ويژگي‌هاي امام مهدي عليه السلام

اشاره
نويسنده ارجمند كتاب مكيال المكارم، در بخش چهارم كتاب خود، جمال و زيبايي حضرت مهدي عليه السلام را يكي از ويژگي‌هاي آن حضرت مي‌شمرد و مي‌نويسد:
بدان كه مولاي ما حضرت صاحب الزمان عليه السلام، زيباترين و خوش صورت ترين مردم است؛ زيرا شبيه ترين مردم به پيامبر اكرم صلي الله عليه و آلهاست. [۱]
از بررسي روايات و مطالعه حكايت‌هاي نيك بختاني كه توفيق زيارت آن امام را يافته اند، برمي آيد كه قامت و رخسار نازنين امام عصر عليه السلام در كمال زيبايي و اعتدال بوده و سيماي مباركش، دل ربا و خيره كننده است.
همين قامت رعنا و رخسار دل ربا موجب شده است هزاران عاشق دل سوخته در آغاز هر صبح بازاري و التماس از خداي خود چنين بخواهند:
أَللّهُمَّ أَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ وَ الغُرَّةَ الحَميدَةَ وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَةٍ مِنّي إِلَيْهِ. [۲]
خداوندا! آن چهره زيبا و جمال دل آرا را به من بنماي و چشمان مرا با يك نظر به او روشنايي بخش.
آن حضرت، افزون بر همه زيبايي‌هاي ظاهري، جامع همه كمالات روحي و سجاياي اخلاقي نيز هست. همين امر موجب شده كه ايشان از نظر خلق و خو، شبيه ترين مردم به پيامبر باشد. از آنجا كه آشنايي بيشتر با صفات و خصال يوسف زهرا، حضرت مهدي عليه السلام راهي براي شناخت مدعيان دروغين به شمار مي‌آيد و افزون بر اين مي‌تواند موجب انس و ارتباط شيعيان با آن عزيز غايب از نظر باشد، با بهره گيري از كلمات معصومان عليهم السلام و حكايت‌هاي نقل شده از تشرّف يافتگان، به بررسي اين موضوع مي‌پردازيم. باشد تا به مصداق «وصف العيش نصف العيش»، ما هم از آن جمال دل آرا بهره مند شويم.

سيماي ظاهري
روايات فراواني در توصيف جمال دل آراي آخرين حجت خدا، حضرت مهدي عليه السلام وارد شده است كه در مجموع آنها را به دو بخش مي‌توان تقسيم كرد:

الف) رواياتي كه به توصيف كلي سيرت و صورت آن حضرت، بسنده و از ايشان به عنوان شبيه ترين مردم به رسول خدا صلي الله عليه و آله ياد كرده اند كه از آن جمله به روايات زير مي‌توان اشاره كرد:۱. از جابر بن عبدالله انصاري نقل شده است كه پيامبر گرامي اسلام فرمود:
المَهْدِيُ مِنْ وُلْدِي، إسْمُهُ إسمي، و كُنْيَتُهُ كُنْيَتي، أشْبَهُ النّاسِ بي خَلْقا و خُلْقا…. [۱]
مهدي از فرزندان من است. اسم او، اسم من و كنيه او، كنيه من است. او از نظر خَلق و خُلق، شبيه ترين مردم به من است.
۲. احمد بن اسحاق بن سعد قمي مي‌گويد: از امام حسن عسكري عليه السلام شنيدم كه مي‌فرمود:
ألْحَمْدُ لِلّهِ الَّذي لَمْ يُخْرِجْني مِنَ الدُّنْيا حَتّي أَرانِيَ الخَلَفَ مِنْ بَعْدي، أشْبَهَ النّاسِ بِرَسُولِ اللّهِ صلي الله عليه و آله خَلْقا و خُلقا…. [۱]
سپاس از آن خدايي است كه مرا از دنيا نبرد تا آنكه جانشين مرا به من نشان داد. او از نظر آفرينش و اخلاق، شبيه ترين مردم به رسول خدا صلي الله عليه و آله است.
با توجه به اين روايات، همه خصال و صفاتي را كه در قرآن و روايات به پيامبر گرامي اسلام نسبت داده شده است، به وجود مقدس امام مهدي عليه السلام نيز مي‌توان نسبت داد. رواياتي كه به توصيف ويژگي‌هاي ظاهري پيامبر اكرم صلي الله عليه و آلهپرداخته اند،
فراوانند. در اينجا به يكي از آنها اشاره مي‌كنيم. در روايتي كه از امام محمد باقر عليه السلام نقل شده، ويژگي‌هاي ظاهري پيامبر خاتم چنين توصيف شده است:
رخسار پيامبر خدا، سپيد آميخته به سرخي و چشمانش سياه و درشت و ابروانش به هم پيوسته و كف دست و پايش پر گوشت و درشت بود؛ بدان سان كه گويي طلا بر انگشتانش ريخته باشد. استخوان دو شانه اش بزرگ بود. چون به كسي روي مي‌كرد، به خاطر مهرباني شديدي كه داشت، با همه بدن به جانب او توجه مي‌كرد. يك رشته موي از گودي گلو تا نافش روييده بود، انگار كه ميانه صفحه نقره خالص، خطي كشيده شده باشد. گردن و شانه هايش مانند گلاب پاش سيمين بود. بيني كشيده اي داشت كه هنگام آشاميدن آب نزديك بود به آب برسد. هنگام راه رفتن محكم قدم برمي داشت كه گويا به سرازيري فرود مي‌آيد. باري، نه قبل و نه پس از پيامبر خدا كسي مثل او ديده نشده است. [۲]

