مشاهده کنندگان امام مهدی علیه السلام
حال به بررسی سخنان کسانی میپردازیم که خود، حضرت مهدی علیه السلام را هنگام تولد یا پس از آن دیده اند:
۱. نخستین شاهد تولد امام عصر علیه السلام، حکیمه، دختر بزرگوار امام جواد علیه السلام و عمه امام حسن عسکری علیه السلام [۲] است. شیخ صدوق (م ۳۸۱ ه. ق) در کتاب کمال الدین و تمام النعمه، ماجرای تولد امام مهدی علیه السلام را به نقل از بانو حکیمه به تفصیل آورده است [۳]
که ما پیش از این به آن پرداختیم. ازاین رو، در اینجا به روایتی که در الکافی در همین زمینه نقل شده است، بسنده میکنیم.
محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر، یکی از نوادگان امام موسی کاظم علیه السلام که از اصحاب امام هادی علیه السلام به شمار میآید، [۴] چنین روایت کرده است:
حَدَّثَتْنی الحَکیمَهُ ابنَهُ مُحَمَّدِ بنِ عَلیٍّ – وَ هِیَ عَمَّهُ أَبیهِ – أَنَّها رَأَتْهُ لَیلَهَ مَولِدِهِ وَ بَعدَ ذلِکَ. [۱]
حکیمه، دختر محمد بن علی که عمه پدر او (مهدی) نیز هست، برای من نقل کرد که او (فرزند امام حسن عسکری علیه السلام) را در شب تولد و پس از آن دیده است.
۲. محمد بن یعقوب کلینی به سند خود از محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر، یکی از نوادگان امام هفتم شیعیان که در زمان خود سال خورده ترین نواده رسول خدا صلی الله علیه و آله در عراق به شمار میآمد، [۲]
چنین نقل میکند: «رَأیَتُهُ بَینَ المَسجِدَینِ وَ هُوَ غُلامٌ علیه السلام؛ او [فرزند امام حسن عسکری علیه السلام] را در حالی که جوان نورسی بود، در بین دو مسجد [۳]
مشاهده کردم». [۴]
۳. عمرو اهوازی نیز از جمله کسانی است که حضرت صاحب الامر علیه السلام را در کودکی دیده است. روایتی که کلینی در این زمینه از ایشان نقل کرده، به شرح زیر است: «أَرانِیهِ أَبُو مُحَمَّدٍ علیه السلام وَ قالَ: هذا صاحِبُکُم؛ ابومحمد [امام حسن عسکری] علیه السلام، او را به من نشان داد و گفت: این صاحب شماست». [۵]
۴. شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و تمام النعمه از احمد بن اسحاق که پیش از این ذکر او گذشت، چنین نقل میکند:
دَخَلتُ عَلی أَبی مُحَمَّدِ بنِ الحَسَنِ بنِ عَلیٍّ علیهماالسلام وَ أَنَا أُریدُ أَن أَسأَلَهُ عَنِ الخَلَفِ [مِن] بَعدِهِ، فَقالَ لی مُبتَدِئَا: یا أحمَدَ بنَ إسحاقَ! إنَّ اللّه َ تَبارَکَ وَ تَعالی لَم یُخَلِّ الأَرضَ مُنذُ خَلَقَ آدَمَ علیه السلام وَ لایُخَلّیها إِلی أَن تَقُومَ السّاعَهُ مِن حُجَّهِ اللّه ِ عَلی خَلقِهِ…. قالَ: فَقُلتُ لَهُ: یا ابْنَ رَسُولِ اللّه ِ فَمَنِ الإِمامُ وَ الخَلیفَهُ بَعدَکَ؟ فَنَهَضَ علیه السلام مُسرِعا فَدَخَلَ البَیتَ، ثُمَّ خَرَجَ وَ عَلی عاتِقِهِ غُلامٌ کأَنَّ وَجْهَهُ القَمَرُ لَیلَهَ البَدرِ مِن أَبناءِ الثَّلاثِ سِنینَ، فَقالَ: یا أَحمَدَ بنَ إِسحاقَ لَولا کَرامَتُکَ عَلیَ اللّه ِ، عَزَّ وَ جَلَّ، وَ عَلی حُجَجِهِ ما عَرَضْتُ عَلَیکَ ابنی هذا، إنَّهُ سَمِیُّ رَسولِ اللّه صلی الله علیه و آله و کَنِیُّهُ، الَّذی یَمْلَأُ الأَرضَ قِسطا وَ عَدلاً کَما مُلِئَتْ جَوْرا و ظُلْما…. [۱]
خدمت ابا محمد حسن بن علی علیهماالسلام رسیدم و میخواستم از ایشان در مورد جانشین پس از او پرسش کنم. آن حضرت پیش از آنکه من چیزی بپرسم، فرمود: «ای احمد بن اسحاق! همانا خداوند تبارک و تعالی، از آن هنگام که آدم علیه السلام را آفرید، زمین را از حجت خدا بر آفریدگانش خالی نگذاشته است و تا زمانی هم که قیامت برپا شود، خالی نخواهد گذاشت… » گفتم: ای پسر فرستاده خدا! پیشوا و جانشین پس از شما کیست؟ آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و در حالی که پسر بچه سه ساله ای را که رویی همانند ماه تمام داشت، بر دوش خود حمل میکرد، برگشت و گفت: «ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خداوند – عزّ و جّل – و حجتهای او گرامی نبودی، این پسرم را به تو نشان نمی دادم. همانا او هم نام رسول خدا صلی الله علیه و آله و هم کنیه اوست. او کسی است که زمین را از عدل و داد پر میسازد همچنان که از جور و ستم پر شده باشد».
