جايگاه انتظار در انديشه سياسي امام خميني
اشاره
در پانزده خرداد ۱۳۴۲، حركتي در كشور آغاز شد كه مبدأ تحولي شگرف در زندگي اجتماعي – فرهنگي مردم مسلمان ايران بود و پس از پانزده سال، به مهم ترين تحول اجتماعي – سياسي قرن بيستم تبديل شد. آنچه اين حركت را تا اين اندازه تحول ساز و اثرگذار كرد، رهبري رادمردي بود كه با پشتوانه اي عظيم و غني از فرهنگ و معارف اسلام ناب محمدي در وراي همه جريانهاي فكري حاكم بر كشور، به هدايت اين حكومت پرداخت. بي ترديد، بايد گفت كه سرزمين دلاورپرور ايران در تمامي دوران حيات خود، رهبري به اين عظمت كه هم بتواند با تسخير قلوب مردم، مهم ترين تحول معنوي را در كشور ايجاد كند و هم با اقتدار تمام، كشور را در توفان سهمگين توطئه، تجاوز و خيانت، به بهترين شكل، راهبري و هدايت كند، به خود نديده است. امروز با گذشت سه دهه از پيروزي انقلاب اسلامي، جامعه ما بيش از هر زمان ديگري نيازمند شناخت خطوط اصلي حركت حضرت امام خميني رحمه الله و مباني فكري ايشان است. توجه به آن اصول و مباني ميتواند انقلاب اسلامي را در صراط مستقيم حفظ كند و آن را از آسيبها در امان بدارد. با بررسي انديشهها و آثار مكتوب حضرت امام خميني رحمه الله و همچنين رهنمودهاي ايشان در سالهاي پيش و پس از پيروزي انقلاب اسلامي به روشني ميتوان دريافت كه باور مهدوي و فرهنگ انتظار جايگاه و نقش برجسته اي در اصول و مباني فكري آن رهبر فرزانه داشته و حركت سياسي ايشان به شدت متأثر از اين باور و فرهنگ بوده است. براي شناخت جايگاه باور مهدوي در انديشه سياسي حضرت امام خميني رحمه الله و تأثيري كه فرهنگ انتظار در اهداف كلان و استراتژي بلندمدت ايشان گذاشته بود، بخشهايي از رهنمودهاي ايشان را كه در دورههاي مختلف انقلاب اسلامي بيان شده است، بررسي ميكنيم. بررسي اين رهنمودها ميتواند ما را در شناخت اصول اساسي انديشه امام راحل رحمه اللهدر سياست داخلي و خارجي و شناسايي دليل كينه و عناد استكبار جهاني نسبت به امام و انقلاب اسلامي و درك انگيزه تلاشهاي بي پاياني كه براي استحاله نظام اسلامي صورت ميگيرد، ياري رساند.
۱. احياي مفهوم انتظار
امام امت به ياري پشتوانه غني فكري و مباني نظري خود كه مبتني بر منابع و متون اصيل اسلامي و به دور از هر گونه شايبه التقاط و خودباختگي بود، در طول زندگي پربركتش، قاموسي عظيم از مفاهيم اسلامي را تدوين كرد كه در سراسر تاريخ حيات فكري – فرهنگي مردم مسلمان ايران بي سابقه بود؛ زيرا در اين قاموس، واژهها نه در صفحههاي محدود كتاب، بلكه در صفحه اي به گستردگي زندگي اجتماعي – فرهنگي مردم معنا ميشد.
در قاموس مفاهيمي كه بنيان گذار جمهوري اسلامي ايران تدوين آن را آغاز كرد، واژههايي چون ايثار، جهاد، شهادت، امر به معروف و نهي از منكر و… كه سالها به فراموشي سپرده شده بودند، حيات دوباره يافتند. همچنين واژه «انتظار» كه سالها با سكون و سكوت، تحمل ستم و دم فروبستن و در يك كلمه، ماندن و در جا زدن به اميد برآمدن دستي از غيب، مترادف شمرده ميشد، مفهومي ديگر يافت. اين بار «انتظار»، نه به عنوان عاملي براي خاموش ساختن روح سركش اجتماع، بلكه به عنوان ابزاري براي دگرگون كردن وضع موجود و حركت به سوي آينده موعود به كار گرفته شد. براي آشنايي هر چه بيشتر با مفهوم «انتظار» در فرهنگ واژگان امام راحل رحمه الله و درك نقش عظيمي كه آن فرزانه دوران در احياي انديشه انتظار داشت، اكنون بخشي از سخنان ايشان را كه در اين زمينه ايراد شده است، بررسي ميكنيم.
الف) انتظار، زمينه ساز قدرت اسلام
حضرت امام با ژرف انديشي تمام، احياي فرهنگ انتظار را وسيله اي براي تحقق دوباره قدرت و شوكت گذشته مسلمانان در جهان ميدانست. ايشان در يكي از سخنان خود كه در اولين سال استقرار نظام اسلامي ايراد كرد، با بيان مفهوم «انتظار فرج»، وظيفه منتظران حضرت صاحب الامر عليه السلام را چنين برشمرد: همه ما انتظار فرج داريم و بايد در اين انتظار، خدمت كنيم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا كند و مقدمات ظهور ان شاء اللّه تهيه بشود. [۱]
در مفهومي كه حضرت امام خميني رحمه الله از «انتظار» ارائه داد، نه تنها از سكون و سكوت و تن دادن به وضع موجود خبري نيست، بلكه سخن از كوشش براي تحقق قدرت اسلام و آماده شدن زمينه ظهور است كه اين با مفهومي كه سالها تلاش ميشد از «انتظار» در اذهان مردم جا داده شود، بسيار فاصله دارد.
