انتظار (امام دوازدهم) در اندیشه شیعه

اشاره
عظمت وجودي و جنبه‌هاي گوناگون شخصيت حضرت صاحب الامر عليه السلام سبب شده است در طول هزار و اندي سال كه از غيبت كبرا مي‌گذرد، هر گروه از مردم بنا بر گرايش‌هاي اعتقادي، اجتماعي و فرهنگي شان، از ديدگاهي خاص به تحليل شخصيت و تعيين جايگاه آن حضرت در هستي بپردازند. بدين ترتيب، هر گروه تنها درك و تصور خود را از اين موضوع تصور درست و مطابق با واقع از شخصيت آن يگانه هستي مي‌پندارد.
در اين ميان، جمعي از اصحاب سير و سلوك و رهروان طريق عرفان و معنا با طرح موضوع خليفه اللّه و انسان كامل و پرداختن به نقش حجت الهي در هستي، تنها به جنبه فراطبيعي آن وجود مقدس توجه كردند و از ديگر جنبه‌ها غفلت ورزيدند.
گروهي ديگر از اصحاب شريعت، توجه خود را تنها به جنبه طبيعي آن وجود مقدس معطوف ساختند و با مطرح كردن نقشي كه آن حضرت به عنوان امام و پيشواي مردم به عهده دارد، هيچ گونه مسئوليتي را در زمان غيبت متوجه مردم نديدند. به باور اينان، تنها تكليف مردم اين است كه براي فرج آن حضرت دعا كنند تا خود بيايد و امور مردم را اصلاح كند.

عده اي هم با توجه به جنبه فراطبيعي و طبيعي وجود مقدس حضرت حجت عليه السلام، تمام همّ و غمّ خود را متوجه ملاقات با آن حضرت ساختند و تنها وظيفه خود را اين دانستند كه با توسل به آن حضرت، به شرف ملاقات با آن ذات اقدس دست يابند. در اين ميان، گروهي با در نظر گرفتن همه ابعادي كه بدان‌ها اشاره شد، به طرح معناي درست انتظار پرداختند و درصدد تعيين وظيفه و نقش مردم در دوران غيبت برآمدند. در اين ديدگاه، هم مسئله خلافت الهي انسان كامل مطرح است و هم به جايگاه و نقش مردم در برابر آن حضرت توجه شده است. همچنين وظيفه اي را كه مردم در دعا براي حفظ آن وجود مقدس و تعجيل در ظهورش دارند، از نظر دور نداشته اند.
شايد امام خميني رحمه الله را بتوان درخشان ترين چهره گروه اخير دانست. ايشان با صراحت به نقد و بررسي برداشت‌هاي مختلفي پرداخت كه مسئله انتظار فرج وجود دارد و ديدگاه خاص خود را در اين زمينه چنين مطرح ساخت:
البته اين پر كردن دنيا را از عدالت، اين را ما نمي توانيم بكنيم، اگر مي‌توانستيم مي‌كرديم چون نمي توانيم بكنيم، ولي ايشان بايد بيايند…. ولي ما بايد فراهم كنيم كار را. فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم. كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براي آمدن حضرت عليه السلام…. [۱]
ايشان در جايي ديگر نيز درباره مفهوم «انتظار فرج» مي‌فرمايد:
انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند و مقدمات ظهور ان شاءاللّه تهيه شود. [۱]
براي شناخت جايگاه و مفهوم انتظار در انديشه شيعي، برخي از رواياتي را كه در اين زمينه وارد شده است، بررسي مي‌كنيم تا از معنا و مفهوم انتظار، ضرورت و فضيلت آن، وظايف منتظران در عصر غيبت و آثار سازنده انتظار بر فرد و جامعه آگاه شويم.

