِ هَذا الأَمْرِ غَیْبَهٌ فِی بَعْضِ هذِهِ الشِّعابِ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلی ناحِیَهِ ذِی طُوی. [۴]
صاحب این امر را در یکی از این درهها غیبتی است. [در این حال، آن حضرت] با دست خود به ناحیه ذی طوی اشاره کرد.
گفتنی است در دعای ندبه نیز به نام این مکان اشاره شده [۱] و در برخی روایات، از همین منطقه به عنوان محل تجمع یاران امام مهدی علیه السلام یاد شده است. [۲]
ج) در میان مردم
دسته سوم از روایات مانند دسته اول، از جایگاه و مکان خاصی نام نمی برند و از آنها استفاده میشود که امام مهدی علیه السلام به صورت ناشناس در میان مردم زندگی میکند. در روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده است، در این زمینه، چنین میخوانیم:
چگونه این مردم، این موضوع را انکار میکنند که خداوند با حجتش همان گونه رفتار میکند که با یوسف رفتار کرد؟ همچنین چگونه انکار میکنند که صاحب مظلوم شما – همان که از حقش محروم شده و صاحب این امر [حکومت ]است – در میان ایشان رفت و آمد میکند، در بازارهایشان راه میرود و بر فرشهای آنها قدم مینهد، ولی او را نمی شناسند، تا زمانی که خداوند به او اجازه دهد که خودش را معرفی کند، چنان که به یوسف اجازه داد، آن زمان که برادرانش از او پرسیدند: «آیا تو یوسف هستی؟ » پاسخ دهد که «آری، من یوسف هستم». [۳]
حال این پرسش مطرح میشود که کدام یک از این سه دسته روایت قابل پذیرش هستند و آیا راهی برای جمع کردن میان آنها وجود دارد یا خیر؟
به نظر میرسد میان این سه دسته روایت، تعارضی وجود ندارد و آن حضرت بسته به شرایط و موقعیتهای مختلفی که پیش میآید، زندگی به صورت ناشناس در میان مردم و اقامت در مکانهایی چون مدینه منوره یا دوری گزیدن از مردم و اقامت در مناطق دور از دست رس را انتخاب میکند.
به بیان دیگر، بر اساس دومین معنایی که برای غیبت قابل تصور است؛ یعنی ناشناس بودن امام مهدی علیه السلام، آن حضرت، الزامی برای اقامت در محلی خاص یا دور از دست رس ندارد و میتواند به صورت طبیعی در میان مردم زندگی کند. البته ممکن است رعایت مصالحی دیگر، آن حضرت را وادار کند که بر اساس سفارش پدر بزرگوارشان، کوهها و بیابانها را اقامت گاه خود برگزیند.
بدیهی است اگر قرار باشد آن حضرت به صورت ناشناس در میان مردم زندگی کند، مکانهایی چون مدینه منوره در کنار قبر جد بزرگوارش، بهترین مکان خواهد بود.
۳. جزیره خضرا
یکی دیگر از موضوعهای مرتبط با زندگی و شخصیت امام مهدی علیه السلام که در مجامع مختلف درباره آن پرسش میشود، موضوع «جزیره خضرا» است. بسیاری میپرسند آیا واقعا امام زمان علیه السلام در این جزیره دوردست در اقیانوس اطلس زندگی میکند؟ آیا چنان که برخی میگویند: یاران و فرزندان آن حضرت نیز در این جزیره اند؟ و…. در پاسخ این پرسشها باید گفت که موضوع «جزیره خضرا» به عنوان محل اقامت و زندگانی حضرت ولیّ عصر علیه السلام در عصر غیبت کبرا، برگرفته از حکایتی است که عالمان شیعه، درباره استناد آن، اتفاق نظر ندارند. گروهی آن را پذیرفته و در نتیجه معتقد به وجود جزیره خضرا هستند و جمعی، آن را بی اعتبار دانسته و اساسا وجود چنین جزیره ای را رد میکنند. در اینجا برای روشن تر شدن موضوع، به بررسی این دیدگاهها و مهم ترین دلایل دو گروه میپردازیم.