ب) انتظار و تكليف در عصر غيبت
جان مايه انديشه امام خميني رحمه الله و موضوعي كه همواره در نظر و عمل، مورد توجه ايشان بود، عمل به وظيفه و اداي تكليف الهي است و همين موضوع، ديدگاه ايشان را در زمينه انتظار فرج از ديگر ديدگاهها متمايز ميسازد. در يكي از سخنان امام راحل در اين زمينه چنين آمده است:
من اميدوارم كه ان شاءاللّه برسد روزي كه آن وعده مسلّم خدا تحقق پيدا كند و مستضعفان مالك ارض بشوند. اين مطلب، وعده خداست و تخلف ندارد. منتها آيا ما درك كنيم يا نكنيم، آن به دست خداست. ممكن است در يك برهه كمي وسايل فراهم شود و چشم ما روشن بشود به جمال ايشان. اين چيزي كه ما در اين وقت، در اين عرصه، وظيفه داريم، اين مهم است. همه انتظار داريم وجود مبارك ايشان را؛ لكن با انتظار تنها نمي شود، بلكه با وضعي كه بسياري دارند، انتظار نيست. ما بايد ملاحظه وظيفه فعلي شرعي – الهي خودمان را بكنيم و باكي از هيچ امري از امور نداشته باشيم. كسي كه براي رضاي خدا ان شاء اللّه مشغول انجام وظيفه است، توقع اين را نداشته باشد كه مورد قبول همه است، هيچ امري مورد قبول همه نيست. كار انبيا هم مورد قبول همه نبوده است، لكن انبيا به وظايفشان عمل كردند و قصور در آن كاري كه به آنها محول شده بود، نكردند، گرچه مردم اكثرا گوش ندادند به حرف انبيا. ما هم آن چيزي كه وظيفه مان هست، عمل مي كنيم و بايد بكنيم، گرچه بسياري از اين عمل ناراضي باشند يا بسياري هم كارشكني بكنند. [۱]
ج) نقد ديدگاههاي موجود
براي درك بيشتر برداشت حضرت امام خميني رحمه الله از موضوع انتظار بايد ديگر برداشتها را نيز در كنار اين برداشت مطالعه كرد. ازاين رو، در اينجا ديدگاههاي متفاوتي را كه در موضوع انتظار فرج بيان شده است، از زبان امام خميني رحمه اللهنقل ميكنيم تا تفاوت ديدگاه ايشان با ديگر ديدگاهها به خوبي روشن شود. رهبر فقيد انقلاب اسلامي در يكي از سخنان خود، ديدگاههاي متفاوتي را كه در زمينه «انتظار فرج» وجود دارد، دسته بندي و به شرح زير نقد و بررسي ميكند:
نخست – ديدگاه كساني كه تكليف مردم در زمان غيبت را تنها دعا براي تعجيل فرج حضرت حجت عليه السلام ميدانند:
بعضيها انتظار فرج را به اين ميدانند كه در مسجد، در حسينيه و در منزل بنشينند و دعا كنند و فرج امام زمان عليه السلام را از خدا بخواهند. اينها مردم صالحي هستند كه يك همچو اعتقادي دارند، بلكه بعضي از آنها را كه من سابقا ميشناختم، بسيار مرد صالحي بود. يك اسبي هم خريده بود، يك شمشيري هم داشت و منتظر حضرت صاحب بود. اينها به تكاليف شرعي خودشان هم عمل ميكردند
و نهي از منكر هم ميكردند و امر به معروف هم ميكردند، لكن همين، ديگر غير از اين كاري ازشان نمي آمد و فكر اين مهم كه يك كاري بكنند، نبودند. [۲]
دوم – ديدگاه كساني كه وظيفه فرد مسلمان نسبت به جامعه خود را به فراموشي سپرده اند و حتي از امر به معروف و نهي از منكر هم غفلت ميورزند:
يك دسته ديگري بودند كه انتظار فرج را ميگفتند اين است كه ما كار نداشته باشيم به اينكه در جهان چه ميگذرد، بر ملتها چه ميگذرد، بر ملت ما چه ميگذرد، به اين چيزها ما كار نداشته باشيم. ما تكليفهاي خودمان را عمل ميكنيم. براي جلوگيري از اين امور هم خود حضرت بيايند ان شاءاللّه درست ميكنند. ديگر ما تكليفي نداريم، تكليف ما همين است كه دعا كنيم ايشان بيايند و كاري به كار آنچه در دنيا ميگذرد يا در مملكت خودمان ميگذرد، نداشته باشيم. اينها هم يك دسته اي، مردمي بودند كه صالح بودند. [۱] امام خميني رحمه الله در نقد و بررسي دو ديدگاه ياد شده ميفرمايد: ما اگر دستمان ميرسيد، قدرت داشتيم، بايد برويم تمام ظلمها و جورها را از عالم برداريم. تكليف شرعي ماست. منتها ما نمي توانيم. اينكه هست، اين است كه حضرت عالم را پر ميكند از عدالت؛ نه شما دست برداريد از اين تكليفتان، نه اينكه شما ديگر تكليف نداريد. [۲]
سوم – ديدگاه كساني كه به استناد برخي روايات ميگويند ما نبايد در زمان غيبت، با انحرافها و مفاسدي كه در جامعه وجود دارد، كاري داشته باشيم، بلكه بايد جامعه را به حال خود واگذاريم تا زمينه ظهور حضرت به خودي خود فراهم شود: يك دسته اي ميگفتند كه خب، بايد عالم پر معصيت بشود تا حضرت بيايد. ما بايد نهي از منكر نكنيم، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هر كاري ميخواهند بكنند؛ گناهان زياد بشود كه فرج نزديك بشود. [۳]
