معنا و مفهوم آخرالزمان
«آخر زمان» که در کتابهای لغت به «دوره آخر» [۱] و «قسمت واپسین از دوران که به قیامت پیوندد» [۲] معنا شده است، در فرهنگ و ادبیات بسیاری از ملل و نحل به ویژه پیروان ادیان ابراهیمی، از اهمیت و جایگاه برجسته ای برخوردار است و آنها با حساسیت و دقت فراوانی این موضوع را دنبال میکنند. شاهد این موضوع، کتابهای فراوانی است که از دیر زمان در میان اقوام و ملل مختلف در زمینه نشانهها و ویژگیهای آخرالزمان نوشته شده است. مسلمانان نیز با توجه به روایتهای فراوانی که از پیامبر گرامی اسلام و ائمه معصومین علیهم السلام در زمینه آخرالزمان و رویدادها و حوادث آن نقل شده است، به این موضوع توجه فراوانی کرده و افزون بر جمع آوری این روایات، در مجموعههای روایی [۱] به نگارش کتابهای مستقل در این زمینه پرداخته اند که این کتابها معمولاً با عنوانهایی چون أشراط الساعه، علامات الساعه، علامات یوم القیامه، الفتن، الملاحم، الفتن و المحن، الفتن و الملاحم و… نامیده میشود. [۲]
در دایره المعارف بزرگ اسلامی در مورد اصطلاح «آخرالزمان» چنین آمده است:
این اصطلاح در کتابهای حدیث و تفسیر در دو معنا به کار رفته است: نخست، همه آن قسمت از زمان که بنا بر عقیده مسلمانان، دوران نبوت پیامبر اسلام است و از آغاز نبوت پیامبر تا وقوع قیامت را شامل میشود. دوم، فقط آخرین بخش از دوران یاد شده که در آن، مهدی موعود ظهور میکند و تحولات عظیمی در عالم واقع میشود. [۳]
دلیل نام گذاری دوران نبوت پیامبر اسلام به آخرالزمان این بوده است که مسلمانان معتقدند آن حضرت، خاتم پیامبران است و شریعت وی تا پایان این عالم اعتبار دارد. به جز آن، از رسول اعظم صلی الله علیه و آله روایاتی نقل شده که در آنها به صراحت آمده است دوران نبوت ایشان به قیامت و آخرین بخش از حیات کره خاک میپیوندد. در یکی از این روایات که از طریق اهل سنّت نقل شده است، چنین میخوانیم:
إِنَّهُ قالَ بَعْدَ ما صَلَّی العَصْرَ ما بَقِی مِنَ الدُّنیا فِیما مَضی مِنها إِلاّ کَما بَقِیَ مِنْ یَوْمِکُمْ هذا فِیما مَضی مِنهُ وَ أَنّهُ قالَ لِأَصْحابِه: بُعِثْتُ و أَنَا وَ السّاعَهِ کَهاتَینِ وَ جَمَعَ بَینَ السَّبابَهِ وَ الوُسْطی. [۱] آن حضرت پس از فراغت از نماز عصر فرمود: «آنچه از [عمر] دنیا باقی مانده، به گذشته آن، همان نسبت را دارد که باقی مانده وقت امروز نسبت به گذشته آن دارد. » [همچنین ]آن حضرت به یاران خود فرمود: «برگزیده شدم در حالی که میان من و قیامت فاصله نیست؛ همان سان که میان دو انگشت سبابه و وسطی فاصله نیست».
چنان که گفته شد، دومین معنایی که اصطلاح آخرالزمان در آن به کار میرود، عصر ظهور حضرت مهدی علیه السلام است. بر اساس آموزههای اسلامی، در آستانه ظهور آن حضرت که از آن با عنوان آخرالزمان یاد میشود، جهان دست خوش فتنه ها، آشوبها و بحرانهای مختلف سیاسی، اجتماعی و زیست محیطی میشود و ستم و بی عدالتی همه جهان را فرا میگیرد. این وضعیت ادامه دارد تا زمانی که قائم آل محمد علیه السلام ظهور کند و با ظهور خود، جهان را از تیرگی ستم، فساد و تباهی برهاند.