الف) دیدگاه موافقان
این گروه از عالمان شیعه، حکایت جزیره خضرا را این گونه نقل میکنند:
شخصی به نام زین الدین علی بن فضل مازندرانی، در سال ۶۹۰ ه. ق از سرزمین «بربر»، طی سفری به اقیانوس اطلس، سه روز با کشتی در دل آب حرکت میکند تا به جزایر روافض (شیعیان) میرسد. در آنجا مطلع میشود که جزیره ای به نام جزیره خضرا وجود دارد که فرزندان حضرت ولیّ عصر علیه السلام در آنجا زندگی میکنند. وی مدت چهل روز در همان محل اسکانش میماند. پس از چهل روز، هفت کشتی حامل مواد غذایی، از جزیره خضرا به این جزیره میآید. ناخدای کشتی، او را با نام و نام پدرش صدا میزند و میگوید: «مشخصات تو را به من گفته اند و اجازه داده اند که تو را به جزیره خضرا ببرم. » آن گاه او را به آنجا میبرد. پس از شانزده روز دریانوردی، سرانجام به «آبهای سفید»ی میرسند و ناخدا توضیح میدهد که این آب ها، مانند «سور بلد» (دیوار شهر)، جزیره را در بر گرفته است و کشتیهای دشمنان هرگز نمی توانند از آنها بگذرند و به برکت وجود حضرت ولی عصر علیه السلام، در آن غرق میشوند.
سپس به جزیره خضرا میرسد. در آنجا جمعیت انبوهی را با بهترین لباسها و نیکوترین وضع مشاهده میکند و شهری بسیار آباد با درختانی سرسبز و انواع میوهها و بازارهای بسیار و ساختمانهای مجلل از سنگهای شفاف رخام میبیند. شخص بزرگواری به نام سیّد شمس الدّین که او را نوه پنجم امام زمان علیه السلام معرفی میکنند، مسئول تعلیم، تربیت و اداره جزیره خضرا و نایب خاص حضرت علیه السلام در آن جزیره است. او مستقیما از امام علیه السلام فرمان میگیرد، ولی آن حضرت را نمی بیند و تنها هر صبح جمعه نامه ای به خط امام علیه السلام در نقطه معینی گذاشته میشود که در آن، اوامر آن حضرت و آنچه تا یک هفته مورد نیاز خواهد بود، نوشته شده است.
علی بن فاضل، مدت هجده روز در آن جزیره اقامت میکند و از محضر سیّد شمس الدّین استفاده میکند و پس از آن، به او دستور میرسد که به وطنش باز گردد.
علی بن فاضل، آنچه را از سخنان سیّد شمس الدّین استفاده میکند، در کتابی به نام الفوائد الشّمسیّه گرد میآورد و ماجرای تشرف خود را به تنی چند از عالمان معاصر خویش بازگو میکند.
فضل بن یحیی طیبی، نویسنده قرن هفتم هجری قمری، در ۱۱ شوال ۶۶۹ ه-. ق، این حکایت را از زبان علی بن فاضل در شهر حلّه میشنود و آن را در کتابی با نام جزیره الخضراء گرد میآورد. [۱]
این کتاب از سوی عالمان زیر مورد توجه واقع شده است:
– شهید اول آن را به خط خود نوشته است که خط او در خزانه امیرمؤمنان علیه السلام پیدا شده است.
– محقق کرکی آن را به فارسی برگردانده است.
– علامه محمدباقر مجلسی آن را در بحار الأنوار نقل کرده است.
– شیخ حر عاملی آن را در کتاب إثبات الهداه درج نموده است.
– وحید بهبهانی به مضمون آن فتوا داده است.
– بحرالعلوم در کتاب رجال خویش، آن را مورد استناد قرار داده است.
– قاضی نوراللّه شوشتری، محافظت بر آن را بر هر مؤمنی لازم دانسته است.
– میرزا عبداللّه اصفهانی (افندی) آن را در کتاب ریاض العلماء نقل کرده است.
– میرزای نوری آن را در کتاب جنه المأوی و نجم الثاقب آورده است. [۱]
بر اساس حکایت علی بن فاضل، امام مهدی علیه السلام و فرزندان ایشان، در جزیره خضرا، واقع در اقیانوس اطلس سکونت دارند و همه ساله، در موسم حج، حج میگزارند و پس از زیارت پدران و اجداد طاهرینشان علیهم السلام در حجاز، عراق و طوس، مجددا به این جزیره باز میگردند. آن حضرت علیه السلام غالبا در این جزیره اقامت دارد. [۲]
گفتنی است حکایتی نیز درباره محل اقامت امام مهدی علیه السلام از سوی شخصی به نام انباری نقل شده است، ولی به دلیل آنکه وی، آن را از شخصی مجهول نقل کرده است، به همان حکایت پیشین بسنده میکنیم. [۳]
ب) دیدگاه مخالفان
جمعی از عالمان شیعه حکایت یاد شده را که بر وجود جزیره خضرا به عنوان محل اقامت غالب حضرت امام زمان علیه السلام دلالت میکند، دارای اشکال میدانند و از آنجا که دلیل دیگری در دست نیست، وجود چنان جزیره ای را نمی پذیرند.