۵. جعفر بن محمد بن مالک فزاری از گروهی از شیعیان که علی بن بلال، محمد بن معاویه بن حکیم و حسن بن ایوب از آن جمله اند، نقل میکند:
ما به خدمت ابامحمد حسن بن علی علیه السلام رسیدیم تا از آن حضرت در مورد حجت پس از ایشان پرسش کنیم. جمعیتی بالغ بر چهل نفر در خانه حضرت
اجتماع کرده بودند. در این میان، عثمان بن سعید عمرو عمری به سوی آن حضرت رفت و گفت: ای پسر رسول خدا! میخواهیم از چیزی بپرسیم که شما از من بدان آگاه ترید. حضرت فرمود: بنشین ای عثمان! او دل گیر شد و خواست از مجلس خارج شود که حضرت فرمود: کسی از اینجا خارج نشود. کسی از ما خارج نشد. پس از ساعتی حضرت علیه السلام، عثمان را صدا زد و عثمان از جا برخاست. حضرت فرمود: آیا به شما بگویم برای چه به اینجا آمده اید؟ همه گفتند: آری، ای پسر رسول خدا! پس فرمود: آمده اید که در مورد حجّت پس از من بپرسید. گفتند: آری. در این هنگام، پسر بچه ای همچون پاره ماه که از همه مردم به ابا محمد علیه السلام شبیه تر بود، به مجلس درآمد. حضرت فرمود: پس از من، این امام شما و جانشین من بر شماست. از او پیروی کنید و پس از من از یکدیگر پراکنده نشوید که در دین خود دچار هلاکت و نابودی میشوید. آگاه باشید که از امروز به بعد، هیچ یک از شما او را نخواهید دید تا عمری از او بگذرد. پس آنچه عثمان به شما میگوید، بپذیرید. به دستورهای او سر نهید و سخن او را بپذیرید؛ که او نماینده امام شماست و سررشته امور به او سپرده شده است. [۱]
۶. ابراهیم بن ادریس که بنا به گفته شیخ طوسی و برقی، از اصحاب امام هادی علیه السلام بود، [۲]
ماجرای دیدار خود با حضرت صاحب الامر علیه السلام را چنین نقل میکند:
پس از درگذشت ابومحمد [امام حسن عسکری] علیه السلام او (حضرت مهدی علیه السلام) را در حالی که جوانی نورس بود، دیدم و سر و دستش را بوسیدم. [۳]
۷. از ابوالأدیان بصری که در مراسم تشییع و خاک سپاری امام یازدهم حضور داشت و شاهد نماز خواندن امام مهدی علیه السلام بر پیکر پدر بزرگوار خویش بود، روایتی در این زمینه نقل شده که به قرار زیر است:
من در خدمت حسن بن علی بن محمد [امام یازدهم] علیهم السلام کار میکردم و نوشتههای او را به شهرها میبردم. در بیماری موتش به حضور او شرف یاب شدم. نامههایی نوشت و فرمود: اینها را به مدائن برسان. چهارده روز سفرت طول میکشد و روز پانزدهم وارد «سرّ من رأی» (سامرا) میشوی و واویلا از خانه من میشنوی و مرا روی تخته غسل میبینی. ابوالأدیان گوید: عرض کردم: ای آقای من! چون این پیشامد روی دهد، به جای شما کیست؟ فرمود: هر کس جواب نامههای مرا از تو خواست، او بعد من، قائم [به امر امامت] است. عرض کردم: نشانه ای بیفزایید. فرمود: هر کس بر من نماز خواند، او قائم بعد از من است. عرض کردم: بیفزایید. فرمود: هر کس به آنچه در همیان است، خبر داد، اوست قائم پس از من. هیبت حضرت مانع شد که من بپرسم در همیان چیست. من نامهها را به مدائن رساندم و جواب آنها را گرفتم و چنان که فرموده بود، روز پانزدهم به «سرّ من رأی» برگشتم و در خانه اش واویلا بود و خودش روی تخته غسل بود. به ناگاه دیدم جعفر کذّاب، پسر علی، برادرش بر در خانه است و شیعه گرد او جمع هستند و تسلیت میدهند و به امامت تهنیت میگویند. با خود گفتم: اگر امام این است که امامت باطل است؛ زیرا میدانستم جعفر شراب مینوشد و در جوسق قمار میکند و تنبور هم میزند. من نزدیک او رفتم و تسلیت گفتم و تهنیت دادم و چیزی از من نپرسید. سپس عقید (خادم حضرت عسکری) بیرون آمد و گفت: ای آقای من! برادرت کفن شده است، برخیز و بر او نماز بگزار.
