عمر طولانی امام مهدی عليه السلام
اشاره
يكي از ويژگيهاي امام مهدي عليه السلام بهره مندي از عمر طولاني است. با توجه به اهميت ويژگي ياد شده و نظر به پرسشهايي كه در اين زمينه مطرح ميشود، اين ويژگي را به طور مستقل بررسي ميكنيم:
۱. پيش بيني عمر طولاني امام مهدي عليه السلام
موضوع طولاني بودن عمر آخرين پيشواي معصوم از سالها پيش از تولد آن امام در روايتهاي اسلامي مطرح شده بود و ائمه معصومين عليهم السلام براي برطرف ساختن هرگونه شك و ترديد در اين زمينه، عمر طولاني پيامبران پيشين را به مردم يادآور ميشدند و به آنها گوشزد ميكردند كه داشتن عمر طولاني امري بي سابقه در تاريخ انبيا و اولياي الهي نيست.
در روايتهاي متعددي كه در آنها به شباهت امام مهدي عليه السلام با پيامبران الهي اشاره شده است، بر شباهت امام مهدي عليه السلام و برخورداري آن حضرت از عمر طولاني تأكيد شده است. از جمله در روايتي كه از امام سجاد عليه السلام نقل شده، آمده است:
فِي القائِمِ سُنَّةٌ مِنْ نُوحٍ وَ هِيَ طُولُ العُمرِ. [۱]
در قائم سنتي از نوح است و آن داشتن عمر طولاني است.
در يكي از روايتهايي كه در اين زمينه وارد شده است، امام صادق عليه السلام ميفرمايد:
إِنَّ اللّه تَعالي ذِكرُهُ أَدارَ فِي الْقائِمِ مِنّا ثَلاثَةً أَدارَها لِثَلاثَةٍ مِنَ الرُّسُلِ: قَدَّرَ مَوْلَدَهُ تَقْديرَ مَولَدِ مُوسي عليه السلام، و قَدَّرَ غَيبَتَهُ تَقْدِيرَ غَيبةِ عيسي عليه السلام، و قَدَّرَ إِبْطاءَهُ تَقْديرَ إبطاءِ نُوحٍ عليه السلام، و جَعَلَ لَهُ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عُمْرَ العَبْدِ الصّالِحِ – أَعْنِي الخِضْرَ عليه السلام – دَلِيلاً عَلي عُمْرِهِ. [۱]
خداوند متعال، سه ويژگي از سه نفر از پيامبران را در قائم ما قرار داده است: ولادتش را همچون ولادت موسي عليه السلام، طولاني بودن غيبتش را همچون طولاني بودن غيبت عيسي عليه السلام و عمر او را همچون عمر نوح عليه السلام [طولاني ]قرار داده است. خداوند به بنده صالح خود (خضر عليه السلام) عمر طولاني داد تا دليلي بر طولاني بودن عمر او (قائم) باشد.
آن حضرت در ادامه همين روايت، در توضيح اين مطلب كه چگونه خداوند عمر طولاني حضرت خضر عليه السلام را دليلي بر عمر طولاني حضرت قائم عليه السلام قرار داده است، ميفرمايد:
وَ أَمّا العَبدُ الصّالِحُ – أَعْنِيَ الخِضْرَ عليه السلام – فَإِنَّ اللّه َ تَعالي ما طَوَّلَ عُمرَهُ لِنُبُوَّةٍ قَرَّرَها لَهُ و لا لِكِتابٍ نَزَّل عَليهِ، و لا لِشَريعَةٍ يَنْسَخُ بِها شَرِيعَةَ مَن كان قَبلَهُ مِنَ الأنبياءِ عليهم السلام، و لا لاِءِمامَةٍ يُلزِمَ عِبادَهُ الإِقتداءَ بِها، وَ لا لِطاعَةٍ يَفرِضُها، بَل إِنَّ اللّه تعالي لَمّا كانَ فِي سابِقِ عِلمِهِ أَنْ يُقَدِّرَ فِي عُمْرِ الْقائمِ عليه السلام في أَيّامِ غَيبتِهِ ما يَقدُرُهُ وَ عَلِمَ ما يَكونُ مِن إِنكارِ عِبادِهِ بِمقدارِ ذلكَ العُمرِ فِي الطُّولِ، طَوَّلَ عُمْرَ العَبدِ الصّالِحِ مِن غَيرِ سَبَبٍ أَوْجَبَ ذلِكَ إِلاّ لِعِلَّةِ الإِسْتِدْلالِ عَلي عُمرِ القائِمِ عليه السلام لِيَقطَعَ بِذلِكَ حُجَّةَ الْمُعانِدينَ، لِئَلاّ يَكُونَ لِلنّاسِ عَلَي اللّه حُجَّةٌ. [۲]