چهارم – ديدگاه كساني كه معتقدند ما نه تنها نبايد جلوي گناهاني را بگيريم كه در جامعه وجود دارد، بلكه بايد به آن دامن هم بزنيم تا زمينه ظهور حضرت حجت عليه السلام هر چه بيشتر فراهم شود: يك دسته اي از اين بالاتر بودند. ميگفتند بايد دامن زد به گناهان، دعوت كرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم شود و حضرت تشريف بياورند. اين هم يك دسته اي بودند كه البته در بين اين دسته، منحرفهايي هم بودند؛ اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهايي هم بودند كه براي مقاصدي به اين دامن ميزدند. [۱] امام امت رحمه الله، از دو ديدگاه اخير به شدت انتقاد ميكند و در ادامه سخنانشان ميفرمايد: يعني خلاف ضرورت اسلام، خلاف قرآن نيست. اين معنا كه ما ديگر معصيت بكنيم تا حضرت صاحب بيايد! حضرت صاحب كه تشريف ميآورند، براي چه ميآيند؛ براي اينكه گسترش دهند عدالت را، براي اينكه حكومت را تقويت كنند، براي اينكه فساد را از بين ببرند. ما بر خلاف آيات شريفه قرآن، دست از نهي از منكر برداريم، دست از امر به معروف برداريم و توسعه بدهيم گناهان را براي اينكه حضرت بيايند؟ حضرت بيايند چه ميكنند؟ حضرت ميآيند، ميخواهند همين كارها را بكنند. الان ديگر ما هيچ تكليفي نداريم؟ ديگر بشر تكليفي ندارد، بلكه تكليفش اين است كه دعوت كند مردم را به فساد؟ به حسب رأي اين جمعيت كه بعضي هايشان بازيگرند و بعضي هايشان نادان، اين است كه ما بايد بنشينيم، دعا كنيم به صدام. هر كسي نفرين به صدام كند، خلاف امر كرده است براي اينكه حضرت دير ميآيند… ما بايد دعاگوي امريكا باشيم و دعاگوي شوروي باشيم و دعاگوي اذنابشان از قبيل صدام باشيم و امثال اينها تا اينكه اينها عالم را پر كنند از جور و ظلم و حضرت تشريف بياورند! بعد حضرت تشريف بياورند، چه كنند؟ حضرت بيايند كه ظلم و جور را بردارند، همان كاري كه ما ميكنيم و ما دعا ميكنيم كه ظلم و جور باشد. حضرت ميخواهند همين را برش دارند. [۱]
پنجم – ديدگاه كساني كه هر اقدامي براي تشكيل حكومت در زمان غيبت را خلاف شرع ميدانند و عقيده دارند اين كار با نصوص روايات مغاير است: يك دسته ديگري بودند كه ميگفتند هر حكومتي اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حكومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور بودند، آنهايي كه بازيگر نبودند، مغرور بودند به بعضي رواياتي كه وارد شده است بر اين امر كه هر عَلَمي بلند شود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خيال كرده بودند كه نه، هر حكومتي باشد، در صورتي كه آن روايات كه هر كس علم بلند كند،
علم مهدي به عنوان مهدويت بلند كند. حالا ما فرض ميكنيم كه يك همچو رواياتي باشد، آيا معنايش اين است كه ما تكليفمان ديگر ساقط است؟ [۲]
ايشان در ادامه كلامشان، نتايج چنين ديدگاهي را بررسي ميكند و ميفرمايد:
اينكه ميگويد حكومت لازم نيست، معنايش اين است كه هرج و مرج باشد. اگر يك سال حكومت در يك مملكتي نباشد، نظام در يك مملكتي نباشد، آن طور فساد پر ميكند مملكت را كه آن طرفش پيدا نيست. آن كه ميگويد حكومت نباشد، معنايش اين است كه هرج و مرج بشود، همه هم را بكشند، همه به هم ظلم كنند براي اينكه حضرت بيايد، حضرت بيايد چه كند؟ براي اينكه رفع كند اين را. اين يك آدم اگر سفيه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سياستي اين كار را نكرده باشد كه بازي بدهد ماها را كه ما كار به آنها نداشته باشيم، آنها بيايند هر كاري بخواهند انجام بدهند، اين بايد خيلي آدم نفهمي باشد. [۱]
ايشان در ادامه ميافزايد: اينهايي كه ميگويند كه هر عَلَمي بلند بشود… خيال كردند كه هر حكومتي باشد، اين برخلاف انتظار فرج است. اينها نمي فهمند چي دارند ميگويند. اينها تزريق كردند بهشان كه اين حرفها را بزنند. نمي دانند دارند چي چي ميگويند. حكومت نبودن؛ يعني اينكه همه مردم به جان هم بريزند، بكشند هم را، بزنند هم را، از بين ببرند، برخلاف نص آيات الهي رفتار بكنند. ما اگر فرض ميكرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار ميزديم براي اينكه خلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتي بيايد كه نهي از منكر را بگويد نبايد كرد، اين را بايد به ديوار زد. اين گونه روايت قابل عمل نيست و اين نفهمها نمي دانند دارند چي ميگويند. [۲]