جعفر بن علی با شیعیان او که اطرافش بودند، وارد حیاط شد و پیشاپیش شیعیان، سمّان (عثمان بن سعید عَمری) بود و حسن بن علی معروف به سلمه. وقتی وارد صحن خانه شدیم، جنازه حسن بن علی بر روی تابوت کفن کرده بود. جعفر جلو ایستاد که بر برادرش نماز بخواند. چون خواست «اللّه اکبر» بگوید؛ کودکی با صورتی گندم گون، موهایی مجعد و دندانهایی که در بین آنها فاصله بود، از اتاق بیرون آمد و ردای جعفر را عقب کشید و گفت: ای عمو! من سزاوارترم که بر جنازه پدرم نماز گزارم، عقب بایست! جعفر با روی درهم و رنگ زرد عقب ایستاد. آن کودک جلو ایستاد و بر پیکر نماز خواند. [آن گاه حضرت حسن عسکری علیه السلام] در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد. سپس [آن ]کودک گفت: ای بصری! جواب نامهها را که با توست، بیاور. آنها را به وی دادم و با خود گفتم: این دو نشانه؛ باقی میماند، همیان. سپس نزد جعفر بن علی رفتم که داشت ناله و فریاد میکرد و از دست آن کودک مینالید.
حاجز وشّا به او گفت: ای آقای من! آن کودک کیست تا ما بر او اقامه دلیل کنیم. گفت: به خدا من تاکنون نه او را دیدهام و نه میشناسم.
ما هنوز نشسته بودیم که چند نفر از قم آمدند و از حسن بن علی علیه السلام پرسش کردند و دانستند که فوت شده است. گفتند: به چه کسی باید تسلیت بگوییم؟ عده ای به جعفر بن علی اشاره کردند. آنها بر او سلام کردند و او را تسلیت دادند و به امامت تهنیت گفتند و اظهار داشتند همراه ما نامهها و اموالی است، بگو نامهها از کیست و اموال چه قدر است؟ جعفر از جا پرید و جامههای خود را تکان داد و گفت: از ما علم غیب میخواهید؟ خادمی از میان خانه بیرون شد و به آنها گفت: نامههاییی که با شماست، از فلان و فلان است و در همیان هزار اشرفی است که ده تای آنها قلب است. آنها نامهها و اموال را به دست او سپردند و گفتند: آن که تو را به خاطر اینها فرستاده است، او امام است…. [۱]
گفتنی است برخی منابع تاریخی، از ابوعیسی متوکل به عنوان کسی یاد کرده اند که بر پیکر امام حسن عسکری علیه السلام نماز گزارده است. این نقل تاریخی و روایت یاد شده را به این صورت میتوان جمع کرد که ابتدا در خانه حضرت عسکری علیه السلام و با تعداد محدودی از خواص اصحاب، بر پیکر آن حضرت نماز خوانده شده است، سپس پیکر ایشان را برای تشییع جنازه به بیرون از خانه انتقال داده اند و در آنجا، فرد دیگری به طور رسمی بر پیکر آن جناب نماز گزارده است. [۱]
در پایان بررسی دلایل و شواهد تاریخی و روایی ولادت امام مهدی علیه السلام، برای تکمیل بحث به سخنی از شیخ طوسی رحمه اللهاشاره میکنیم. او در پاسخ کسانی که در ولادت آن حضرت تشکیک میکنند، مینویسد:
صدور حکم نفی ولادت فرزند از مواردی است که [ابتدائا و بدون یقین] صحیح نیست. [به بیان دیگر] کسی نمی تواند در مورد فردی که وجود فرزندی برای او آشکار نشده است، ادعا کند که او فرزندی ندارد. در این گونه موارد فقط به ظن غالب و امارهها رجوع و گفته میشود: اگر او فرزندی داشت حتما آشکار میشد و خبرش منتشر میگشت؛ زیرا عقلا گاهی با انگیزهها و دلایل مختلف ناچار به پوشیده داشتن فرزندانشان میشوند.