شناخت آخرالزمان به این معنا، ضرورت انکارناپذیر روزگار ماست؛ زیرا بسیاری از نشانههای آخرالزمان در این عصر هویدا میشود و بیم آن میرود که با اندک غفلتی ما نیز در گرداب فتنههای فراگیری که به تعبیر روایات، چون رواندازی تیره، همه را دربرمی گیرد و کمتر کسی از آن در امان میماند، فرو رویم. [۱] ازاین رو، بر همه لازم است که با تأمل دوباره در روایات آخرالزمان و شناخت عمیق تر و گسترده تر نشانهها و ویژگیهای آن، خود را از فتنهها و آشوبهای این عصر و تا ظهور دولت حق در امان داریم.
نشانههای آخرالزمان
با توجه به آنچه گفته شد، در اینجا با بهره گیری از دو روایت، برخی از نشانههای آخرالزمان را مرور میکنیم:
الف) در روایت نخست که سلمان رحمه الله آن را از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل کرده، چنین آمده است:
در حجه الوداع، با رسول خدا – درود خدا بر او و خاندانش باد – مشغول انجام مناسک حج بودیم که حضرت، حلقه در کعبه را گرفت و رو به ما کرد و فرمود: آیا میخواهید شما را از نشانهها و حوادث پیش از قیامت خبردار کنم؟
سلمان که از همه به ایشان نزدیک تر ایستاده بود، گفت: بلی یا رسول اللّه!
ایشان فرمود: از جمله آنها ضایع و تباه کردن نمازها و تبعیت از شهوت ها، متمایل شدن به هواهای نفسانی، تکریم و بزرگداشت ثروتمندان و مال پرستان و فروختن دین به قیمت دنیاست. در این زمان است که قلب مؤمن در درونش همانند نمک در آب حل میشود؛ چرا که منکرات، کژیها و کاستیها را میبیند و قدرت تغییر دادن آنها را ندارد.
سلمان پرسید: آیا واقعا چنین خواهد شد؟
– سلمان! قسم به آن که جانم در دست اوست، آری! و به دنبال آن حاکمان و امیران ستمگر و وزیران فاسق و کارگزاران و کارشناسان ستم کار پیدا میشوند و [مردم] به خیانت کاران اعتماد میکنند.
– آیا واقعا چنین روزی خواهد آمد؟
– سلمان! سوگند به آن که جانم در دست اوست، آری! در آن زمان است که منکرها و انحراف ها، معروف و خوب و اعمال پسندیده، منکر و ناپسند شمرده میشود. شخص خائن، معتمد و شخص امین، خائن خوانده میشود. دروغ گو را تأیید و راست گو را طرد میکنند.
– آیا واقعا چنین روزی خواهد آمد؟
– قسم به آن که جانم در دستانش است، آری! در آن زمان است که زنان فرمان روا میشوند و سروری مییابند. با زنان و کنیزکان مشورت میگردد و کودکان بر منبرها مینشینند و هر چیزی نهایتا به دروغ ختم میشود. زکات و فیء که حق عمومی و همگانی است، غنیمت و بهره شخصی شمرده میشود. شخص به والدینش ستم میکند و در عین حال به دوستش، خدمت و نیکی. و آنجاست که ستاره گنه کاری طلوع میکند.
– آیا چنین چیزی اتفاق خواهد افتاد؟
– سلمان! سوگند به آن که جانم در دست اوست، آری! در چنین شرایطی است که مرد با همسرش در تجارت شریک میشود، خوی و عادتهای شخصی و باطل زیاد و خوبیها به شدت کم میشود. شخص به خاطر سخت گیری به بده کاران خود، تحقیر میشود. زمانی است که بازارها به هم نزدیک میشوند و یکی میگوید: چیزی نفروختم و دیگری میگوید: سودی نبردم و چیزی جز شکایت کردن از خدا دیده نخواهد شد.