حضرت امام خميني رحمه الله، در پايان بررسي ديدگاههاي ياد شده، ديدگاه خود را درباره مفهوم انتظار فرج به صراحت چنين مطرح ميكند: البته اين پر كردن دنيا را از عدالت، اين را ما نمي توانيم بكنيم. اگر ميتوانستيم، ميكرديم، اما چون نمي توانيم بكنيم، ايشان بايد بيايند. الآن عالم پر از ظلم است. شما يك نقطه هستيد در عالم، عالم پر از ظلم است. ما بتوانيم جلوي ظلم را بگيريم، بايد بگيريم؛ تكليفمان است. ضرورت اسلام و قرآن تكليف ما كرده است كه بايد برويم همه كار را بكنيم، اما نمي توانيم بكنيم. چون نمي توانيم،
بايد او بيايد تا بكند، ولي بايد فراهم كنيم كار را. فراهم كردن اسباب اين است كه كار را نزديك بكنيم، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براي آمدن حضرت. [۱]
فرمايش امام امت، يادآور اين حديث نبوي است كه: «يَخرُجُ ناسٌ مِنَ المَشرِقِ فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهديِّ؛ يَعنِي¨ سُلطانَهُ؛ مردمي از مشرق زمين به پا ميخيزند و زمينه را براي برپايي حكومت مهدي آماده ميسازند. » [۲] انتظار در قاموس امام خميني رحمه الله، مفهومي جز آمادگي فردي و اجتماعي براي برپايي دولت كريمه حضرت وليّ عصر – ارواحنا له الفداء – ندارد و اين همان است كه در فرهنگ شيعي بدان اشاره شده و در روايات معصومين عليهم السلام از آن سخن به ميان آمده است. اينجاست كه هر پژوهش گر با انصافي به نقش عظيم حضرت امام خميني رحمه اللهدر احياي انديشه انتظار، اعتراف و اقرار خواهد كرد كه هيچ قيام و جنبش اصلاح طلبانه اي در طول قرون گذشته، به اندازه حركت رهايي بخش ايشان، در زمينه سازي براي ظهور حضرت حجت عليه السلام تأثير نداشته است.
۲. ارائه برداشتي متفاوت از مفهوم حجت
ايشان با بيان مفهومي عميق و بديع از «حجت بودنِ امام معصوم» اعلام ميدارد چون خداوند در روز قيامت به سبب وجود امام زمان – عجل الله تعالي فرجه – و پدران بزرگوارش، بر بندگان، احتجاج و نسبت به عمل بر اساس سيره، رفتار و گفتار اين بزرگواران از مردم بازخواست ميكند، بر آنان لازم است همه تلاش خود را براي تحقق سيرت امامان معصوم عليهم السلام در جامعه به كار بندند و در اين زمينه هيچ عذر و بهانه اي از آنها پذيرفته نمي شود.
حضرت امام خميني رحمه الله در كتاب البيع خود، هنگام بررسي ادله ولايت فقيه، توقيع شريف حضرت صاحب الامر عليه السلام را نقل ميكند:
… و أمَّا الحَوادِثُ الواقِعَةُ فاَرجِعُوا فِيها إلي رُواةِ حَدِيثِنا فَإِنَّهُم حُجَّتي¨ عَلَيكُم وَ أنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَيهِم. [۱]
… و اما در رويدادهايي كه براي شما پيش ميآيد، به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر ايشان هستم. آن گاه ميفرمايد:
مقصود از حجت خدا بودنِ امام معصوم اين نيست كه فقط بيان كننده احكام است؛ زيرا گفته بزرگاني چون زراره و محمد بن مسلم نيز حجت است و هيچ كس حق مردود دانستن و عمل نكردن به روايات ايشان را ندارد و اين امر بر همگان آشكار است، بلكه منظور از حجت بودن امام زمان و پدران بزرگوارش – صلوات اللّه عليهم اجمعين – اين است كه خداوند تعالي به سبب وجود ايشان و سيره و رفتار و گفتار آنان در تمام شئون زندگي شان، بر بندگان احتجاج ميكند. از جمله شئون امامان، عدالت آنان در همه زمينههاي حكومت است. به عنوان مثال، وجود اميرمؤمنان عليه السلام براي تمام فرمانداران و حاكمان ستم پيشه، حجت است؛ زيرا خداوند به واسطه سيرت آن بزرگوار، باب عذر و بهانه را بر همه آنان در تعدي از حدود الهي و تجاوز به اموال مسلمانان و سرپيچي از قوانين اسلامي بسته است. همين گونه اند ديگر حجتهاي خداوند، به ويژه حضرت وليّ عصر عليه السلام كه عدل را در ميان مردم ميگستراند و زمين را از قسط پر ميكند و بر اساس نظامي عادلانه بر مردم حكم ميراند. [۱]
بر اساس همين نگاه به حجت خدا بود كه ايشان خطاب به مسئولان جمهوري اسلامي ايران ميفرمود:
ما بايد خودمان را مهيا كنيم از براي اينكه اگر چنانچه موفق شديم ان شاء اللّه به زيارت ايشان، طوري باشد كه روسفيد باشيم پيش ايشان. تمام دستگاههايي كه الان به كار گرفته شده اند در كشور ما، [… ] بايد توجه به اين معنا داشته باشند كه خودشان را مهيا كنند براي ملاقات حضرت مهدي سلام اللّه عليه. [۲]
۳. تلاش براي تحقق عدالت در عصر غيبت