۱. مفهوم انتظار
«انتظار»؛ يعني «چشم داشتن» و «چشم به راه بودن. » [۲]
انتظار در نگاه شيعه، چشم داشت يك تحول، رويداد خوب و گشايش يا چشم به راه بودن آينده اي مطلوب، عزيزي سفر كرده، آمدن انساني دست گير و منجي است. به اين معنا، انتظار مفهومي است كه با نهاد همه انسان‌ها عجين شده است و مي‌توان گفت همه انسان‌ها به نوعي منتظرند. به بيان ديگر، انتظار يا اميد به آينده، هم زاد انسان است و اگر اميد به آينده را از او بگيرند، سرنوشتي جز سكون، ركود، مرگ و تباهي نخواهد داشت. از همين رو، در كلام نوراني پيامبر گرامي اسلام آمده است:
ألأَمَلُ رَحْمَةٌ لِأُمَّتي وَ لَولا الأَمَلُ ما ارْضَعَتْ والِدَةٌ وَلَدَها وَ لا غَرَسَ غارسٌ شَجَرا. [۳]
اميد براي امت من مايه رحمت است و اگر اميد نبود، هيچ مادري، فرزندش را شير نمي داد و هيچ باغباني درختي نمي كاشت.
همچنين حكايت شده است كه روزي عيسي عليه السلام نشسته بود و پيرمردي با بيل، زميني را شيار مي‌كرد. عيسي فرمود: «بار خدايا! اميد (آرزو) را از او برگير. » آن پير در دم، بيل را به كناري انداخت و دراز كشيد. ساعتي گذشت و عيسي گفت: «بار خدايا! اميد را به او بازگردان. » بي درنگ آن پير برخاست و شروع به كار كرد. [۱]
مولانا نيز اين حقيقت را به زبان ديگري بيان مي‌كند:
گر نبودي ميل و اميد ثمر***كي نشاندي باغبان بيخ شجر
انسان هر دوره از عمر خود را به اميد رسيدن به دوره بعدي پشت سر مي‌گذارد و لحظه لحظه زندگي او با اميد همراه است. كودكي كه تازه به دبستان پاگذاشته است، به اميد رفتن به كلاس بالاتر و پشت سر گذاشتن دوران آموزش ابتدايي درس مي‌خواند و تلاش مي‌كند. همين كودك دوران راهنمايي را با اميد رسيدن به دوران دبيرستان سپري مي‌كند و دوران دبيرستان را با اين اميد كه روزي به دانشگاه راه يابد، پشت سر مي‌گذارد. وقتي همين كودك ديروز و جوان امروز وارد دانشگاه مي‌شود، اميدهاي تازه به او توش و توان مي دهد و به زندگي اش معنا مي‌بخشد؛ اميد رسيدن به جايگاه مطلوب اجتماعي، تشكيل خانواده، داشتن فرزند و مانند آن. پس از تشكيل خانواده و به دنيا آمدن فرزندان، همه اميدها و آرزوهاي انسان متوجه پيشرفت و ارتقاي فرزندانش مي‌شود و به اين ترتيب، حكايت پايان ناپذير اميد به آينده، تا آستانه مرگ، انسان را همراهي مي‌كند.
ناگفته نماند اميد به آينده و انتظار تحقق فرداي بهتر، در يكي از ويژگي‌هاي فطري انسان؛ يعني كمال جويي او ريشه دارد. انسان همواره طالب رسيدن به مراتب بالاتر و دست يافتن به قله‌هاي پيشرفت و ترقي است و اين انگيزه در همه انسان‌ها با تفاوت‌هايي در سطح كمال مورد نظر و ميزان تلاش براي رسيدن به كمال مطلوب، وجود دارد.
در هر حال، انتظار و چشم به راه آينده بودن، شعله اي است در وجود انسان كه هرچه فروزان تر و پرفروغ تر باشد، تحرك و پويايي او نيز بيشتر خواهد بود. برعكس، هر چه اين شعله به سردي و خاموشي بگرايد، تلاش و فعاليت انسان نيز كاستي مي‌پذيرد تا آنجا كه او به موجودي سرد، بي روح، بي نشاط، گوشه گير و بي تحرك تبديل مي‌شود. در روان شناسي، به اين حالت «افسردگي» مي‌گويند. شدت و ضعف و زمينه‌هاي به وجود آمدن افسردگي در افراد گوناگون، متفاوت است، ولي عامل آن در هر حال چيزي جز خشكيدن نهال اميد در وجود انسان نيست.
با توجه به اهميت و نقش اساسي اميد به آينده و انتظار فرج در زندگي انسان ها، مكتب اسلام كوشيده است با تقويت اين روحيه، تلاش و سرزندگي مسلمانان را در جوامع اسلامي به نهايت درجه برساند و آنها را در هر زمان، پويا و پايدار نگه دارد.
به نظر مي‌رسد اميد به آينده و انتظار فرج به دو معنا در آموزه‌هاي دين اسلام به كار رفته است:

الف) انتظار به معناي عام
در اين معنا، مكتب اسلام تلاش كرده است از يك سو، با فضيلت بخشيدن به «انتظار گشايش» و اميد به آينده و از سوي ديگر، با نكوهش نااميدي، دل سردي و دل مردگي، روحيه تلاش و تكاپوي سازنده را در افراد جامعه اسلامي زنده نگه دارد و از ايجاد نااميدي در زندگي شخصي مسلمانان جلوگيري كند.
اهتمام اسلام به اين معناي عام از انتظار و اميد به آينده چنان است كه از يك سو، اميد به فرا رسيدن گشايش از سوي خداوند در رديف برترين اعمال شمرده شده و از سوي ديگر، نااميدي از رحمت خداوند از جمله گناهان كبيره به شمار آمده است. [۱]
قرآن كريم، نااميدي از رحمت خدا را از ويژگي‌هاي كافران مي‌داند و از زبان حضرت يعقوب عليه السلام چنين نقل مي‌كند:
يا بَنِيَّ اذهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن يُوسُفَ و أَخِيهِ و لاتَيْأَسُوا مِن رَوحِ اللّه ِ إنَّهُ لايَيْأَسُ مِنَ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ القَومُ الكافِرونَ. [۲]
پسرانم! برويد و از يوسف و برادرش جست وجو كنيد و از رحمت خدا نااميد نشويد؛ كه تنها گروه كافران از رحمت خدا نااميد مي‌شوند.
بسياري از رواياتي كه در آنها به فضيلت «انتظار فرج» به طور كلي و بدون ذكر متعلق فرج اشاره شده است، به اصل تقويت روحيه اميد به آينده و مقابله با نااميدي و بدبيني نسبت به آينده نظر داشته اند كه از آن جمله مي‌توان به اين روايات اشاره كرد:

۱. از رسول گرامي اسلام نقل شده است:
مَن رَضِيَ عَنِ اللّه ِ بِالقَليلِ مِنَ الرِّزقِ رَضِيَ اللّه ُ عَنهُ بِالقَليلِ مِنَ العَمَلِ و انتِظارُ الفَرَجِ عِبادَةٌ. [۳]
هر كس نسبت به رزق كمي كه خداوند به او داده است، خشنود باشد، خداوند نيز نسبت به عمل كمي كه او انجام مي‌دهد، خشنود مي‌شود و انتظار گشايش عبادت است.

۲. همچنين از آن حضرت روايت شده است: «أَفْضَلُ الْعِبادَةِ انْتِظارُ الْفَرَجِ؛ برترين عبادت‌ها انتظار فرج است». [۱]

۳. باز در جايي ديگر مي‌فرمايد: «أَفْضَلُ جِهادِ اُمَّتي إِنْتِظارُ الْفَرَجِ؛ برترين جهاد امت من، انتظار فرج است». [۲]

۴. امام علي عليه السلام در بخشي از روايت مفصلي كه در آن به چهارصد مورد از اموري اشاره مي‌كند كه براي صلاح دين و دنياي مؤمن شايسته است، پس از سفارش كردن به طلب رزق در ميانه طلوع فجر و طلوع شمس مي‌فرمايد:
إِنْتَظِرُوا الْفَرَجِ وَ لاتَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللّهِ فَإِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمالِ إِلَي اللّهِ، عَزَّ وَ جَلَّ، إِنْتِظارُ الْفَرَجِ. [۳]
منتظر فرج باشيد و از رحمت خداوند نااميد نشويد. به درستي كه خوشايندترين اعمال نزد خداوند صاحب عزت و جلال، انتظار فرج است.

۵. آن حضرت در بخش ديگري از روايت ياد شده، پس از اشاره به اين مطلب كه ناشكيبايي هنگام ناگواري‌ها موجب از بين رفتن پاداش انسان مي‌شود، مي‌فرمايد: «… أَفضَلُ أَعمالِ المَرءِ انتِظارُ الفَرَجِ مِنَ اللّه ِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ برترين كارهاي انسان، انتظار گشايش از سوي خداست». [۴]

۶. امام صادق عليه السلام نيز در سفارش‌هاي خود به ابوحنيفه مي‌فرمايد: «… وَ أَفْضَلُ الأَعمالِ انتِظارُ الفَرَجِ مِنَ اللّه ِ؛ برترين كارها، انتظار گشايش از خداست». [۱]