و اما [دلالت عمر طولاني] بنده صالح [خدا، حضرت] خضر عليه السلام [بر عمر طولاني حضرت قائم عليه السلام به اين گونه است: ]خداي تعالي عمر او را طولاني قرار
داد نه براي اينكه در آينده پيامبر شود، و نه براي اينكه كتاب [آسماني ]بر او نازل گردد، و نه براي اينكه دين جديدي بياورد كه دين پيامبران گذشته را نسخ كند، و نه براي اينكه به پيشوايي برگزيده شود تا بندگانش از او پيروي كنند، و نه براي اينكه تكليف و وظيفه اي را بر او واجب كند، بلكه خداي تعالي بر اساس علمش ميدانست كه قائم عليه السلام در دوران غيبتش عمري طولاني خواهد داشت و ميدانست كه بندگانش اين طولاني بودن عمر را منكر مي شوند، به اين دليل عمر بنده صالحش [خضر ]را بي هيچ علتي طولاني كرد تا دليلي براي اثبات عمر [طولاني] قائم عليه السلام باشد و راه هرگونه عذر و بهانه بر دشمنان بسته شود. تا براي مردم در نزد خداوند حجتي نباشد.
در برخي روايات، امامان معصوم عليهم السلام، با توجه دادن مردم به عمر طولاني حضرت نوح عليه السلام، زمينه هرگونه شك و ترديد در عمر طولاني حضرت صاحب الامر عليه السلام را برطرف ميساختند. در يكي از اين روايتها از امام صادق عليه السلام چنين نقل شده است:
ما تُنْكِرُونَ أَنْ يُمِدَّ اللّه ُ لِصاحبِ هذا الأَمرِ فِي العُمرِ كَما مَدَّ لِنُوحٍ عليه السلام فِي العُمْرِ. [۱]
چرا انكار ميكنند كه خداوند عمر صاحب اين امر را طولاني ميكند، همان طور كه عمر نوح – درود خدا بر او باد – را طولاني كرد.
۲. پيشينه گفت وگو از عمر طولاني امام مهدي عليه السلام
عالمان و محدثان بزرگوار شيعه، با توجه به پرسشها و شبهههايي كه در مورد عمر طولاني امام عصر عليه السلام مطرح ميشده است، از ديرباز به موضوع يادشده توجه كرده و باب يا ابوابي از كتابهاي خود را به آن اختصاص داده اند.
شيخ صدوق رحمه الله (م ۳۸۱ ه. ق) كه در سالهاي آغازين غيبت كبرا ميزيسته است، در بابي مستقل از كتاب كمال الدين و تمام النعمة به اين موضوع پرداخته و در ضمن شش روايت و چندين حكايت تاريخي از برخي دراز عمران (معمّرين) تاريخ ياد كرده است. [۱]
شيخ مفيد عليه السلام (۳۳۶ – ۴۱۳ ه. ق) در فصل ششم از كتاب الفصول العشرة في الغيبة شبهه طول عمر حضرت صاحب الامر عليه السلام را مطرح كرده و از راههاي مختلف به آن پاسخ داده است. [۲]
شيخ طوسي رحمه الله (م ۴۶۰ ه. ق) نيز يك بار در اوايل كتاب الغيبة و در قالب پرسش و پاسخ و يك بار [۳]
در اواخر اين كتاب و با ذكر چند روايت به اين موضوع اشاره كرده است. [۴]
علامه مجلسي رحمه الله (م ۱۱۱۱ ه. ق) بخش قابل توجهي از ابواب مربوط به تاريخ امام دوازدهم را به بيان اخبار معمّرين تاريخ اختصاص داده است. [۵]
در سالهاي اخير هم كتابهاي متعددي در اين زمينه تأليف و منتشر شده است. [۶]
۳. پاسخ به شبهه طول عمر امام مهدي عليه السلام
پاسخهايي را كه در كتابهاي مختلف به شبهه طول عمر امام مهدي عليه السلام داده شده است، ميتوان به شرح زير دسته بندي كرد:
يك – وجود افرادي با عمرهاي طولاني در گستره تاريخ
با توجه به اين جمله معروف كه ميگويد: «محكم ترين دليل بر امكان چيزي، واقع شدن آن است» [۱]
بسياري از كساني كه از گذشته تا كنون درباره اثبات طول عمر امام مهدي عليه السلام كتاب يا مقاله نوشته اند، يكي از دلايل اصلي خود را وجود موارد فراواني از افراد داراي عمرهاي طولاني در گستره تاريخ، قرار داده اند.