حضرت امام خميني رحمه الله، تلاش براي تحقق عدالت و جلوگيري از ستم در عصر غيبت را تكليف الهي ميدانست و همه مسلمانان را دعوت ميكرد تا سرحد توان خود، اين تكليف الهي را به انجام رسانند: ما اگر دستمان ميرسيد، قدرت داشتيم بايد برويم تمام ظلمها و جورها را از عالم برداريم. تكليف شرعي ماست. منتها ما نمي توانيم. اينكه هست، اين است كه حضرت، عالم را پر ميكنند از عدالت؛ نه شما دست برداريد از اين تكليفتان، نه اينكه شما ديگر تكليف نداريد. [۳] البته اين پر كردن دنيا را از عدالت، اين را ما نمي توانيم بكنيم. اگر ميتوانستيم ميكرديم، اما چون نمي توانيم بكنيم، ايشان بايد بيايند. [۱]
۴. زمينه سازي براي ظهور امام مهدي عليه السلام
از سخناني كه حضرت امام رحمه الله در دورههاي مختلف انقلاب اسلامي ايراد فرمودند، به خوبي استفاده ميشود كه ايشان برپايي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي در ايران را دو منزلگاه در طريق رسيدن به سر منزل مقصود و تشكيل حكومت عدل مهدوي ميدانست و بر اين باور بود كه بايد با اجراي كامل احكام اسلامي در عصر غيبت، زمينه را براي ظهور امام مهدي عليه السلام فراهم آورد. در اينجا برخي از اين سخنان را مرور ميكنيم:
اميدوارم كه اين انقلاب يك انقلاب جهاني بشود و مقدمه براي ظهور حضرت بقيه اللّه – ارواحنا له الفداء – باشد. [۲] اميد است كه اين انقلاب جرقه و بارقه اي الهي باشد كه انفجاري عظيم در تودههاي زير ستم ايجاد نمايد و به طلوع فجر انقلاب مبارك حضرت بقيه اللّه – ارواحنا لمقدمه الفداء – منتهي شود. [۳] من اميدوارم كه ما به مطلوب حقيقي برسيم و متصل بشود اين نهضت به نهضت بزرگ اسلامي و آن نهضت ولي عصر عليه السلام هست. [۴] ان شاءالله اسلام را آن طور كه هست در اين مملكت پياده كنيم و مسلمين جهان نيز اسلام را در ممالك خودشان پياده كنند… و زور و ظلم و جور از دنيا برطرف بشود و مقدمه باشد براي ظهور وليّ عصر – ارواحنا له الفداء -. [۵] مسئولان ما بايد بدانند كه انقلاب مردم ايران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجت – ارواحنا فداه – است. [۱]
خداوند همه ما را از قيدهاي شيطاني رها فرمايد تا بتوانيم اين امانت الهي را به سر منزل مقصود برسانيم و به صاحب امانت، حضرت مهدي موعود – ارواحنا لمقدمه الفداء – رد كنيم. [۲]
۵. برائت جويي از كافران و مشركان
امام راحل رحمه الله در سراسر دوران مبارزه خويش، بر شعار «نه شرقي، نه غربي» به عنوان يكي از اصول اساسي انقلاب اسلامي پاي ميفشرد و تا آخرين لحظه حيات پربركت خود هم حاضر به عقب نشيني از اين شعار اصلي انقلاب نشد. آنچه امام امت را وا ميداشت اين گونه بر اين اصل پافشاري كند، احساس عزتي بود كه او در پرتو ولايت ائمه معصومين عليهم السلام به ويژه امام عصر عليه السلام بدان دست يافته بود. ايشان نمي توانست بپذيرد كه مردم مسلمان ايران در عين پذيرش ولايت آخرين حجت خدا، امام زمان عليه السلام سر در گرو ولايت طاغوتهاي شرق و غرب داشته باشند. اين بود كه قاطعانه اعلام ميكرد:
هيهات كه امت محمد صلي الله عليه و آله و سيراب شدگان كوثر عاشورا و منتظران وراثت صالحان به مرگ ذلت بار و اسارت غرب و شرق تن در دهند. [۳] از اين بالاتر، التزام به اصل «نه شرقي، نه غربي» را وظيفه مسلمانان جهان ميشمرد و پشت كردن به اين اصل را پشت كردن به آرمان مكتب اسلام و خيانت به رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمه هدي عليهم السلام و پذيرش آن را «شرط ورود به صراط نعمت حق» ميدانست: شعار «نه شرقي و نه غربي» ما شعار اصولي انقلاب اسلامي در جهان گرسنگان و مستضعفين بوده و ترسيم كننده سياست واقعي عدم تعهد كشورهاي اسلامي و كشورهايي است كه در آينده نزديك و به ياري خدا، اسلام را به عنوان تنها مكتب نجات بخش بشريت ميپذيرند و ذره اي هم از اين سياست عدول نخواهد شد. و كشورهاي اسلامي و مردم مسلمان جهان بايد نه وابسته به غرب و اروپا و امريكا و نه وابسته به شرق و شوروي باشند، كه ان شاءاللّه به خدا و رسول خدا صلي الله عليه و آلهو امام زمان عليه السلام وابسته اند. و به طور قطع و يقين، پشت كردن به اين سياست بين المللي اسلام، پشت كردن به آرمان مكتب اسلام و خيانت به رسول خدا صلي الله عليه و آله و ائمه هدي عليهم السلام است و نهايتا مرگ كشور و ملت ما و تمامي كشورهاي اسلامي است. و كسي گمان نكند كه اين شعار، شعار مقطعي است؛ كه اين سياست، ملاك ابدي مردم ما و جمهوري اسلامي ما و همه مسلمانان سرتاسر عالم است؛ چرا كه شرط ورود به صراط نعمت حق، برائت و دوري از صراط گمراهان است كه در همه سطوح و جوامع اسلامي بايد پياده شود. [۱]