– آیا واقعا چنین خواهد شد؟
– سلمان! قسم به آن که جانم در دست اوست، آری! در آن زمان است که به
دنبال این حوادث، اقوامی پیدا میشوند که اگر حرفی بزنند، کشته میشوند و اگر ساکت بمانند، غارتشان میکنند تا اینکه از اموالشان بهره مند شوند و به حریم هایشان تجاوز کنند و حرمتشان را بشکنند و خونشان را بریزند. قلبهای آنها کاملاً با ترس و حقه بازی عجین گشته است و آنها را جز در حالت خوف و نگرانی و هراس و وحشت نمی یابی.
– آیا واقعا چنین خواهد شد؟
– سلمان! قسم به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان است که چیزی از مشرق و چیزی از مغرب میآید و امت مرا رنگارنگ میکند. چه بیچاره اند کسانی که به خاطر آنها ضعیف میشوند و وای بر آنها که خدا چه برای آنها مهیّا کرده چگونه در کمین آنهاست. نه به کوچک ترها رحم میکنند و نه به بزرگ ترها احترام میگذارند. از خطاکاران و گنه کاران در امان نیستند. بدن هایشان، بدن انسان و قلب هایشان، قلب شیطان است.
– آیا واقعا چنین خواهد شد؟
– سلمان! سوگند به کسی که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان مردان تنها به مردان و زنان تنها به زنان [برای ارضای شهوات ]مشغول میشوند. همان گونه که اهل خانه ای نسبت به دختران خانه خود احساس غیرت میکنند، [غریبه ها] نسبت به پسرکان جوان، غیور میگردند [و آنها را ناموس خود میشمرند]. مردان به زنان و زنان به مردان شبیه میشوند و زنان بر زینها سوار میگردند که لعنت من بر چنین زنان مسلمانی باد!
– آیا واقعا چنین خواهد شد؟
– سلمان! قسم به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان مساجد را همانند کلیساها و کنیسهها تزیین میکنند و قرآنها را طلاکاری و زینت. منارهها بلند میشوند و خطوط (دسته ها) زیاد میشوند. قلب هایشان نسبت به هم متنفر و در زبان هایشان، اختلاف نمایان است.
– آیا واقعا چنین خواهد شد؟
– سلمان! قسم به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان است که مردان و پسران امتم برای زینت از طلا استفاده میکنند و حریر و دیبا و ابریشم میپوشند و با بیگانگان متحد میشوند.
– آیا چنین چیزی واقع خواهد شد؟
– سلمان! سوگند به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان، ربا علنی میشود و با اجناس ممتاز، رشوه و معامله میکنند. دین رها میشود و مقام و منزلت دنیا [در نظر مردم ]رفیع میگردد.
– آیا واقعا چنین خواهد شد؟
– سلمان! سوگند به آن که جانم به دست اوست، آری! هر چند به خدا ضرری نمی رسانند [، بلکه به خودشان ظلم میکنند]، لیکن طلاق زیاد میشود و حدود، اقامه و اجرا نمی شود.
– آیا واقعا چنین خواهد شد؟
– سلمان! سوگند به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان است که زنان آوازه خوان میشوند و آلات موسیقی جلوه مییابند و به دنبال آن اشرار امتم پیدا میشوند.
– آیا واقعا چنین خواهد شد؟
– سلمان! سوگند به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان ثروتمندان امتم برای تفریح و سیاحت، افراد عادی برای تجارت و کسب درآمد و فقرا برای ریا و خودنمایی به حج و عمره میروند. جمعیتی پیدا میشوند که تفکر و تدبر و تفقه آنها برای غیر خدا [و اغراض غیرالهی ]است. زنازادگان زیاد میشوند و قرآن را با آواز و غنا میخوانند و به خاطر دنیا بر سر هم میریزند و با هم درگیر میشوند.
– آیا واقعا چنین خواهد شد؟
– سلمان! قسم به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان به محارم تجاوز میکنند و به دنبال گناهان میروند. اشرار و بدان بر خوبان مسلط می شوند. دروغ علنی میشود و لجاجت نمایان میگردد. بیچارگیها نمایان میشود. با لباسها به هم فخر میفروشند و مباهات میکنند و ظرفهای ناشایست را پر میکنند. نرد و شطرنج و آلات موسیقی مورد پسند [مردم ]واقع میشوند. امر به معروف و نهی از منکر را انکار میکنند، به طوری که مؤمن خوارتر از کنیز میگردد. هم دستی میان زاهد[نما]ها و قاریان [بدکردار ]نمایان میشود. اینها همانها هستند که در آسمانها آنها را پلیدان ناپاک میخوانند.