بر اساس شواهد و قرائن تاريخي كه در ميان اديان و ملل مختلف پذيرفته شده است، در طول تاريخ كسان زيادي وجود داشته اند كه به عمرهاي طولاني – حتي بيش از هزار سال – دست يافته اند. از آن جمله ميتوان به افراد زير اشاره كرد:
۱. حضرت آدم عليه السلام: ۹۳۰ [۲] تا ۱۰۳۰ [۳] سال؛
۲. حضرت حوا عليهاالسلام: ۹۳۱ تا ۱۰۳۱ [۴] سال؛
۳. شِيث پسر آدم: ۹۱۲ [۵] تا ۱۰۴۰ [۶] سال؛
۴. اَنوش پسر شيث: ۹۰۵ [۱] تا ۹۶۰ [۲] سال؛
۵. قينان پسر انوش: ۹۱۰ [۳] تا ۹۲۰ [۴] سال؛
۶. مهلائيل (مَهْلَلْئيل) پسر قينان: ۸۰۰ [۵] تا ۸۹۵ [۶] سال؛
۷. يَرد (يارِد) پسر مهلائيل: ۹۶۲ [۷] سال؛
۸. اُخْنُوخ (خَنُوخ) پسر يرد: ۳۶۵ [۸] سال؛
۹. مَتوشالَح (مَتُوشَلَخ) پسر اُخنوخ: ۹۶۰ [۹] تا ۹۶۹ [۱۰] سال؛
۱۰. لَمَك پسر متوشالح: ۷۷۷ [۱۱] تا ۷۹۰ [۱۲] سال؛
۱۱. نوح پسر لمك: ۹۵۰ [۱۳] تا ۲۵۰۰ [۱۴] سال؛
۱۲. سليمان پسر داوود: ۷۱۲ [۱] سال؛
۱۳. لقمان پسر عاد: ۳۵۰۰ [۲] سال؛
۱۴. وليد پسر ريّان (عزير مصر كه با حضرت يوسف عليه السلام هم عصر بوده است): ۷۰۰ [۳] سال؛
۱۵. ريّان پسر دومغ (پسر عزير مصر): ۱۷۰۰ [۴] سال؛
۱۶. دومغ (جد عزير مصر): ۳۰۰۰ [۵] سال؛
۱۷. شداد پسر عاد: ۹۰۰ [۶] سال؛
۱۸. ذوالاصبع العدواني: ۳۰۰ [۷] سال؛
۱۹. عبيد بن شرية الجوهري: ۳۵۰ [۸] سال؛
۲۰. دويد بن زيد بن نهد: ۴۵۰ [۹] سال.
علي محمد علي دخيّل در كتاب خود، نامهاي بيش از دويست نفر از دراز عمران (معمّران) تاريخ را كه بين ۱۳۰ تا ۳۶۰۰ سال عمر كرده اند، برمي شمارد. [۱۰] يكي ديگر از نويسندگان معاصر نيز در كتابش، بيش از سي نفر از كساني را كه تا ۷۰۰ سال عمر داشته اند، معرفي كرده است. [۱۱]
در ادبيات كهن عرب نيز كتابهاي متعددي با عنوان المعمّرون يافت ميشود كه در آنها به نامهاي كساني از عرب و غير عرب كه عمرهاي طولاني – بيش از ۱۲۰ سال – داشته اند، اشاره شده است. يكي از معروف ترين اين كتاب ها، كتاب المعمرون و الوصايا اثر ابوحاتم سهل بن محمد سجستاني (م ۲۵۰ ه. ق) است. [۱]
با توجه به فهرست طولاني اسامی افرادي كه در گستره تاريخ – از ابتداي آفرينش تا سدههاي اخير – به عمرهايي چند برابر عمر متوسط انسانها دست يافته اند، ميتوان نتيجه گرفت كه داشتن عمر طولاني امري غير ممكن و بي سابقه نيست و از نظر عقل و منطق كاملاً قابل تصور است كه امام مهدي عليه السلام هم بتواند بيش از هزار سال عمر كند.