۶. احياي هويت اسلامي مسلمانان
حضرت امام خميني رحمه الله، اين وعده قرآن كريم را كه ميفرمايد:
هُوَ الَّذي أَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدي وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ المُشْرِكُونَ. [۲]
او كسي است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هرچه دين است، پيروز گرداند، هرچند مشركان خوش نداشته باشند. با جان و دل پذيرفته بود. از اين رو، با صلابت تمام بيان ميداشت: من با اطمينان ميگويم اسلام، ابرقدرتها را به خاك مذلت مينشاند. اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را يكي پس از ديگري برطرف و سنگرهاي كليدي جهان را فتح خواهد كرد. [۱] ايشان به خوبي آگاه بود كه رسيدن به اين هدف، مستلزم احياي هويت اسلامي مسلمانان و بازگشت آنان به اصول اساسي خويش است. از اين رو، يكي از اهداف مهم جمهوري اسلامي ايران را تلاش براي احياي اين هويت و توجه دادن مسلمانان به اصول و مباني فكر ديني ميدانست و ميفرمود: من به صراحت اعلام ميكنم كه جمهوري اسلامي با تمام وجود براي احياي هويت اسلامي مسلمانان در سراسر جهان سرمايه گذاري ميكند و دليلي هم ندارد كه مسلمانان جهان را به پيروي از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نكند و جلو جاه طلبي و فزون طلبي صاحبان قدرت، پول و فريب را نگيرد. [۲]
۷. گسترش نفوذ اسلام در جهان
اعتقاد به حقانيت اسلام و ايمان به بطلان ديگر مكتبها و مسلك ها، به صورت بالقوه اين توان را دارد كه هر فرد مؤمن و معتقدي را به تلاش براي گسترش بيشتر اسلام وا دارد. در اين ميان، امام خميني رحمه الله به عنوان رهبري كه افقهاي ديدش همه جهان را درمي نورديد و به چيزي كمتر از حاكميت جهاني اسلام دل نمي بست، به اين موضوع با ديدي ديگر نگاه ميكرد. ايشان با صراحت اعلام ميكرد كه در پي نابودي همه نظامهاي استكباري و گسترش نظام اسلامي در سراسر جهان است:
البته ما اين واقعيت و حقيقت را در سياست خارجي و بين المللي اسلامي مان بارها اعلام نموده ايم كه درصدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و كم كردن سلطه جهان خواران بوده و هستيم. حال اگر نوكران امريكا نام اين سياست را توسعه طلبي و تفكر تشكيل امپراتوري بزرگ ميگذارد، از آن باكي نداريم و استقبال ميكنيم. ما درصدد خشكانيدن ريشههاي فاسد صهيونيسم، سرمايه داري و كمونيسم در جهان هستيم. ما تصميم گرفته ايم به لطف خدا و عنايت خداوند بزرگ، نظامهايي را كه بر اين سه پايه استوار گرديده اند، نابود كنيم و نظام اسلام رسول اللّه صلي الله عليه و آله را در جهان استكبار ترويج نماييم. [۱] ايشان در پيامي ديگر، تلاش براي گسترش اسلام راستين در جهان و مبارزه با سلطه جهان خواران را اقدامي براي زمينه سازي ظهور منجي و مصلح كل ميداند و ميفرمايد: ما با خواست خدا، دست تجاوز و ستم همه ستمگران را در كشورهاي اسلامي ميشكنيم و با صدور انقلابمان كه در حقيقت، صدور اسلام راستين و بيان احكام محمدي است، به سيطره و ظلم جهان خواران خاتمه ميدهيم و به ياري خدا، راه را براي ظهور منجي و مصلح كل و امامت مطلقه حق، امام زمان – ارواحنا له الفداء – هموار ميكنيم. [۲] امام راحل در بخش ديگري از همين پيام، روشن فكران جهان اسلام را به تلاش آگاهانه براي دگرگون كردن جهان سرمايه داري و كمونيسم فرا خوانده است و چنين ميفرمايد:
روشن فكران اسلامي همگي با علم و آگاهي بايد راه پر فراز و نشيب دگرگون كردن جهان سرمايه داري و كمونيسم را بپيمايند و تمام آزادي خواهان بايد با روشن بيني و روشن گري، راه سيلي زدن بر گونه ابرقدرتها و قدرتها خصوصا امريكا را بر مردم سيلي خورده كشورهاي مظلوم اسلامي و جهان سوم ترسيم كنند. [۱]
۸. ايجاد حكومت جهاني اسلام
برخي از انديشمندان علوم سياسي بر اين باورند كه هرگاه يك نهضت و انقلاب مردمي به نظام و حكومت، تبديل و به اصطلاح نهادينه ميشود، دوران افول و نزول آن آغاز ميگردد و به تدريج، رو به نابودي ميگذارد. بر اساس همين باور، گروهي در تحليل هايشان مطرح ميكنند كه دوران «انقلاب اسلامي» ديگر به سر آمده است. در برابر اين ديدگاه بايد گفت نهادينه شدن يك حركت انقلابي، زماني ميتواند موجب افول و سقوط آن شود كه آرمانها و ايده آلهاي آن حركت چنان خرد و حقير باشد كه با براندازي يك نظام سياسي و تشكيل نظام سياسي جديد، ديگر حرفي براي گفتن و هدفي براي تلاش كردن نداشته باشد.