– آیا واقعا چنین خواهد شد؟
– سلمان! قسم به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان ثروتمند از وضعیت فقیر هراسان نمی شود، به طوری که گدا یک هفته کامل از مردم گدایی میکند، ولی کسی را که چیزی در دستش بگذارد، نمی یابد.
– آیا حقیقتا چنین اتفاقی خواهد افتاد؟
– سلمان! قسم به آن که جانم به دست اوست، آری! در آن زمان «روبیضه» به سخن میآید.
– پدر و مادرم به فدایت یا رسول اللّه! «روبیضه» دیگر چیست؟
– کسی که تا به حال صحبت نمی کرد، برای امور عموم مردم به سخن میآید و جز کمی از او فرمان نبرند…. [۱]
ب) روایت دوم، روایتی مفصلی است که در کتاب الکافی از امام صادق علیه السلام نقل شده است. امام صادق علیه السلام در ابتدای این روایت، در پاسخ یکی از یاران خود که با اشاره به برخورد تحقیرآمیز منصور عباسی با آن حضرت از ایشان میپرسد: «اینان تا کی باید سلطنت کنند و ما کی از [آزار آنها ]راحت و آسایش مییابیم»، میفرماید:
آیا نمی دانی که هر چیزی مدتی دارد؟… آیا این سخن تو را سود میبخشد که بدانی هرگاه زمان این امر [و پایان دولت آنان] فرا رسد، از چشم برهم زدنی زودتر رخ میدهد؟ اگر تو میدانستی که آنها در درگاه خداوند چه وضعی دارند، خشم تو نسبت به آنها بیشتر میشد. اگر تو یا [حتی ]همه ساکنان زمین کوشش کنند که آنها را از نظر گناه به وضعی بدتر از آنچه اکنون در آن به سر میبرند، درآورند، نمی توانند. پس [مراقب باش] شیطان تو را نلغزاند و پریشان نکند؛ زیرا عزت و سربلندی تنها از آن خدا، رسول او و مؤمنان است، ولی منافقان نمی دانند. آیا نمی دانی هر کس منتظر امر باشد و در برابر آزار و ترسی که به او وارد میشود، شکیبایی پیشه کند، فردای قیامت در صف ما محشور میشود. آن گاه آن حضرت نشانههای آخرالزمان یا عصر ظهور دولت حق را چنین برشمرد:
[۱. ] آن گاه که دیدی حق مرده است و اهل حق از میان رفته اند؛ [۲. ]ستم همه جا را فرا گرفته است؛ [۳. ]قرآن فرسوده شده و بدعتهایی از روی هوا و هوس در مفاهیم آن به وجود آمده است؛ [۴. ]دین بی محتوا شده است، همانند ظرفی که آن را واژگون میسازند؛ [۵. ] اهل باطل بر اهل حق بزرگی میجویند؛ [۶. ]شر آشکار شده است و از آن نهی نمی شود و هر که کار زشت انجام دهد، معذورش میدارند؛ [۷. ]فسق آشکار شده است و مردان به مردان و زنان به زنان بسنده میکنند؛ [۸. ]مؤمن، سکوت اختیار کرده است و سخنش را نمی پذیرند؛ [۹. ]فاسق دروغ میگوید و کسی دروغ و افترایش را به او باز نمی گرداند؛ [۱۰. ]بچه کوچک، مرد بزرگ را خوار میشمارد؛ [۱۱. ]پیوند خویشاوندی بریده میشود؛ [۱۲. ]هر که را به کار بد بستایند، خوش حال میشود؛ [۱۳. ]پسربچه همان میکند که زن میکند؛ [۱۴. ] زنان با زنان ازدواج میکنند؛ [۱۵. ]مداحی و چاپلوسی فراوان شده است؛ [۱۶. ]مرد، مال خود را در غیر راه طاعت خدا خرج میکند و کسی از او جلوگیری