پیش از نقل اشکالهای وارد بر این حکایت، لازم است اشاره ای به سند آن داشته باشیم. علاّمه مجلسی در کتاب خود مینویسد:
رساله ای مشهور به «داستان جزیره خضرا واقع در دریای سفید» یافتم. چون این رساله دربردارنده یاد کسانی است که آن حضرت را دیده اند و همچنین در آن مطالب شگفت انگیزی وجود دارد، دوست دارم آن را در اینجا بیاورم. از آن جا که این رساله را در اصول (کتابهای روایی) معتبر نیافتم، برای آن بابی مستقل گشودم و آن را آن گونه که یافتم، نقل میکنم. [۱]
وی آن گاه به نقل حکایت میپردازد. در آغاز حکایت پس از خطبه آغازین چنین آمده است:
در خزانه امیر مؤمنان و سرور اوصیا و حجت پروردگار جهانیان و امام پرهیزکاران، علی بن ابی طالب – درود خدا بر او باد – متنی به خط شیخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی – قدس اللّه روحه – یافتم که در آن چنین آمده بود: «… این بنده نیازمند به بخشش خداوند سبحان متعال، فضل بن یحیی بن علی طیبی امامی کوفی که خدای او را ببخشاید، چنین میگویم:… ».
فضل بن یحیی در ادامه رساله به واسطه شیخ شمس الدّین بن نجیح حلّی و شیخ جلال الدین عبداللّه بن حرام حلی، حکایت جزیره خضرا را از زین الدّین علی بن فاضل مازندرانی نقل میکند. [۲]
علامه سید جعفر مرتضی عاملی، به بررسی سند این حکایت پرداخته و اشکالها و پرسشهای متعددی را متوجه آن دانسته است که در اینجا به مهم ترین آنها اشاره میکنیم:
۱. نخستین پرسش ما درباره فردی است که در ابتدای روایت میگوید: «در خزانه امیرمؤمنان… علی بن ابی طالب – درود خدا بر او باد – متنی به خط شیخِ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی طیبی یافتم».
این شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصیات دیگر او کاملاً مجهول است. با یک نظر اجمالی به ابتدای روایت میفهمیم که او به طور قطع مجلسی رحمه الله نیست؛ چرا که ایشان با صراحت فرمودند: «این داستان را از یک رساله دیگر نقل میکنم».
همان گونه که سیّد هاشم بحرانی رحمه الله (از معاصران مجلسی) در نقل داستان میگوید: «بعضی از بزرگان فرموده اند که این حدیث را به خط شیخ فاضل… یافته ایم»، [۱] این جمله هم مانند عبارت مجلسی دلالت ندارد که بحرانی مستقیما از راوی شنیده باشد. بر فرض اینکه بپذیریم بحرانی مستقیما از راوی شنیده است این پرسش مطرح میشود که چگونه بحرانی او را دیده و داستان را بدون واسطه از او شنیده، ولی مجلسی او را ندیده است با اینکه بحرانی و مجلسی هر دو در یک زمان میزیسته اند. دیگر اینکه به چه علت مجلسی به نقل از یک رساله متداول بسنده کرده و راجع به نویسنده و صاحب آن، تحقیق نکرده است تا حقیقت داستان را از او شفاها سؤال کند.
۲. پرسش دوم اینکه چگونه این شخصِ «مجهول»، خط طیبی را شناخت و اطمینان یافت که آنچه را در آن رساله یافته، خط طیبی است. آیا خط طیبی آن چنان مشهور و معروف بوده که حتی این فرد مجهول الحال هم آن را شناخته است؟
شاید واقع مطلب بر این شخص مشتبه شده باشد. به این جهت که مثلاً وقتی که دیده طیّبی این داستان را روایت میکند، فکر کرده لابد کاتب آن هم اوست؛ در صورتی که بین این دو امر، ملازمه ای نیست.