حضرت امام خميني رحمه الله در سراسر دوران مبارزه هرگز هدف خود را در از بين بردن استبداد داخلي و مبارزه با استعمار خارجي در كشور ايران محدود نكرده بود. ايشان در پي گسترش حاكميت اسلام در سراسر جهان و كوتاه كردن دست ابرقدرتها از همه كشورهاي اسلامي بود. ايشان، حركت خود را در راستاي قيام جهاني موعود عليه السلام ميديد و انقلاب اسلامي ايران را مقدمه اي براي انقلاب عظيم مهدوي ارزيابي ميكرد. از همين رو، تشكيل حكومت اسلامي در ايران هيچ گاه سبب نمي شد ايشان از حركت باز ايستد و حكومت جهاني مهدي موعود را به فراموشي سپارد:
[… ] جنبشي كه از طرف مستضعفان و مظلومان جهان عليه مستكبران و زورمندان شروع شده و در حال گسترش است، اميد بخش آتيه اي روشن است و وعده خداوند تعالي را نزديك و نزديك تر مينمايد. گويي جهان مهيّا ميشود براي طلوع آفتاب ولايت از افق مكّه معظّمه و كعبه آمال محرومان و حكومت مستضعفان. از پانزدهم خرداد ۴۲ كه حكومت مستكبران جبار در اين سرزمين به اوج خود رسيده بود و ميرفت تا عربده شوم «أنا ربّكم الأعلي» از حلقوم فرعون زمان طنين افكند، تا ۲۲ بهمن ۵۷ كه پايه حكم راني جبّاران عصر در اين مرز و بوم فرو ريخت و تخت و تاج دو هزار و پانصد ساله فرعون گونه ستم شاهي به دست تواناي زاغه نشينان و ستمديدگان تاريخ بر باد رفت و طومار تاراج گريها و حكم فرماييهاي شيطان بزرگ و شيطانكهاي وابسته و پيوسته به آن درهم پيچيده شد، ايامي معدود بيش نبود، [… ]ولي تحوّلي كه كمتر از صد سال بعيد به نظر ميرسيد با تقدير خداي بزرگ در اين ايّام معدود و ساعات محدود تحقّق يافت و جلوه اي از وعده قرآن كريم نورافشاني كرد و چه بسا كه اين تحول و دگرگوني، در مشرق زمين و سپس در مغرب و اقطار عالم تحقق يابد: «وليس من اللّه بمستنكر» كه دهر را در ساعتي بگنجاند و جهان را به مستضعفان، اين وارثان ارض بسپارد و آفاق را به جلوه الهي وليّ اللّه الأعظم، صاحب العصر – أرواحنا له الفداء – روشن فرمايد و پرچم توحيد و عدالتي الهي را در عالم بر فراز كاخهاي سپيد و سرخ مراكز ظلم و الحاد و شرك به اهتزاز درآورد. «و ما ذلك علي اللّه بعزيز». [۱]
امام راحل با ژرف انديشي تمام و با پشتوانه عظيم اعتقاد به انقلاب جهاني حضرت حجت عليه السلام، مسئولان نظام را از اينكه تنها به ايران بينديشند، برحذر داشت و فرمود: داشت و فرمود: مسئولان ما بايد بدانند كه انقلاب ما محدود به ايران نيست. انقلاب مردم ايران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم داري حضرت حجّت – ارواحنا له الفداء – است كه خداوند بر همه مسلمانان و جهانيان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد، مسائل اقتصادي و مادي اگر لحظه اي مسئولين را از وظيفه اي كه بر عهده دارند، منصرف كند، خطري بزرگ و خيانتي سهمگين را به دنبال دارد. بايد دولت جمهوري اسلامي تمامي سعي و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنمايد و اين بدان معنا نيست كه آنها را از اهداف عظيم انقلاب كه ايجاد حكومت جهاني اسلام است، منصرف كند. [۱]
از اين رهنمود به خوبي استفاده ميشود كه امام خميني رحمه الله، انقلاب اسلامي را زمينه ساز انقلاب جهاني مهدي موعود – عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف – ميدانست. از همين رو، معتقد بود كه مسئولان نظام جمهوري اسلامي بايد همه تلاش خود را بر ايجاد آمادگي براي ظهور دولت كريمه امام عصر عليه السلام قرار دهند و متوجه باشند پرداختن به برنامههاي توسعه، حتي يك لحظه، آنها را از اين هدف بزرگ بازندارد؛ چون غفلت از آن، «خطري بزرگ و خيانتي سهمگين را به دنبال دارد».