نمی کند؛ [۱۷. ]چون شخص مؤمنی را ببیند، از کوشش او به خدا پناه برد؛ [۱۸. ]همسایه، همسایه خود را آزار میدهد و در این کار مانعی برای او نیست؛ [۱۹. ]کافر خوش حال است از آنچه در مؤمن میبیند و شاد است از اینکه در روی زمین فساد و تباهی میبیند؛ [۲۰. ]آشکارا شراب بنوشند و کسانی که از خدای عزّ و جلّ نمی ترسند، برای نوشیدنش گرد هم آیند؛ [۲۱. ]امر به معروف کننده خوار است؛ [۲۲. ] فاسق در آنچه خدا دوست ندارد، نیرومند و ستوده است؛ [۲۳. ] اهل قرآن و هر که آنان را دوست دارد، خوار است؛ [۲۴. ]راه خیر بسته شده و راه شر مورد توجه قرار گرفته است؛ [۲۵. ]خانه کعبه تعطیل شده است و دستور به ترک آن داده میشود؛ [۲۶. ] مرد به زبان میگوید، آنچه را که به آن عمل نمی کند؛ [۲۷. ] مردان، خود را برای استفاده مردان فربه میکنند و زنان برای زنان؛ [۲۸. ]زندگی مرد از پس او اداره میشود و زندگی زن از فرج او؛ [۲۹. ] زنان مانند مردان برای خود انجمنها ترتیب میدهند؛ [۳۰. ]در میان فرزندان عباس، کارهای زنانگی آشکار میشود (و خود را مانند زنان زینت میکنند، همان گونه که زن برای جلب نظر شوهرش، خود را آرایش میکند) ؛ [۳۱. ] به مردها پول میدهند که با آنها یا زنانشان عمل نامشروع انجام دهند؛ [۳۲. ]توانگر از شخص باایمان عزیزتر است؛ [۳۳. ]رباخواری آشکار است و رباخوار سرزنش نمی شود؛ [۳۴. ]زنها به زنا افتخار میکنند؛ [۳۵. ] زن برای نکاح مردان با شوهر خود همکاری میکند؛ [۳۶. ]بیشتر مردم و بهترین خانهها آن باشد که به زنان در هرزگی شان کمک میکنند؛ [۳۷. ]مؤمن به خاطر ایمانش غمناک و پست و خوار میشود؛ [۳۸. ] بدعت و زنا آشکار میشود؛ [۳۹. ]مردم به شهادت ناحق اعتماد میکنند؛ [۴۰. ] دستورهای دینی بر اساس تمایلات اشخاص تفسیر میشود؛ [۴۱. ]حلال، تحریم شود و حرام، مجاز؛ [۴۲. ]مردم چنان در ارتکاب گناه گستاخ شده اند که منتظر رسیدن شب نیستند؛ [۴۳. ]مؤمن نمی تواند کار بد را نکوهش کند، جز با قلب؛ [۴۴. ]مال کلان در راه غضب
الهی خرج میشود؛ [۴۵. ]زمام داران به کافران نزدیک میشوند و از نیکان دوری میگزینند؛ [۴۶. ]والیان در داوری رشوه میگیرند؛ [۴۷. ]پستهای حساس دولتی به مزایده گذارده میشود؛ [۴۸. ] مردم با محارم خود نزدیکی میکنند؛ [۴۹. ]به تهمت و سوءظن، مرد به قتل میرسد؛ [۵۰. ]مرد به مرد پیشنهاد عمل زشت میکند و خود و اموالش را در اختیار او میگذارد؛ [۵۱. ]مرد به خاطر آمیزش با زنان سرزنش میشود (که چرا با مردان آمیزش نمی کند) ؛ [۵۲. ] مرد از کسب زنش از هرزگی نان میخورد و آن را میداند و به آن تن میدهد؛ [۵۳. ]زن بر مرد خود مسلط میشود و کاری را که مرد نمی خواهد، انجام میدهد و به شوهر خود خرجی میدهد؛ [۵۴. ] مرد، زن و کنیزش را (برای زنا) کرایه