ب) رواياتي كه خصال و سيماي امام مهدي عليه السلام را به تفصيل بيان كرده و ويژگي‌هاي آن حضرت را يك به يك برشمرده اند. برخي از رواياتي كه در اين زمينه وارد شده، به شرح زير است:
۱. پيامبر گرامي اسلام، امام مهدي را شبيه خود معرفي كرده و در توصيف او مي‌فرمايد:
بِأَبِي وَ أُمِّي سَمِيِّي وَ شَبِيهِي وَ شَبِيهِ مُوسَي بْنِ عِمرَانِ، عَلَيْهِ جُيُوبُ [جَلابِيبُ] النُّورِ تَتَوَقَّدُ مِنْ شُعاعِ الْقُدْسِ. [۱]
پدر و مادرم به فداي او كه هم نام من، شبيه من و شبيه موسي زاده عمران است. بر [بدن] او نوارهايي [جامه هايي] از نور است كه از شعاع قدس روشنايي مي‌يابد.
۲. آن حضرت در روايت ديگري در توصيف چهره فرزندش، امام مهدي عليه السلام مي فرمايد:
اَلْمَهدِيُّ مِنْ وُلْدِي وَجْهُهُ كَاْلقَمَرِ الدُّرِيِّ…. [۲]
مهدي از فرزندان من است. چهره او مانند ماه درخشنده است.
۳. پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله در روايتي، پيشاني و بيني امام مهدي عليه السلام را اين گونه توصيف مي‌كند:
اَلْمَهدِيُّ مِنِّي أَجلَي الجِبْهَةِ أَقْنَي الأَنْفِ…. [۳]
مهدي از من است، پيشاني گشاده و بيني كشيده دارد.
۴. در روايت ديگري که از پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله نقل شده، رنگ چهره و اندام امام مهدي عليه السلام چنين توصيف شده است:
اَلْمَهْدِيُّ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي لَوْنُهُ لَوْنُ عَرَبِيٍّ وَ جِسْمُهُ جِسْمُ إِسرائِيلي عَلي خَدِّهِ الأَيْمَنِ خالٌ كَأَنَّهُ كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ…. [۴]
مهدي مردي از فرزندان من است رنگ [چهره] او رنگ عربي [۱] و اندام او اندام اسرائيلي [۲] است بر گونه راست او خالي است كه همانند ستاره درخشان است.
۵. با توجه به همه ويژگي‌هاي ياد شده است كه پيامبر اسلام در وصف امام مهدي عليه السلام مي‌فرمايد:
المَهْدِيُّ طاوُوسُ أَهْلِ الْجَنَّةِ. [۳]
مهدي، طاووس اهل بهشت است.
۶. امام باقر عليه السلام از پدرش و جدش روايت مي‌كند كه روزي امام علي عليه السلام در حالي كه بالاي منبر بود، فرمود:
يَخْرُجُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدي في آخِرِالزَّمانِ أبْيَضُ اللَّونِ، مُشْرَبٌ بِالحُمْرَةِ، مَنْدَحُ [مَبْدحُ ]البَطْنِ، عَريضُ الفَخْذَينِ، عَظيمُ مَشاشِ المِنْكَبَينِ، بِظَهْرِهِ شامَتانِ؛ شامَةٌ عَلي لَونِ جِلْدِهِ و شامَةٌ عَلي شِبْهِ شامَةِ النَّ-بِيِّ صلي الله عليه و آله…. [۴]
از فرزندان من در آخرالزمان، مردي ظهور مي‌كند كه رنگ [صورتش ]سفيد متمايل به سرخي و سينه اش فراخ و ران هايش ستبر و شانه هايش قوي است و در پشتش دو خال است، يكي، به رنگ پوستش و ديگري، مشابه خال پيامبر اكرم – درود خدا بر او و خاندانش باد -.
۷. امام رضا عليه السلام نيز در بيان صفات و ويژگي‌هاي امام عصر عليه السلام مي‌فرمايد:
إنَّ القائِمَ هُوَ الذَّي إِذا خَرَجَ كانَ في سِنِّ الشُّيُوخِ وَ مَنْظَرِ الشَّبابِ، قَوِيّا في بَدَنِه حَتّي لَوْ مَدَّ يَدَهُ إِلي أعْظَمِ شَجَرَةٍ عَلي وَجْهِ الأَرْضِ لَقَلَعَها و لَوْصاحَ بَيْنَ
الجِبالِ لَتَدَكْدَكَتْ صُخُورُها. [۱]
قائم كسي است كه در سن پيرمردان و با چهره جوانان قيام كند و نيرومند باشد تا بدان جا كه اگر دستش را به سوي بزرگ ترين درخت روي زمين دراز كند، آن را از جاي بركند و اگر بين كوه‌ها فرياد برآورد، صخره‌هاي آن فروپاشد.
۸. حضرت رضا عليه السلام در روايت ديگري، در پاسخ اباصلت هروي كه از ايشان پرسيد: «نشانه‌هاي قائم شما هنگام ظهور چيست؟ » مي‌فرمايد:
عَلامَتُهُ أَنْ يَكُونَ شَيْخَ السِّنِّ، شابَّ المَنْظَرِ، حَتّي أَنَّ النّاظِرَ إِلَيهِ لَيَحْسَبَهُ ابْنَ أرْبَعينَ سَنَةً أوْ دُونَها و إِنَّ مِن عَلاماتِه أَنْ لايَهْرَمَ بِمُرُورِ الأَيّامِ وَ اللَّيالِيَ حَتّي يَأتِيَهُ أَجَلُهُ. [۲]
نشانه اش اين است كه در سن پيري است، ولي منظرش جوان است، به گونه اي كه بيننده مي‌پندارد چهل ساله يا كمتر از آن است. نشانه ديگرش آن است كه به گذشت شب و روز پير نشود تا آنكه اَجَلش فرا رسد.
۹. ابراهيم بن مهزيار نيز كه به شرف ملاقات امام مهدي عليه السلام رسيده است، در بيان خصال آن امام مي‌گويد:
او جواني نورس و نوراني و سپيد پيشاني بود با ابرواني گشاده و گونه‌ها و بيني كشيده و قامتي بلند و نيكو چون شاخه سرو. گويا پيشاني اش ستاره اي درخشان بود و برگونه راستش، خالي بود كه مانند مشك و عنبر بر صفحه اي نقره اي
مي درخشيد. بر سرش، گيسواني پرپشت و سياه و افشان بود كه روي گوشش را پوشانده بود. سيمايي داشت كه هيچ چشمي برازنده تر و زيباتر و با طمأنينه تر و باحياتر از آن نديده است. [۱]
۱۰. علي بن ابراهيم بن مهزيار اهوازي كه بيست مرتبه به شوق ديدار امام مهدي عليه السلام به حج مشرف شد و سرانجام نيز به توفيق ديدار آن حضرت دست يافت، در گزارش ديدار خود چهره و قامت دلرباي امام را اين گونه توصيف مي‌كند:
… وَ هُوَ كَأُقْحُوانَةِ أُرْجُوانِ قَدْ تَكاثَفَ عَلَيْهَا النَّدي وَ أَصابَهَا أَلَمُ الهَوي [۲]
وَ إِذا هُوَ كَغُصْنِ بانٍ أَوْ قَصِيبِ رَيْحانِ، سَمْحٌ، سَخِيٌّ تَقِيٌّ نَقِيٌّ لَيْسَ بالطَّويلِ الشّامِخِ وَ لا بالقَصيرِ اللاّزقِ بَلْ مَرْبُوعُ القامَةِ، مُدَوَّرُ الهامَّةِ، واسِعُ الصَّدْرِ، صَلتُ الجَبينِ، مَقْروُنُ الحاجِبَيْنِ، عَلي خَدِّهِ الأَيمَنِ خالٌ كأَنَّهُ فُتاتُ المِسْكِ عَلي رَضْراضَةِ عَنْبَرِ. [۳]
[رخسار] او [در لطافت] مانند [گل هاي] بابونه [و در رنگ، مانند ]ارغوان بود كه بر آن شبنم نشسته و [شدت سرخي اش را] هوا شكسته است.
———-
[۱]: سيد محمدتقى موسوى اصفهانى، مكيال المكارم فى فوائد الدعا للقائم عليه السلام، ترجمه: سيد مهدى حائرى قزوينى، چاپ دوم: تهران، دفتر تحقيقات و انتشارات بدر، ۱۴۱۲ ه. ق، ج ۱، ص ۱۳۲.