آنچه گذشت، چند اصل مهم از اصولي بود كه امام راحل رحمه الله در تمامي دوران مبارزه خويش بر آنها پافشاري ميكرد و به ويژه در دوران پس از پيروزي انقلاب اسلامي براي عملي شدن آنها تلاش فراواني كرد. پافشاري امام بر اين اصول، استكبار جهاني را تا سرحد جنون، از انقلاب اسلامي و بنيان گذار آن خشمگين ساخته بود. استكبار جهاني به خوبي دريافته بود كه اگر انقلاب اسلامي بتواند اين اصول را در عمل اجرا سازد، نتيجه اي جز نابودي آنها در بر نخواهد داشت. به همين دليل، از همان ابتداي پيروزي انقلاب اسلامي، تلاش خود را برضربه زدن به اين انقلاب متمركز ساخت و با تمام نيرو درصدد نابودي كامل يا دست كم، استحاله فرهنگي نظام اسلامي برآمد.
رهبر كبير انقلاب اسلامي، دلايل دشمني شرق و غرب با انقلاب اسلامي را اين گونه تشريح ميكند:
امروزه غرب و شرق به خوبي ميداند كه تنها نيرويي كه ميتواند آنان را از صحنه خارج كند، اسلام است. آنها در اين ده سال انقلاب اسلامي ايران ضربات سختي از اسلام خورده اند و تصميم گرفته اند كه به هر وسيله ممكن، آن را در ايران كه مركز اسلام ناب محمدي است، نابود كنند. اگر بتوانند با نيروي نظامي، اگر نشد با نشر فرهنگ مبتذل خود و بيگانه كردن ملت از اسلام و فرهنگ ملي خويش و…. [۱]
اميدواريم مسئولان نظام جمهوري اسلامي و مردم مسلمان ايران با عنايت بيشتر به رهنمودها و وصاياي امام راحل رحمه الله بتوانند توطئههاي رنگارنگ استكبار جهاني بر ضد انقلاب اسلامي را يكي پس از ديگري خنثي كنند تا اين انقلاب بتواند به هدف نهايي خود كه زمينه سازي انقلاب مهدوي است، دست يابد:
خداوندا! بر ما منت بنه و انقلاب اسلامي ما را مقدمه فروريختن كاخهاي ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان و همه ملتها را از ثمرات و بركات وراثت و امامت مستضعفان و پابرهنگان برخوردار فرما. [۲]
———-
[۱]: صحيفه نور، ج ۷، ص ۲۵۵.
[۱]: همان، ج ۱۹، ص ۱۵۴.
[۲]: همان، ج ۲۰، ص ۱۹۶.
[۱]: همان.
[۲]: همان، ص ۱۹۷.
[۳]: همان، ص ۱۹۶.
[۱]: همان، صص ۱۹۶ و ۱۹۷.
[۱]: همان، ص ۱۹۷.
[۲]: همان.
[۱]: همان.
[۲]: همان، ص ۱۹۸.
[۱]: همان.
[۲]: منتخب الأثر، ص ۳۰۴.
[۱]: كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۴.
[۱]: سيد روح اللّه موسوى خمينى رحمه الله، كتاب البيع، نجف، مطبعة الآداب، ۱۳۹۴ ه-. ق، ج ۲، صص ۴۷۴ و ۴۷۵؛ سيد روح اللّه موسوى خمينى رحمه الله، شئون و اختيارات ولى فقيه ترجمه مبحث ولايت فقيه از كتاب البيع، چاپ اول: تهران، وزارت ارشاد اسلامى، ۱۳۶۵، ص۴۶.
[۲]: صحيفه نور، ج ۱۲، صص ۲۰۸ و ۲۰۹.
[۳]: همان، ص۱۹۸.
[۱]: همان، ج۲۰، ص۱۹۷.
[۲]: همان، ج، ۱۶، ص ۸۸.
[۳]: همان، ج ۱۵، ص ۷۵.
[۴]: همان، ج ۱۲، ص ۱۷۵.
[۵]: همان، ج ۱۵، ص ۱۷۰.
[۱]: همان، ج ۲۱، ص ۱۰۸.
[۲]: همان، ج ۱۹، ص ۱۱.
[۳]: همان، ج ۲۰، ص ۱۱۳.
[۱]: همان، ص ۱۱۴.
[۲]: سوره توبه ۹، آيه ۳۳؛ سوره صف (۶۱)، آيه ۹؛ ر. ك: سوره فتح (۴۸)، آيه ۲۸.
[۱]: صحيفه نور، ج ۲۰، ص ۱۱۸.
[۲]: همان، ص ۲۳۸.
[۱]: همان، ج ۱۰، ص ۲۳۲.
[۲]: همان، ج ۲۰، ص ۱۱۸.
[۱]: همان.
[۱]: همان، ج ۱۸، صص ۱۱ و ۱۲.
[۱]: همان، ج ۲۱، ص ۱۰۸.
[۱]: همان، صص ۱۰۷ و ۱۰۸.
[۲]: همان، ج ۲۰، ص ۱۱۸.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۱، صفحه ۳۵۸]