امكان علمي عمر طولاني
بيشتر كساني كه در دوران معاصر درباره طول عمر امام زمان عليه السلام كتاب يا مقاله نوشته اند، با بهره گيري از آخرين دستاوردهاي علوم زيستي و بر اساس نظريههاي جديدي كه درباره پيري و عوامل آن مطرح شده است، دست يافتن به عمر طولاني را امري كاملاً امكان پذير و منطبق بر نظريههاي علمي دانسته و بر همين اساس به توجيه علمي عمر طولاني امام مهدي عليه السلام پرداخته اند. [۲]
شهيد سيدمحمدباقر صدر در اين زمينه مينويسد:
از نظر دانش امروز مشكلي از جهت نظري در اين زمينه وجود ندارد. اين موضوع در حقيقت بستگي به نوع تفسيري دارد كه علم فيزيولوژي از پديده پيري ارائه ميدهد. آيا پديده پيري از يك قانون طبيعي سرچشمه ميگيرد، قانوني كه بر بافت و سلولهاي انسان حاكم است و پس از رسيدن به رشد كامل به تدريج سلولها سخت شده و توانايي كاري اش كم ميگردد و در نهايت از فعاليت باز مي ماند؟ آيا بدني هم كه از هرگونه تأثير خارجي مصون بوده محكوم به فنا است؟ يا اينكه اين فرسودگي و ناتوانيِ بافتها و سلولها در كارايي فيزيولوژي، نتيجه نبرد با عامل خارجي؛ مانند ميكروبها و يا مسموميت است كه از راه پرخوري يا كار سنگين يا ديگر عوامل، به وجود ميآيد؟
اين پرسشي است كه امروزه علم از خود ميكند و تلاش دارد براي آن پاسخي بيابد. البته جواب هايِ علميِ زيادي هم تاكنون به آن داده شده است.
اگر ما آن نظر علمي را بپذيريم كه ميگويد ناتواني و پيري، نتيجه نبرد و كشمكش با عوامل مشخص خارجي است، معنايش اين ميشود كه از جنبه نظري امكان دارد وقتي بافت هايِ تشكيل دهنده جسمِ انسان را از عوامل تأثيرگذار دور نگه داريم، حيات طولاني شود و در نهايت بر پديده پيري فايق آيد.
اگر نظريه ديگر را بپذيريم كه ميگويد پيري يك قانون طبيعي براي سلولها و بافتهاي زنده است؛ به اين نتيجه ميرسيم كه آنها تخم نيستي را با خود حمل ميكنند و زماني به مرحله ناتواني و پيري رسيده در نهايت ميميرند، ولي ما ميگوييم: حتي اگر اين نظريه را هم بپذيريم معنايش اين نيست كه هرگز اين قانون طبيعي انعطاف پذير نباشد بلكه اين قانون بر فرض ثبوت، قانون انعطاف پذيري است؛ زيرا ما در زندگي خود ميبينيم و دانشمندان در آزمايشگاههاي علمي خود مشاهده ميكنند كه پيري يك پديده فيزيولوژي است و وابسته به زمان نيست. گاهي زود فرا ميرسد و گاهي با فاصله زماني بيشتري آشكار ميشود. گاهي فردي بسيار مسن، نشانه اي از پيري بر تن ندارد. به اين موضوع پزشكان هم اعتراف دارند. بلكه دانشمندان توانسته اند عملاً از انعطاف پذيري اين قانون كه تصور ميرود طبيعي باشد، بهره برده و عمر برخي حيوانات را صدها بار نسبت به عمر طبيعي شان بيشتر كنند و اين كار با ايجاد زمينهها و عواملي بوده است كه كاربري قانون پيري را به تأخير مياندازد.