[۲]: «قسمتى از دعاى عهد»، بحار الأنوار، ج ۹۹، ص ۱۱۱؛ شيخ عباس قمى، مفاتيح الجنان.

[۱]: كمال الدين و تمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، چاپ اول: قم، سازمان چاپ و نشر دارالحديث، ۱۳۸۰، ج ۱، باب ۲۵، صص ۵۳۴ و ۵۳۵، ح ۱.
[۱]: همان، ج ۲، باب ۳۸، ص ۱۱۸، ح ۷.

[۲]: الكافى، ج۱، ص ۴۴۳.
[۱]: بحار الأنوار، ج ۳۶، ص ۳۳۷، ح ۲۰۰.
[۲]: همان، ج ۵۱، ص ۹۱.
[۳]: همان، ص ۹۰.

[۴]: همان، ص ۹۵.
[۱]: رنگ عربى، گندم گون يا سفيد است. در برخى روايات وارد شده است كه رنگ چهره امام مهدى عليه السلامهمانند رنگ چهره پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله؛ يعنى سپيد آميخته به سرخى است.
[۲]: مراد از اندام اسرائيلى، اندام فرزندان يعقوب عليه السلام است كه به داشتن قد بلند و اندام رشيد مشهور بودند.
[۳]: بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۹۱.
[۴]: كمال الدين و تمام النعمة، ج۲، باب ۵۷، ص ۵۶۰، ح ۱۸.
[۱]: همان، ج ۲، باب ۳۵، ص ۶۹، ح ۸.

[۲]: همان، باب ۵۷، ص ۵۵۸، ح ۱۲.
[۱]: كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، ص ۴۴۶، ح ۱۶.
[۲]: علامه مجلسى رحمه الله در شرح عبارت ياد شده مى نويسد: «فيروزآبادى گويد: «أُقْحُوان» به معناى «بابونه» و «أُرجُوان» به معناى رنگ سرخ است». شايد معناى عبارت ياد شده اين باشد كه او در لطافت مانند [گل هاى ]بابونه و در رنگ مانند ارغوان است؛ زيرا بابونه سفيد است. بعيد نيست كه عبارت در اصل چنين بوده باشد: «[و هو ]كأقحوانه و أرجوان [قد تكاثف] عليها [الندى] و أصابهما [ألم الهوى]»؛ [او] مانند بابونه و ارغوان بود كه بر آنها [شبنم نشسته] و [نسيم هوا ]آنها را حركت داده است. » يا اينكه «ارجوان» بدل «اقحوان» بوده است و نسخه نويسان آنها را با هم جمع كرده اند. تعبير «قد تكاثف عليها الندى؛ بر آن شبنم نشسته بود» به عرق نشسته بر گونه هاى آن حضرت و عبارت «أصابها ألم الهوى» به شكسته شدن رنگ سرخ گونه ايشان و كم شدن شدت آن، يا به مخلوط شدن رنگ سفيد يا سرخ گونه آن جناب با گندم گونى، اشاره دارد؛ يعنى در بيان گندم گون بودن چهره آن جناب نهايت ادب را به كار برده است. بحار الأنوار، ج ۵۲، ص۱۲
[۳]: كتاب الغيبة طوسى، صص ۱۶۰ و ۱۶۱؛ كمال الدين و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، صص ۴۶۸ و ۴۶۹، ح۲۳ (با اندك تفاوتى در متن روايت) ؛ بحار الأنوار، ج ۵۲، ص ۱۱، ح ۶.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۱، صفحه ۳۵]

افکار خود را به اشتراک گذارید