نوّاب خاص امام عصر

اشاره
در طول دوران ۶۹ ساله یا ۷۴ ساله غیبت صغرا، چهار تن از بزرگان شیعه عهده دار مقام نیابت یا سفارت خاص امام عصر علیه السلام بودند که نام آنها بدین قرار است:
۱. ابوعمرو عثمان بن سعید عَمری (م ۲۶۵ ه. ق) ؛
۲. ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عَمری (م ۳۰۴ /۳۰۵ ه. ق) ؛
۳. ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی (م ۳۲۶ ه. ق) ؛
۴. ابوالحسن علی بن محمد سَمُری (م ۳۲۹ ه. ق).
با توجه به اهمیتی که شناخت نواب چهارگانه در درک وضعیت دوران غیبت صغرا دارد، در اینجا با استفاده از کتاب الغیبه شیخ طوسی و کتاب سیره معصومان نوشته عالم گران قدر شیعه، سید محسن امین به شرح حال این نواب می‌پردازیم:

الف) نایب اول، ابوعمرو عثمان بن سعید بن عمرو عَمری اسدی
شیخ طوسی رحمه الله در بخشی از کتاب خود به معرفی «سفرای ستایش شده در دوران غیبت» پرداخته است. وی در معرفی نخستین سفیر چنین می‌نویسد:
نخستین این سفیران کسی است که ابوالحسن علی بن محمد عسکری (امام هادی) و فرزندش ابومحمد حسن بن علی بن محمد علیهم السلام او را به این مسئولیت منصوب کردند. او شیخ مورد اعتماد، ابوعمرو عثمان بن سعید عمری بود. وی [در اصل ]اسدی بود، ولی… او را به اعتبار جد [مادری]اش [ابوجعفر عمری]، «عمری» نامیدند. جمعی از شیعه هم گویند: ابومحمد حسن بن علی (امام عسکری) علیه السلام فرمود: نام «عثمان» و «ابوعمرو» در یک نفر جمع نمی شود، از این رو دستور داد که کنیه او شکسته شود و [از آن پس ]به او «عَمری» گفته شد. همچنین به وی عسکری نیز گفته می‌شد؛ زیرا در منطقه نظامی سُرَّ مَن رَای [سامرا ]سکنی داشت. او را سَمّان (روغن فروش) نیز می‌خواندند؛ چون برای سرپوش نهادن بر کار اصلی خود، روغن خرید و فروش می‌کرد. هنگامی که شیعیان، آنچه از مال و ثروت خویش بر ایشان واجب بود، برای امام حسن عسکری علیه السلام می آوردند، ابوعمرو آنها را از روی تقیه و ترس در خیک‌های روغن می‌گذاشت و نزد امام می‌برد. [۱]
بنابراین، عثمان بن سعید ابتدا وکیل امام هادی علیه السلام و پس از آن وکیل امام حسن عسکری علیه السلام بود و پس از وفات امام یازدهم به عنوان سفیر حضرت مهدی علیه السلامانتخاب شد.
امام هادی علیه السلام درباره او می‌فرماید:
این ابوعمرو، مورد اعتماد و امین است. آنچه به شما می‌گوید، از جانب من می‌گوید و آنچه به شما می‌دهد، از جانب من می‌دهد. [۱] امام حسن عسکری علیه السلام نیز پس از وفات پدرش، در حق او می‌گوید:
این ابوعمرو مورد وثوق و امین است. او محل اعتماد امام قبلی و مورد اعتماد من در زندگی و مرگ است. پس آنچه به شما گوید، از سوی من می‌گوید و آنچه به شما دهد، از جانب من می‌دهد. [۲] عثمان بن سعید، همان کسی بود که هنگام غسل دادن پیکر پاک امام یازدهم حاضر بود و مأموریت داشت کار کفن و حنوط کردن و خاک سپاری آن امام را انجام دهد.
شیخ طوسی می‌نویسد:
توقیعات صاحب الامر علیه السلام به دست عثمان بن سعید و پسرش، محمد، به شیعیان و یاران خاص پدر آن حضرت می‌رسید. این توقیعات حاوی امر و نهی و پاسخ به مسائل و به همان خطی بود که در زمان امام حسن عسکری علیه السلام نوشته می‌شد. ازاین رو، شیعه همواره بر عدالت این پدر و پسر تأکید داشته است تا آنکه عثمان بن سعید دنیا را وداع گفت [۳] و پسرش وی را غسل داد و به خاک سپرد…. [۴] قبر عثمان بن سعید در سمت غربی بغداد در خیابان میدان، در ابتدای محله ای معروف به درب جبله در سمت قبله مسجد درب، قرار دارد. [۵]