[مثلاً] برخی از پادشاهان از سر دل سوزی و بیم [از اینکه مبادا به فرزندشان ضرری برسد] او را از دیدگان پنهان میکردند. موارد زیادی از این قبیل در سرگذشت پادشاهان پیشین یافت میشود و اخبار آنها هم معروف است.
در میان مردم [عادی هم این اتفاق میافتد. مثلاً] کسی که از کنیز یا همسر پنهانی خود دارای فرزند شده است، از ترس ایجاد دشمنی و درگیری با همسر و دیگر فرزندانش، این فرزند را انکار میکند. این گونه موارد هم زیاد رخ میدهد.
… بنابراین، نمی توان [به طور کلی] ادعای متولد نشدن فرزند [برای کسی ]کرد. تنها در صورتی که اوضاع و احوال مناسب باشد و بدانیم که هیچ مانعی برای [آشکار ساختن ولادت فرزند] وجود نداشته است، میتوان پی برد که واقعا ولادتی رخ نداده است…. ولی در مورد فرزند [امام] حسن [عسکری] علیه السلام هرگز نمی توان ادعای علم به تولد نشدن او کرد؛ زیرا امام حسن علیه السلام در حکم محجور و زندانی بود و بیم کشته شدن فرزند او وجود داشت. این موضوع مشهور بود و همه میدانستند که بر اساس مذهب امامیه دوازدهمین امام، همان قائمی است که امید میرود دولتهای جور به دست او نابود شوند، و به طور طبیعی همه در پی او بودند. همچنین این بیم وجود داشت که از سوی بستگان امام حسن عسکری – کسانی چون جعفر برادر آن حضرت که نسبت به اموال و میراث او طمع میورزید – خطری متوجه این فرزند شود. به همین دلیل امام حسن عسکری علیه السلام او را پنهان کرد و در نتیجه در ولادت او شبهه به وجود آمد. [۱]
با توجه به مطالب یاد شده درمی یابیم که با وجود این همه شواهد و قرائن روایی و تاریخی، جایی برای ایجاد شبهه و تردید در تولد آخرین حجت حق باقی نمی ماند و به تعبیر شیخ مفید رحمه الله راه هرگونه عذر و بهانه بسته میشود.
———-
[۲]: ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۲۳، ص ۱۸۷.
[۳]: ر. ک: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۴۲، صص ۴۲۴ و ۴۲۵، ح۱.
[۴]: ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۱۷، ص ۱۵۸.
[۱]: الکافى، صص ۳۳۰ و ۳۳۱، ج ۳؛ الإرشاد، ج۲، ص ۳۵۱.
[۲]: ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۱۵، صص ۹۳ و ۹۴ و ۱۰۷.
[۳]: ظاهرا مراد از دو مسجد، مسجد سهله و مسجد کوفه است.
[۴]: الکافى، ج ۱، ص ۳۳۰، ح ۲؛ الإرشاد، ج ۲، ص ۳۵۱؛ کتاب الغیبه طوسى، ص ۱۶۲.
[۵]: الکافى، ج ۱، ص ۳۳۲، ح ۱۲؛ الإرشاد، ج ۲، صص ۳۵۳ و ۳۵۴.
[۱]: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۳۸، صص ۳۸۴ و ۳۸۵، ح ۱.
[۱]: الفهرست، ص ۲۱۷؛ ر. ک: الإرشاد، ج ۲، ص ۴۳۵، ح ۲.
[۲]: ر. ک: معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۲۰۲.
[۳]: کتاب الغیبه طوسى، ص ۱۶۲.
[۱]: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۴۳، صص ۴۷۵ و ۴۷۶؛ ر. ک: متن و ترجمه کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه: منصور پهلوان، ج۲، صص ۲۲۳ – ۲۲۶.
[۱]: ر. ک: تاریخ الغیبه الصغرى، ص ۲۹۸؛ براى مطالعه بیشتر در زمینه پاسخ پرسش ها، ابهامها و شبهه هایى که در زمینه تولد امام مهدى علیه السلام مطرح شده است، ر. ک: ثامرهاشم عمیدى، در انتظار ققنوس، ترجمه: مهدى على زاده، چاپ اول: قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى رحمه الله، ۱۳۷۹؛ سامى البدرى، پاسخ به شبهات احمد الکاتب، ترجمه: ناصر ربیعى، چاپ اول: قم، انوارالهدى، ۱۳۸۰؛ سمیه درگاهى، ولادت امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف، دیدگاه ها، اثبات و پاسخ به شبهات (پایان نامه کارشناسى ارشد رشته علوم حدیث)، تهران، دانشکده علوم حدیث، ۱۳۸۶.
[۱]: کتاب الغیبه طوسى، صص ۵۰ و ۵۱.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۱، صفحه ۷۷]