۳. با توجه به این نکته، ما مشاهده میکنیم که «علی بن فاضل» (کسی که در روایت به عنوان «مازندرانی» توصیف میشود و بعد خودش را در متن همین روایت، «عراقی» معرفی میکند) تلاش زیادی برای اثبات برخی از فضایل به نفع خودش دارد و این نکته از متن گفتارش با سیّد شمس الدّین، آنجا که از ملاقات با امام سخن میگوید، به روشنی معلوم میشود:
ای سرورم، من یکی از بندگان مخلص آن حضرت هستم؛ با این همه امام را ندیده ام. بعد سیّد شمس الدّین به من فرمود: چرا، تو او را دو مرتبه دیده ای…. [۱]
و آن دو مرتبه را برایش توضیح میدهد.
علاوه بر این، همه روایت درصدد اثبات یک فضیلت بی نظیر برای اوست و آن، اینکه او خدمت کسی رسیده که دیگران نرسیده اند و همچنین درصدد اثبات عنایت و توجه امام به اوست.
پس وقتی ما این نکات را مورد توجه قرار میدهیم و بر آن، این حقیقت را بیفزاییم که هیچ یک از معاصران علی بن فاضل، او را توثیق نکرده و مورد اعتماد ندانسته اند و فقط کسانی او را قابل اعتماد دانسته اند که صدها سال پس از او زیسته اند و جالب اینکه، دلیل و مستند آنها در اعتماد به او، ظاهرا خود روایت جزیره خضرا است، نتیجه میگیریم: اطمینان به صحت آنچه او برای ما نقل میکند، امکان ندارد؛ چون احتمال میدهیم اصل قضیه و ریشه داستان، از بافتههای ذهن اوست که برای رسیدن به شهرت یا برای نایل شدن به اهداف دیگری، آن را ساخته است، همچنان که در طول تاریخ، نمونههای آن را مشاهده کرده ایم.
۴. از جمله نکاتی که شک و بدگمانی ما را در خصوص این راوی و داستانش افزایش میدهد این است که معاصران او مانند علامه حلی رحمه الله و ابن داود که در سال ۷۰۷ ه. ق از تألیف کتاب رجالی خود فراغت یافته بود و همچنین علمای دیگر، به طور کلی او را نادیده گرفته و هیچ کدام از آنها حتی یک کلمه درباره او سخن نگفته اند. با اینکه داستان گران بها و بی نظیر او، باید آنها را تشویق و تحریک میکرد که به داستان و راوی آن اشاره کنند؛ راوی و داستانش را بستایند و چنین داستانی را به عنوان یکی از دلایل امام و امامت قرار دهند و آن را شایسته نقل در کتابهای خود بدانند. وقتی میبینیم دانشمندان اسلامی، مطالب و داستانهای کم اهمیت تری را در نوشته هایشان آورده اند، ولی این داستان را نادیده انگاشته اند، پی میبریم که شاید آن را دروغ و باطل به حساب آورده اند یا آن را نشنیده اند یا اساسا چنین داستانی در زمان آنها ساخته نشده بود!
همه این احتمالات وجود دارد و همه آنها، ما را به شک در این داستان و راوی آن فرا میخواند. شاید کسی بگوید که شخصیتهای برجسته دیگری هم وجود دارند که نویسندگان معاصر آنها، نامشان را در کتابهای رجالی خود نیاورده اند و شاید نسبت به این راوی نیز همین مسئله اتفاق افتاده باشد، ولی ما با دقت متوجه میشویم که این پاسخ در حقیقت تلاش بیهوده ای است؛ زیرا این چنین شخصیتهایی اگر چه در بعضی از کتابهای رجالی مطرح نشده اند، ولی در کتابهای دیگری که در همان زمان تألیف گردیده، به قلم آمده و مطرح شده اند. یا اینکه حداقل، مورد اعتماد بودن آنها با قراین و شواهدی غیر از آنچه خود آنها راجع به خودشان گفته اند، ثابت شده است و برخلاف علی بن فاضل، یک داستان منحصر به فرد نداشته اند که کتابهای معتبر تاریخ، مانند آن را ثبت و ضبط نکرده باشند.
آری، همین که معاصران علی بن فاضل، داستان او را نادیده انگاشته اند و هیچ گونه خبری از آن نداده اند باعث برانگیخته شدن شک و بدگمانی جدّی ما نسبت به او میشود.