ب) انتظار به معناي خاص
در اين معنا، انتظار گشايش و اميد به آينده از حالت امري محدود، سطحي و فردي، خارج و به امري گسترده، عميق و اجتماعي تبديل مي‌شود. در توضيح اين مطلب بايد گفت آموزه‌هاي اديان الهي به ويژه دين مبين اسلام، بر گرايش‌هاي دروني انسان‌ها تكيه دارد و
اهداف و برنامه‌هاي آنها بر اساس همين گرايش‌هاي دروني و ويژگي‌هاي فطري سامان يافته است. در اين ميان، نقش دين تنها جهت دهي، گسترش و نهادينه سازي اين گرايش هاست.
در موضوع مورد بحث نيز با توجه به اينكه اميد به آينده و انتظار گرايش فطري و جوهره زندگي انسان هاست، دين مبين اسلام تلاش كرده است اين گرايش را از يك سو گسترش دهد و از سوي ديگر، تعميق بخشد. به اين بيان كه دين اسلام به همه انسان‌ها مي‌گويد فقط منتظر بهبود وضع زندگي خود و اطرافيانتان نباشيد و تنها سعادت نزديكان خود را طلب نكنيد، بلكه اين انتظار را نسبت به همه افراد جامعه گسترش دهيد و چشم انتظار روزي باشيد كه رفاه، سعادت، عدالت و معنويت نه تنها در شهر و ديار شما، بلكه در همه جهان گسترده شود. به جز آن بيان مي‌دارد كه انتظار نبايد تنها متوجه امور ظاهري، سطحي و محدود زندگي باشد. بايد مفهوم انتظار را تعميق بخشيد و چشم به راه آينده اي بود كه حقيقت مطلق، عدالت مطلق و معنويت مطلق در جهان حاكم شود. در اين معنا، انتظار تنها به ظهور مردي تعلق مي‌گيرد كه اگر بيايد، نهايت خوبي‌ها را براي همه انسان‌ها در سراسر جهان فراهم خواهد
كرد. اين انتظار به همان اندازه فضيلت و برتري دارد كه تحقق متعلّق آن. هنگام بررسي فضيلت انتظار، به برخي روايت‌هايي اشاره مي‌كنيم كه انتظار به معناي خاص را مورد توجه قرار داده اند.
———-
[۱]: صحيفه نور (مجموعه رهنمودهاى امام خمينى رحمه الله)، چاپ اول: تهران، سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، ۱۳۶۹، ج ۲۰، صص ۱۹۸ و ۱۹۹.
[۱]: همان، ج ۷، ص ۲۵۵.

[۲]: ر. ك: لغت نامه دهخدا، كلمه «انتظار»؛ فرهنگ فارسى معين، كلمه «انتظار».
[۳]: بحار الأنوار، ج ۷۷، ص ۱۷۳، ح ۸.
[۱]: ورام بن ابى فراس، تنبيه الخواطر و نزهة النواظر، بيروت، دار صعب و دارالتعارف، بى تا، ج ۱، ۲۷۲؛ ميزان الحكمة، ج ۱، ص ۱۸۴، ح ۶۷۵.

[۱]: ر. ك: سيد عبدالحسين دستغيب، گناهان كبيره، چاپ سيزدهم: قم، دفتر انتشارات اسلامى، ۱۳۷۹، صص ۶۸ – ۹۱.
[۲]: سوره يوسف ۱۲، آيه ۸۷.
[۳]: بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۲، ح ۳.
[۱]: همان، ج۲، ص۲۸۷، ح۲.

[۲]: حسن بن على بن حسين ابن شعبة الحرّانى، تحف العقول عن آل الرسول، چاپ دوم: قم، مؤسسة النشر الاسلامى، ۱۳۶۳، ص ۳۷.
[۳]: كتاب الخصال، ج ۲، ص ۶۱۶ ؛ تحف العقول، ص ۱۰۶؛ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۲۳، ح ۷.
[۴]: كتاب الخصال، ج ۲، ص ۶۲۱ ؛ تحف العقول، ص ۱۱۱.
[۱]: بحار الأنوار، ج۷۵، ص۲۰۸، ح۷۷.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۱، صفحه ۲۸۰]

افکار خود را به اشتراک گذارید