ب) نایب دوم، ابوجعفر محمد بن عثمان سعید عمری
شیخ طوسی در کتاب الغیبه از هبه اللّه بن محمد از استادانش روایت کرده است که گفتند:
شیعه همواره عدالت عثمان بن سعید را قبول داشته و کار خود را پس از مرگ عثمان به پسرش ابوجعفر واگذارده است. شیعه بر عدالت و اعتماد و امانت ابوجعفر به خاطر نصّی که دال بر امانت و عدالت و فرمان به مراجعه به او در زمان حیات امام عسکری علیه السلام است، اجماع دارد. همچنین پس از آنکه امام حسن عسکری علیه السلام در زمان حیات عثمان بن سعید دنیا را بدرود گفت، باز هم در عدالت ابوجعفر اختلاف پدید نیامد و کسی در امانت داری وی به تردید نیفتاد. همچنین توقیع‌هایی که درباره مسائل مهم شیعه بود، به دست وی نوشته می‌شد و به همان خطی بود که در زمان حیات پدرش، عثمان بن سعید، نگاشته می‌شد. [۱]
شیخ طوسی همچنین می‌افزاید:
چون ابوعمرو عثمان بن سعید درگذشت، فرزندش، ابوجعفر محمد بن عثمان، به نص ابومحمد حسن عسکری علیه السلام به جای پدر قرار گرفت و پدرش، عثمان در فرمانی، وی را به سفارت امام قائم علیه السلام تعیین کرد. [۲]
امام حسن عسکری علیه السلام درباره او فرموده است:
گواه باشید بر من که عثمان بن سعید عمری، وکیل من و فرزندش، محمد، وکیل فرزند من، مهدی شماست. [۳] نیز آن حضرت به یکی از اصحابش فرمود:
عمری و فرزندش مورد اعتمادند. پس هرچه به تو دادند، از جانب من داده اند و آنچه به تو گفته اند، از جانب من گفته اند. پس سخنان آن دو را بشنو و از آنان اطاعت کن که آن دو مورد اعتماد و امانت دارند. [۱]
از محمد بن عثمان روایت شده است که گفت: به خدا سوگند، صاحب الامر هر سال در موسم حج حاضر می‌شود و مردم را می‌بیند و می‌شناسد. مردم نیز او را می‌بینند، ولی نمی شناسند. [۲]
همچنین در روایت آمده است که از وی پرسیدند: آیا صاحب الامر علیه السلام را دیده ای؟ گفت:آری، آخرین باری که او را دیدم در کنار خانه خدا بود و می‌فرمود: «خداوندا! وعده ات را برایم محقق کن». [۳] وی در آخر جمادی الاولی سال ۳۰۴ یا ۳۰۴ ه. ق درگذشت. او حدود پنجاه سال سفارت امام زمان علیه السلام را عهده دار بود. [۴]
وی را در کنار مادرش، در خیابان باب الکوفه در بغداد به خاک سپردند. [۵]

ج) نایب سوم، ابوالقاسم حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی
ابوجعفر محمد بن عثمان دو یا سه سال پیش از وفاتش، وی را به جانشینی خود انتخاب و معرفی کرد. او سران و بزرگان شیعه را گرد آورد و به آنان گفت:
اگر مرگ من فرا رسد، کار به دست ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی خواهد بود. به من فرمان داده شده است او را پس از خود به جای خویش قرار دهم. پس به او مراجعه و در کارهای خود بر او تکیه کنید. [۱]
در روایت دیگری آمده است که از محمد بن عثمان پرسیدند: «اگر برای تو مسئله ای پیش آمد، چه کسی جانشین تو خواهد بود؟ » پاسخ داد:
این ابوالقاسم حسین بن روح بن ابی بحر نوبختی، جانشین من و سفیر میان شما و صاحب الامر علیه السلام است و وکیل او و مورد وثوق و امین است. پس در کارهای خود به او رجوع کنید و در مسائل مهم خویش به او تکیه کنید. من به معرفی او مأمور شده‌ام و اینک او را معرفی کردم. [۲]
شیخ طوسی درباره سومین نایب خاص می‌نویسد:
ابوالقاسم – خدا او را رحمت کند – در نظر مخالف و موافق خردمندترین مردمان بود و روش تقیه را به کار می‌بست. [۳]
ابوالقاسم حسین بن روح، در شعبان سال ۳۲۶ ه. ق درگذشت و در محله نوبختیه بغداد در نزدیکی دروازه ای که خانه علی بن احمد نوبختی در آنجا بود و به سمت دروازه دیگر و پل شوک می‌رفت، به خاک سپرده شد. [۴]