پس ثابت شد كه تأخير عملكرد اين قانون با ايجاد زمينهها و عوامل مشخص، از نظر علمي ممكن است. گرچه هنوز علم نتوانسته است نسبت به انسان اين تأخير را پياده كند و اين هم فقط به خاطر اين است كه انسان نسبت به ديگر جانوران، مشكلِ خاصِ خود را دارد و اين بدان معناست كه از جهت علمي با توجه به موضع گيريهاي پوياي دانش امروزي، هرگز مانعي در راه وقوع طول عمر انسان، وجود ندارد، چه اينكه پيري نتيجه كشمكش و برخورد با عوامل خارجي باشد و چه نتيجه قانون طبيعي سلولها كه خود راه فنا ميپيمايند.
بنابر آنچه گفته شد، درباره عمر حضرت مهدي عليه السلام و در پاسخ به ابهامات، بايستي گفت: طول عمر براي انسان، از نظر منطق و علم امري ممكن است و علم تلاش ميكند به تدريج اين امكان نظري را به امكان عملي تبديل سازد.
وقتي از نظر منطق و علم، امكان وقوع عمر طولاني ثابت شد و معلوم گشت كه دانش بشري در راه تبديل امكان نظري به امكان عملي است. ديگر جايي براي استبعاد تحقق اين مسئله براي شخص امام زمان باقي نمي ماند؛ جز اين اعجاب كه چگونه حضرت مهدي عليه السلام توانسته است بر علم پيشي گيرد و قبل از اينكه دست علم به سطح اين تحول؛ يعني امكان فعلي برسد، آن حضرت توانسته باشد امكان نظري را به امكان عملي تغيير دهد؟!
اين همانند كسي است كه در كشف دارويِ بيماريِ صرع و سرطان بر علم، پيشي گرفته باشد.
اگر مشكل همين باشد كه چگونه اسلام – اسلامي كه عمر اين رهبر را طراحي كرده است – در اين زمينه، بر حركت علم پيشي گرفته و چنين تحولي را ايجاد كرده است؟ جوابش اين است كه: اين تنها موردي نيست كه اسلام از كاروان علم، پيشي گرفته است.
آيا شريعت اسلام در مجموع، سالهاي سال بر حركت علم و تحولات طبيعي فكر انسان، پيشي نگرفت!؟
آيا شريعت اسلام به طرح شعارهاي زيربنايي در امور اجرايي نپرداخت كه انسانها پس از گذشت صدها سال، شايستگي رسيدن به آن را يافتند!؟
آيا شريعت اسلام، قوانيني حكيمانه نياورده است كه انسان تا زمان گذشته نزديك، اسرار علل آن را نمي توانست درك كند!؟ [۱]
امكان عمر طولاني با اعجاز الهي
برخي نويسندگان براي اثبات امكان عمر طولاني امام مهدي عليه السلام، به قدرت بي پايان خداي تعالي در تحقق اراده خود استدلال كرده و اين موضوع را يكي از مصاديق اعجاز الهي دانسته اند. اين استدلال بر مقدمات زير استوار است:
۱. بر اساس دلايل قطعي و ترديدناپذير، تعداد پيشوايان معصوم از نسل پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله كه جانشينان آن حضرت به شمار ميروند، مشخص و معين بوده و هرگز از دوازده نفر تجاوز نخواهد كرد. [۲]
۲. با شهادت امام يازدهم – امام حسن عسكري عليه السلام – استمرار سلسله امامت تنها با وجود امام مهدي عليه السلام امكان پذير خواهد بود.
۳. امام مهدي عليه السلام تحقق بخش وعده الهي در حاكميت قسط و عدل و استقرار حكومت صالحان بر زمين است.
۴. با توجه به نكات ياد شده براي استمرار سلسله امامت و تحقق وعده الهي در حاكميت صالحان، لازم است كه خداوند متعال بر اساس قدرت بي منتهاي خود، عمري طولاني به امام مهدي عليه السلام عطا كند، تا آن حضرت بتواند در روز موعود و با فراهم شدن زمينههاي لازم، قيام عدالت گستر خود را آغاز كند.