۵. از جمله نکات جالب توجه اینکه در خود روایت به صراحت آمده است: علی بن فاضل، داستان را از شروع تا پایان، در حضور طیبی و گروهی از علمای حلّه و اطراف آنکه برای زیارت شیخ آمده بودند، توضیح میدهد. حال اینکه ما هیچ فردی از این عدّه را پیدا نکردیم که داستان را بی واسطه یا دست کم با واسطه نقل کند. در صورتی که از آنها انتظار میرود تا آن را در شهرها و در بین مردم منتشر ساخته باشند و این داستان جالب را نُقل مجالس و محافل کنند؛ زیرا در این حکایت، جایگاه وجود امام زمان علیه السلام و فرزندانش در یک موضع استثنایی و پیچیده تعیین شده است.
همچنین ما انتظار داشتیم مردم گروه گروه به زیارت قهرمان این کشف عجیب نایل شوند و به او تبرک جویند و تلاش کنند داستان را مستقیما از خودش بشنوند و در کتابهای دیگر ثبت کنند و دانشمندان هم با آوردن نام او و داستانش در کتابهای رجالی و غیررجالی خود، تبرک بجویند، ولی هیچ یک از این حوادث رخ نداد و تنها فردی که آن را نقل کرده، «طیبی کوفی» است. البته این نقل هم توسط فرد ناشناس، در بین اوراقی در میان گنجینه ای از کتابها کشف شده است و عجیب اینکه نویسنده ناشناس داستان هم، به خاطر خط معروف و مشهورش، توسط این مرد ناشناس، شناخته و کشف شده است. [۱]
گفتنی است، پرسشها و اشکالهای یادشده از سوی کسانی دیگر نیز مطرح شده است. [۱]
چنان که ملاحظه شد، مهم ترین پرسش و اشکالی که علامه سیدجعفر مرتضی عاملی درباره سند حکایت جزیره خضرا مطرح میکند، مربوط به شخصی است که رساله مشهور به «داستان جزیره خضرا» را در خزانه امیرمؤمنان علی علیه السلام یافته است. ایشان تصریح میکند که «این شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصیات دیگر او کاملاً مجهول است. » در پاسخ این پرسش و اشکال باید گفت که شیخ شهید قاضی نورالله شوشتری (شهید ۱۰۱۹ ه. ق) در کتاب مجالس المؤمنین تصریح کرده است که یابنده این رساله شهید اول بوده است و این جمله آغاز حکایت که «متنی به خط شیخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی یافتم» از آن شهید بزرگوار است. [۲]
حضرت آیت الله صافی گلپایگانی پس از بیان مطلب یاد شده، در پاسخ کسانی که به سند حکایت جزیره خضرا اشکال میکنند، مینویسد:
بعد از آنکه دانستیم یابنده رساله در خزانه [امیرمؤمنان] و کسی که از آن نسخه برداری کرده، شهید اول بوده است که خود نزدیک به زمان فضل بن یحیی و آشنا به خط او بوده و او را به فضل و علم و عمل توصیف کرده است. و بعد از آنکه [دانستیم] فضل بن یحیی، شیخ زین الدین علی بن فاضل را به پرهیزکاری و صلاح توصیف کرده است و این خبر را به واسطه دو عالم فاضل شنیده است، قول به جعلی بودن این خبر و استناد آن به دشمنان و… سخنی بدون علم است. [۱]
با توجه به مطالب یاد شده، اظهارنظر صریح و قطعی در مورد درستی یا نادرستی حکایت جزیره خضرا مشکل به نظر میرسد و بهتر است به جای مخالفت یا موافقت بی چون و چرا با این حکایت، علم آن را به خدا بسپاریم و چنان که پیش از این یادآور شده ایم، بیشتر به دنبال شناخت وظایف قطعی خود در برابر امام زمان علیه السلام و عمل به آنها باشیم؛ زیرا دانستن یا ندانستن محل اقامت امام عصر علیه السلام و وجود داشتن یا وجود نداشتن محلی به نام جزیره خضرا، هیچ تأثیری در معرفت ما نسبت به امام زمان و نزدیکی با آن حضرت ندارد. [۲]
———-
[۱]: براى مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: همین کتاب، صص ۸۸ – ۹۲.
[۲]: کتاب الغیبه شیخ طوسى، ص ۱۶۱.
[۱]: الإحتجاج، تحقیق: ابراهیم البهادرى، محمد هادى به، به اشراف: جعفر سبحانى، چاپ اول: قم، اسوه، ۱۴۱۳ ه-. ق، ج۲، صص ۵۹۷ و ۵۹۸؛ بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱۷۶.