د) نایب چهارم، ابوالحسن علی بن محمد سَمُری
شیخ طوسی درباره چهارمین نایب امام عصر علیه السلام می‌نویسد:
شیخ ابوالقاسم [حسین بن روح] به ابوالحسن علی بن محمد سَمُری وصیت کرد و او به همان کاری پرداخت که [پیش از آن] به ابوالقاسم سپرده شده بود. [۱]
او همچنین به سند خود از احمد بن ابراهیم بن مخلّد نقل کرده است که گفت: در بغداد، خدمت بزرگان شیعه رسیدم. پس شیخ ابوالحسن علی بن محمد سمری رحمه الله آغاز به سخن کرد و گفت: خداوند، علی بن حسین بن بابویه قمی (پدر شیخ صدوق) را رحمت کند. بزرگان تاریخ این روز را نگاشتند. پس خبر رسید که علی بن حسین در این روز وفات یافته است. [۲]
شیخ طوسی در همان کتاب به سند خود از ابومحمد حسن بن احمد مکتّب چنین نقل می‌کند:
در سالی که شیخ علی بن محمد سمری – قدس الله روحه – از دنیا رفت، در بغداد بودم. چند روز قبل از درگذشتن به خدمتش رسیدم. او توقیعی را برای مردم خارج ساخت که نسخه آن چنین است:
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
یا عَلیُّ بنُ مُحَّمدٍ السَّمُریُّ أَعَظَم اللّهُ أَجْرَ إِخْوانِکَ فیکَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ ما بَیْنَکَ وَ بَیْنَ سِتَّهِ أیّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَکَ و لاتُوصِ إِلی أَحَدٍ یَقُومُ مَقامَکَ بَعْدَ وَفاتِکَ، فَقَدْ وقَعَتِ الغَیْبَهُ الثّانِیَهُ [التّامَهُ] فَلا ظُهُورَ إلاّ بَعْدَ إذْنِ اللّهِ عَزَّوَجَّلَ وَ ذلِکَ بَعْدَ طُولِ الأَمَدِ وَ قَسْوَهِ القُلُوبِ و امْتِلاءِ الأَرْضِ جَورا و سَیَأتی شِیعَتی مَنْ یَدَّعِی المُشاهَدَهَ، ألا فَمَنِ ادَّعَی المُشاهَدَهَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْیانیِّ وَ الصَّیْحَهِ فَهُوَ کاذِبٌ مُفْتَرٍ، و لاحَوْلَ و لاقُوَّهَ إلاّ بِاللّهِ العَلیِ العَظیمِ.
به نام خداوند بخشاینده مهربان
ای علی بن محمد سمری! خداوند پاداش برادرانت را در مرگ تو بزرگ گرداند. تو تا شش روز دیگر می‌میری. پس کارت را سامان ده و به کسی به عنوان جانشین پس از خود، وصیت مکن که دیگر غیبت دوم [تامه] واقع شده است. دیگر ظهوری نیست مگر به اذن خداوند و آن پس از مدتی دراز و بعد از آنکه دل‌ها سخت شد و زمین از ستم پر شد، رخ خواهد داد. به زودی از شیعیانم کسانی خواهند آمد که ادعای دیدار مرا می‌کنند. آگاه باشید هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعای دیدار مرا کرد، دروغگو و مفتری است. وَلا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلاّ بِاللّه ِ الْعَلیِّ الْعَظیمِ.
راوی گوید: از این توقیع نسخه برداری کردیم و از نزد او بیرون آمدیم و چون روز ششم فرا رسید، نزد علی بن محمد بازگشتیم و دیدیم نزدیک است جان بدهد. از او پرسش شد: چه کسی جانشین تو خواهد بود؟ گفت: خدا را امری است که خود، رساننده آن است و درگذشت. [۱]
علی بن محمد سمری در نیمه شعبان سال ۳۲۸ یا ۳۲۹ ه. ق درگذشت و پیکر وی در خیابان خلنجی در جنب باب محول نزدیک نهر ابوعتاب بغداد به خاک سپرده شد. [۲]
با وفات چهارمین نایب خاص امام عصر، دوران غیبت صغرا به سر آمد و شیعیان بیش از پیش از فیض وجود امام خود محروم شدند. باشد تا پرده‌های غیبت به کنار رود و جمال دل آرای حجت حق آشکار شود. [۱]
———-
[۱]: کتاب الغیبه طوسى، ص ۲۱۴.
[۱]: همان، ص ۲۱۵.
[۲]: همان.