بيان شهيد سيدمحمدباقر صدر در اين زمينه چنين است:
دانستيم كه عمر طولاني از نظر علم، ممكن است. حال اگر فرض كنيم از نظر علم امكان نداشته باشد و قانون پيري و شكستگي قانوني حتمي باشد كه بشريت هرگز نتواند آن را تغيير دهد، در اين صورت چه ميشود؟
بايد گفت: در اين صورت طول عمر افرادي چون نوح و مهدي كه قرنها برخلاف قوانين طبيعي كه در علم جديد به اثبات رسيده است، زنده مانده اند از موارد اعجاز محسوب ميگردد. معجزه، در مقطع خاصي قانون طبيعت را از كار مياندازد تا زندگي شخصي را كه رسالت آسماني به وجود او بستگي دارد حفظ كند.
معجزه طول عمر از نظر يك مسلمان كه عقيده خود را از قرآن و سنت برگرفته است دور از انتظار و منحصر به فرد نيست. مثلاً قانون طبيعت اين است كه جسمي كه حرارت بيشتري دارد در جسمي كه حرارت كمتري دارد اثر ميگذارد تا برسد به جايي كه هر دو يكسان شوند. قاطعيت اين قانون از قانون پيري هم بيشتر است؛ در حالي كه ميدانيم اين قانون براي حفظ زندگي حضرت ابراهيم عليه السلام، از تأثير افتاد؛ زيرا تنها راه براي نگهداري او بود؛ وقتي آن حضرت به آتش درافتاد وحي آمد: «يا نارُ كُوني بَرْدا و سَلاما؛ اي آتش بر ابراهيم خنك و سلامت باش! » [۱] و ابراهيم سالم بدون هيچ گزندي از آتش بيرون آمد!
و همچنين است ديگر قوانين طبيعي كه براي شماري از پيامبران و حجتهاي الهي در روي زمين از كار افتاد؛ دريا براي موسي شكافته شد؛ روميان تصور كردند عيسي را دستگير كرده اند، در حالي كه اشتباه ميكردند؛ پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله، در حالي كه گروه زيادي از قريش خانه اش را در محاصره داشتند و ساعتها در كمين او بودند، از خانه بيرون آمد و از ميان آنان گذشت در حالي كه خداوند وي را از ديد آنان پنهان داشت.
در همه اين نمونهها قانون طبيعت براي حمايت و حفاظت يك شخص از كار ميافتد؛ زيرا حكمت الهي اقتضاي زنده ماندن او را داشته است و قانون پيري هم ميتواند در زمره يكي از اين نمونهها باشد.
شايد بتوان از آنچه تا به حال اتفاق افتاده يك نتيجه كلي به دست آورد و آن اينكه: هر وقت حفظ جان حجتي الهي در روي زمين نياز به تعطيل قانوني طبيعي داشته باشد و هرگاه ادامه زندگي آن شخصيت براي انجام يك طرح مهم، ضروري باشد در اين هنگام لطف الهي باعث ميشود كه آن قانون طبيعي موقتا از كار بيفتد، ولي وقتي شخصيتي وظيفه الهي خود را به انجام رساند، مطابق قوانين طبيعي ميميرد و يا به شهادت ميرسد. [۱]
با توجه به مطالب ياد شده ميتوان گفت موضوع عمر طولاني امام مهدي عليه السلام موضوعي است كه به استناد دلايل نقلي و عقلي به اثبات رسيده است و ترديدي در امكان و وقوع آن وجود ندارد.
———-
[۱]: كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۶، ص ۵۲۴، ح ۵؛ بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۲۱۷، ح ۵.
[۱]: كتاب الغيبة طوسى، ص ۱۰۵؛ بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۲۲۰، ح ۹.
[۲]: كتاب الغيبة طوسى، ص ۱۰۸، بحار الأنوار، ج ۵۱، صص ۲۲۲ و ۲۲۳.
[۱]: كتاب الغيبة طوسى، ص ۲۵۹.
[۱]: ر. ك: كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، صص ۵۳۳ – ۶۳۹.
[۲]: ر. ك: الفصول العشرة في الغيبة، مندرج در: مؤتمر العالمى لألفية الشيخ المفيد، سلسلة مصنفات الشيخ المفيد، چاپ اول: قم، ۱۴۱۳ ه. ق، ج ۳، صص ۹۱ – ۱۰۳.