[۲]: کتاب الغیبه نعمانى، ص ۱۷۲، ح ۵.
[۱]: الکافى، ج ۱، ص ۳۴۰؛ کتاب الغیبه شیخ طوسى، ص ۱۰۲؛ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳، ح ۶.
[۲]: بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳.
[۱]: الکافى، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۲؛ کتاب الغیبه شیخ طوسى، ص ۱۳۹؛ بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۱۶۱، ح۱۱.
[۲]: کتاب الغیبه شیخ طوسى، ص ۱۰۳؛ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۳، ح ۷.
[۳]: ر. ک: بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۱۰۸.
[۱]: «کیسانیه» پیروان «مختار بن ابوعبیده ثقفى» بودند. او نخست براى پیشرفت کار خود دعوت به على بن الحسین علیهماالسلام سپس دعوت به محمد حنفیه مى کرد. البته کار او مبتنى بر اعتقاد وى به اهل بیت نبود، بلکه مى خواست از آن بهره بردارى سیاسى کرده باشد و چون کارش بالا گرفت، خود دعوى دریافت وحى از خداوند کرد و عباراتى مسجع و مقّفى به تقلید قرآن به زبان مى راند. فرهنگ فرق اسلامى، ص ۳۷۳
[۲]: یاقوت حموى، مراصد الإطلاع على أسماء الأمکنه و البقاع، بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ ه. ق، ج ۲، ص۶۲۰.
[۳]: ر. ک: بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۶؛ ج ۵۳، ص ۹۷.
[۴]: کتاب الغیبه نعمانى، ص ۱۸۲.
[۱]: ر. ک: کتاب الغیبه نعمانى، ص ۳۱۵؛ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۳۰۶، ح ۸۰؛ ص ۳۰۷، ح ۸۱.
[۲]: ر. ک: بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۱۰۸.
[۳]: کتاب الغیبه نعمانى، ص ۱۶۴؛ الکافى، ج ۱، صص ۳۳۶ و ۳۳۷، ح ۴.
[۱]: به نقل از: ناجى النجار، جزیره خضراء و تحقیقى پیرامون مثلث برمودا، ترجمه و تحقیق: على اکبر مهدى پور، چاپ ششم: قم، مؤلف، ۱۴۱۱ ه. ق، صص ۵۲ و ۵۳.
[۱]: ر. ک: همان، صص ۵۳ و ۵۴.
[۲]: همان.
[۳]: همان، ص۵۴.
[۱]: بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹.
[۲]: همان.
[۱]: سید هاشم بحرانى، تبصره الولى، قم، مؤسسه المعارف الاسلامى، ۱۴۱۱ ه. ق، ص ۲۴۳.
[۱]: بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۷۲.
[۱]: دراسه فی علامات الظهور و الجزیره الخضراء، صص ۱۹۵ – ۱۹۸، ترجمه به نقل از: ابوالفضل طریقه دار، جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟!، چاپ هفتم: قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۲، صص ۱۱۵ – ۱۱۹.
[۱]: ر. ک: محمدتقى شوشترى، الأخبار الدخیله، تصحیح: على اکبر غفارى، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۴۰۱ ه. ق، ج ۱، ص ۱۴۶.
[۲]: سید نورالله شوشترى، مجالس المؤمنین، چاپ اول: تهران، کتاب فروشى اسلامیه، ۱۳۶۵، ج ۱، صص ۷۸ و ۷۹.
[۱]: لطف الله صافى گلپایگانى، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر علیه السلام، چاپ اول: قم، مکتب المؤلف، ۱۴۲۲ ه. ق، ج ۳، ص ۴۲۶.
[۲]: براى مطالعه بیشتر در موضوع جزیره خضرا، ر. ک: بحار الأنوار، ج ۵۲، صص ۱۵۹ – ۱۷۴؛نجم الثاقب، صص ۳۹۱ – ۴۱۰؛ منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر علیه السلام، ج ۳، صص۴۲۲ – ۴۳۱؛ جزیره خضرا و تحقیقى پیرامون مثلث برمودا؛ جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟! ؛ غلام رضا نظرى، جزیره خضرا تحریفى در تاریخ شیعه، چاپ اول: قم، طلیعه نور، ۱۳۷۸.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۱، صفحه ۱۲۰]