[۳]: سید محسن امین در کتاب سیره معصومان اظهار مى دارد: «دست یابى به تاریخ وفات «عثمان بن سعید» براى ما میسر نشد».
[۴]: کتاب الغیبه، ص ۲۱۶.
[۵]: همان.

[۱]: همان، صص ۲۲۰ و ۲۲۱.
[۲]: همان، ص ۲۱۸.
[۳]: همان، ص ۲۱۶.
[۱]: همان، ص ۲۱۹.
[۲]: همان، ص ۲۲۱.

[۳]: همان، صص ۲۲۱ و ۲۲۲.
[۴]: این روایتى است که شیخ طوسى در کتاب الغیبه از ابونصر هبه الله بن محمد بن احمد کاتب نقل کرده است. پوشیده نیست که این مدت از زمان ولادت امام زمان علیه السلام؛ یعنى سال ۲۵۵ ه. ق تا هنگام وفات محمد بن عثمان در سال ۳۰۵ ه. ق بوده است. علاوه بر این، باید یادآور شد که محمد بن عثمان از هنگام ولادت امام زمان علیه السلام، عهده دار سفارت آن حضرت نبوده، بلکه وى پس از مرگ پدرش، عثمان، این مسئولیت را بر عهده گرفته است. باید از این پنجاه سال که شیخ طوسى ذکر کرده، پنج سال نخست زندگى امام قائم علیه السلام تا وفات امام عسکرى علیه السلام و نیز مدت سفارت پدرش، عثمان را تا هنگام مرگش کم کرد. مدت باقى مانده همان مدتى است که محمد بن عثمان سفارت آن حضرت را به عهده داشته است.
[۵]: کتاب الغیبه، ص ۲۲۳.
[۱]: همان، ص ۲۲۶.
[۲]: همان، ص ۲۲۷.
[۳]: همان، ص ۲۳۶.

[۴]: همان، ص ۲۳۸.

[۱]: همان، ص ۲۴۲.
[۲]: همان.

[۱]: همان، صص ۲۴۲ و ۲۴۳.
[۲]: همان، ص ۲۴۳.
[۱]: براى مطالعه بیشتر در مورد تاریخ عصر غیبت و زندگى نواب خاص امام زمانعج ر. ک: سیره معصومان، صص ۲۲۷ – ۲۷۲؛ على غفارزاده، پژوهشى پیرامون زندگانى نوّاب خاص امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف، چاپ اول: قم، نبوغ، ۱۳۷۵؛ جاسم حسین، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم عج الله تعالی فرجه الشریف، ترجمه: سید محمدتقى آیت اللهى، چاپ دوم: تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱؛ مسعود پورسیدآقایى و دیگران، تاریخ عصر غیبت؛ نگاهى تحلیلى به عصر غیبت امام دوازدهم عج الله تعالی فرجه الشریف، چاپ دوم: قم، حضور، ۱۳۸۳؛ محمدرضا جبارى، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه علیهم السلام، چاپ اول: قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى رحمه الله، ۱۳۸۲، ج۲، صص ۴۵۰ – ۴۸۲.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۱، صفحه ۲۶]

افکار خود را به اشتراک گذارید