میدهد و به خوراک و نوشیدنی پستی تن در میدهد؛ [۵۵. ] سوگندهای به ناحق به نام خدا بسیار میشود؛ [۵۶. ] قمار آشکار میشود؛ [۵۷. ]شراب را بدون مانع و آشکارا میفروشند؛ [۵۸. ]زنان مسلمان، خود را دراختیار کافران میگذارند؛ [۵۹. ]لهو و لعب آشکار میشود و کسی که از کنار آن میگذرد، از آن جلوگیری نمی کند (و کسی جرئت جلوگیری را ندارد) ؛ [۶۰. ]کسی که مردم از تسلط و قدرتش ترس دارند، مردم شریف را خوار میکند؛ [۶۱. ]نزدیک ترین مردم به فرمان روایان کسی است که به دشنام گویی ما خانواده ستایش شود؛ [۶۲. ] هرکس ما را دوست دارد، دروغ گویش میدانند و شهادت او را نمی پذیرند؛ [۶۳. ]مردم، در گفتن حرف زور و ناحق با همدیگر رقابت میکنند؛ [۶۴. ] شنیدن قرآن بر مردم سنگین و گران میآید و در عوض، شنیدن سخنان باطل بر مردم آسان است؛ [۶۵. ]همسایه، همسایه را از ترس زبانش گرامی میدارد؛ [۶۶. ]حدود خدا تعطیل میشود و در آن به دلخواه خود عمل میکنند؛ [۶۷. ]مساجد طلاکاری میشود؛ [۶۸. ]راست گوترین مردم پیش آنها، مفتریان دروغ گویند؛ [۶۹. ]شر و سخن چینی آشکار میشود؛ [۷۰. ]ستم کاری گسترش مییابد؛ [۷۱. ]غیبت را سخن نمکین میشمارند و مردم همدیگر را
بدان مژده میدهند؛ [۷۲. ] برای غیرخدا به حج و جهاد میروند؛ [۷۳. ]سلطان به خاطر کافر، مؤمن را خوار میکند؛ [۷۴. ]خرابی و ویرانی بیش از آبادی است؛ [۷۵. ]زندگی مرد از کم فروشی اداره میشود؛ [۷۶. ]خون ریزی را آسان میشمارند؛ [۷۷. ] مرد برای غرض دنیایی ریاست میطلبد و خود را به بدزبانی مشهور میسازد تا از او بترسند و کارها را به او واگذار کنند؛ [۷۸. ]نماز را سبک میشمارند؛ [۷۹. ] مرد مال بسیار دارد، ولی از وقتی که آن را پیدا کرده، زکات آن را نپرداخته است؛ [۸۰. ]قبر مردهها را میشکافند و آنها را میآزارند و کفن هایشان را میفروشند؛ [۸۱. ]آشوب بسیار میشود؛ [۸۲. ]مرد روز خود را به نشئه (شراب) به شب میبرد و شب را به مستی صبح میکند؛ [۸۳. ]با حیوانات عمل زشت انجام میدهند؛ [۸۴. ]حیوانات همدیگر را میدرند؛ [۸۵. ] مرد به مصلی میرود، ولی چون برمی گردد، جامه در تن ندارد؛ [۸۶. ]دل مردم سخت و چشمانشان خشک میشود و یاد خدا بر آنان سنگین میآید؛ [۸۷. ]کسبهای حرام گسترش مییابد و بر سر آن رقابت میکنند؛ [۸۸. ]نمازخوان برای ریا و خودنمایی نماز میخواند؛ [۸۹. ]فقیه برای غیر دین فقه میآموزد و دنیا و ریاست طلب میکند؛ [۹۰. ] مردم دور کسی را گرفته اند که قدرت دارد؛ [۹۱. ] هر کس روزی حلال میجوید، سرزنش میشود و جوینده حرام، مورد ستایش و تعظیم است؛ [۹۲. ]در مکه و مدینه کارهایی میکنند که خداوند دوست ندارد و کسی هم نیست که مانع شود و هیچ کس آنها را از این کارهای زشت باز نمی دارد؛ [۹۳. ]آلات لهو و لعب [حتی ]در مکه و مدینه آشکار میشود؛ [۹۴. ]مرد سخن حق میگوید