[۳]: ر. ك: كتاب الغيبة، صص ۷۸ – ۸۷.
[۴]: ر. ك: همان، صص ۲۵۸ – ۲۶۰.
[۵]: ر. ك: بحار الأنوار، ج ۵۱، باب ۱۴، صص ۲۲۵ – ۲۹۳.
[۶]: ر. ك: على اكبر مهدى پور، طول عمر امام زمان عج از ديدگاه علوم و اديان، چاپ دوم: تهران، كعبه، ۱۴۰۴ ه. ق؛ سيدهادى حسينى، امام مهدى عج الله تعالی فرجه الشریف: طول عمر، با نظارت و اشراف: محمد حكيمى، چاپ اول: مشهد، آستان قدس رضوى، ۱۳۸۱؛ محمد مظاهرى، امكان طول عمر تا بى نهايت، برگرفته از قرآن و حديث، چاپ اول: قم، ارغوان دانش، ۱۳۸۳؛ حسين فريدونى، زنده روزگاران: جُستارى در دير زيستى امام عصر عليه السلام، چاپ اول: تهران، آفاق، ۱۳۸۱؛ محمدجواد ميردامادى، پژوهشى علمى پيرامون طول عمر، كهولت و پيش گيرى از پيرى، زير نظر رضا ملك زاده، چاپ اول: تهران، بدر، ۱۳۷۸؛ سيدمحمدباقر صدر، رهبرى بر فراز قرون: پژوهشى درباره امام مهدى عليه السلام (ترجمه كتاب بحث حول المهدى عليه السلام)، تحقيق: عبدالجبار شراره، ترجمه: مصطفى شفيعى، چاپ اول: تهران، موعود، ۱۳۷۹، صص ۶۳ – ۷۷؛ على محمد على دخيّل، الإمام المهدى عليه السلام، چاپ دوم: بيروت، دارالمرتضى، ۱۴۰۳ ه. ق، صص۱۴۱-۱۸۶.
[۱]: متن عربى اين جمله چنين است: «أقوى دليل إمكان وقوعه».
[۲]: ر. ك: تورات، سِفْر پيدايش، باب پنجم، بند ۵؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۳، ح ۳ به نقل از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله؛ على بن الحسين المسعودى، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ دوم: قم، دار الهجرة، ۱۴۰۴ ه. ق، ج ۱، ص ۴۸؛ بحار الأنوار، ج ۱۱، ص ۲۶۸، ح ۱۹ (به نقل از امام صادق عليه السلام).
[۳]: ر. ك: محمد بن جرير الطبرى، تاريخ الطبرى تاريخ الأمم و الملوك، بيروت، مؤسسة عزالدين، ۱۴۰۷ ه. ق، ج ۱، صص ۸۱ – ۸۳؛ بحار الأنوار، ج ۱۱، ص ۲۶۹ (به نقل از كتاب سعد السعود سيد بن طاووس).
[۴]: ر. ك: تاريخ الطبرى، ج ۱، ص ۸۴؛ بحار الأنوار، ج ۱۱، ص ۲۶۹. در منابع تاريخى آمده است كه حوا عليهاالسلام يك سال پس از وفات حضرت آدم عليه السلام از دنيا رفت.
[۵]: ر. ك: تورات، سفر پيدايش، باب پنجم، بند ۸؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۹؛ تاريخ الطبرى، ج ۱، ص۸۵؛ بحار الأنوار، ج ۱۱، ص ۲۶۹.
[۶]: على بن ابراهيم القمى، تفسير القمى، چاپ اول: بيروت، مؤسسة الأعلمى للمطبوعات، ۱۴۱۲ ه. ق، ج۲، ص ۲۴۳.
[۱]: ر. ك: تورات، سفر پيدايش، باب پنجم، بند ۱۱؛ تاريخ الطبرى، ج ۱، ص ۸۵.
[۲]: ر. ك: مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۹.
[۳]: ر. ك: تورات، سفر پيدايش، باب پنجم، بند ۱۴؛ تاريخ الطبرى، ج ۱، ص ۸۵.
[۴]: ر. ك: مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۹.
[۵]: ر. ك: همان، ص ۵۰.
[۶]: ر. ك: تورات، سفر پيدايش، باب پنجم، بند ۱۷؛ تاريخ الطبرى، ج ۱، ص ۸۵.
[۷]: ر. ك: تورات، سفر پيدايش، باب پنجم، بند ۲۰؛ تاريخ الطبرى، ج ۱، ص ۸۸.
[۸]: ر. ك: تورات، سفر پيدايش، باب پنجم، بند ۲۳؛ تاريخ الطبرى، ج ۱، ص ۸۹. «اُخنوخ» يا «خنوخ» همان حضرت «ادريس» است كه به اعتقاد يهوديان به آسمانها صعود كرده است. اهل سنت نيز معتقدند كه حضرت ادريس همچنان زنده و در آسمان هاست. اين موضوع از نظر شيعيان مسلّم نيست. ر. ك: سيدمحمدحسين طباطبايى، الميزان فى تفسير القرآن، قم، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، ج ۱۴، ص ۷۱.
[۹]: مروج الذهب، ج ۱، ص ۵۰.
[۱۰]: تورات، سفر پيدايش، باب پنجم، بند ۲۷؛ تاريخ الطبرى، ج ۱، ص ۹۰.
[۱۱]: ر. ك: تورات، سفر پيدايش، باب پنجم، بند ۳۱؛ تاريخ الطبرى، ج ۱، ص ۹۰، در كتاب اخير سن «لَمَك» ۷۸۰ سال ذكر شده است.
[۱۲]: ر. ك: مروج الذهب، ج ۱، ص ۵۰.
[۱۳]: ر. ك: تورات، سفر پيدايش، باب نهم، بند ۲۹؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۵۲؛ تاريخ الطبرى، ج ۱، صص ۹۰ و ۹۳.
[۱۴]: ر. ك: كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۳، ح ۱، به نقل از امام جعفر صادق عليه السلام ؛ بحار الأنوار، ج۱۱، ص ۲۸۵، ح ۲؛ تاريخ الطبرى، ج ۱، ص ۹۳. در كتاب اخير روايت هاى مختلفى درباره عمر نوح نقل شده كه از ۹۵۰ تا ۱۹۵۰ سال در نوسان است.
[۱]: ر. ك: كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۲۴، ح ۳ به نقل از امام جعفر صادق عليه السلام.
[۲]: ر. ك: كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۶۳؛ بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۲۴۳.
[۳]: ر. ك: همان.
[۴]: ر. ك: همان.
[۵]: ر. ك: همان.
[۶]: ر. ك: كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۵۴.
[۷]: ر. ك: همان، ص ۵۶۷؛ كتاب الغيبة طوسى، ص ۸۳.
[۸]: ر. ك: كمال الدين و تمام النعمة، ص ۵۴۷.
[۹]: ر. ك: كمال الدين و تمام النعمة، ص ۵۶۱؛ كتاب الغيبة طوسى، ص ۸۳.
[۱۰]: ر. ك: الإمام المهدى عليه السلام، صص ۱۴۶ – ۱۸۶.
[۱۱]: ر. ك: امكان طول عمر تا بى نهايت، صص ۸۹ – ۱۳۶.
[۱]: ر. ك: ابوحاتم سهل بن محمد بن محمد سجستانى، المعمرون و الوصايا، تحقيق: عامر عبد المنعم، چاپ اول: بيروت، دارالكتب العلميه، ۱۹۶۱ م.
[۲]: ر. ك: امام مهدى عج: طول عمر، صص ۵۵ – ۶۴؛ طول عمر امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف از ديدگاه علوم و اديان، صص ۳۹ – ۵۸؛ زنده روزگاران، صص ۳۷ – ۴۲؛ پژوهشى علمى پيرامون طول عمر، كهولت و پيش گيرى از پيرى، صص
[۱]: رهبرى بر فراز قرون، صص ۶۶ – ۶۹.
[۲]: براى مطالعه بيشتر در اين زمينه ر. ك: همين كتاب، صص ۱۵۹ – ۱۶۵.
[۱]: سوره انبيا ۲۱، آيه ۶۹.
[۱]: رهبرى بر فراز قرون، صص ۷۳ – ۷۵.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۱، صفحه ۵۱]