و امر به معروف و نهی از منکر میکند؛ دیگران او را نصیحت میکنند و میگویند: این کار بر تو لازم نیست؛ [۹۵. ]مردم به همدیگر نگاه میکنند و به مردم بدکار اقتدا میکنند؛ [۹۶. ]راه خیر به کلی خالی است و کسی از آن راه نمی رود؛ [۹۷. ]مرده را به مسخره میگیرند و کسی برای مرگ او غمگین نمی شود؛ [۹۸. ]هر سال بدعت و شرارت بیشتر می شود؛ [۹۹. ] مردم و انجمنها پیروی نمی کنند، مگر از توانگران؛ [۱۰۰. ]به فقیر چیزی میدهند، درحالی که به او میخندند و برای غیر خدا به او ترحم میکنند؛ [۱۰۱. ] نشانههای آسمانی پدید میآید، ولی کسی از آن هراس ندارد؛ [۱۰۲. ]مردم در حضور جمع، همانند بهایم مرتکب اعمال جنسی میشوند و هیچ کس از ترس، کار زشت را انکار نمی کند؛ [۱۰۳. ]مرد در غیر اطاعت خدا زیاد خرج میکند، ولی در مورد اطاعت خدا از کم هم دریغ میورزد؛ [۱۰۴. ]آزار به پدر و مادر آشکار میشود و مقام آنها را سبک میشمارند و حال آنها در پیش فرزند از همه بدتر باشد و از اینکه به آنها افترا زده شود، خوش حال میشوند؛ [۱۰۵. ] زنها بر حکومت چیره میشوند و پستهای حساس را قبضه میکنند و کاری پیش نمی رود، جز آنچه به دلخواه آنان باشد؛ [۱۰۶. ]پسر به پدر خود افترا میزند و به پدر و مادر خود نفرین میکند و از مرگشان خوش حال میشود؛ [۱۰۷. ] اگر روزی بر مردی بگذرد که در آن روز گناه بزرگ مرتکب نشده باشد، مانند هرزگی یا کم فروشی یا انجام کار حرام یا میخوارگی، آن روز غمگین است و خیال میکند که روزش به هدر رفته و عمرش در آن روز بیهوده تلف شده است؛ [۱۰۸. ]سلطان، مواد غذایی را احتکار میکند؛ [۱۰۹. ]حق خویشاوندان پیامبر (خمس) به ناحق تقسیم میشود و بدان قماربازی و میخوارگی میکنند؛ [۱۱۰. ] با شراب درمان میکنند و بدان بهبودی میجویند؛ [۱۱۱. ]مردم در مورد ترک امر به معروف و نهی از منکر و بی عقیدگی یکسان میشوند؛ [۱۱۲. ]منافقان و اهل نفاق سر و صدایی دارند و اهل حق، بی سر و صدا و خاموشند؛ [۱۱۳. ]برای اذان گفتن و نماز خواندن مزد میگیرند؛ [۱۱۴. ]مسجدها پر است از کسانی که از خدا ترس ندارند و برای غیبت و خوردن گوشت اهل حق به مسجد میآیند و در مساجد، از شراب مست کننده توصیف میکنند؛ [۱۱۵. ]شخص مست که از خرد تهی است، بر مردم پیش نمازی میکند و به مستی او ایراد نمی گیرند و چون مست شود،
گرامی اش میدارند؛ [۱۱۶. ] هر که مال یتیمان را بخورد، شایستگی او را میستایند؛ [۱۱۷. ] قاضیان به خلاف دستور خدا داوری میکنند؛ [۱۱۸. ] زمام داران از روی طمع، خیانت کاران را امین خود میسازند؛] ۱۱۹. ] میراث (یتیمان) را فرمان روایان به دست افراد بدکار و بی باک نسبت به خدا داده اند، از آنها حق حساب میگیرند و زمام آنها را رها میسازند تا هر چه میخواهند انجام دهند؛ [۱۲۰. ]بر فراز منبرها، مردم را به پرهیزکاری دستور میدهند، ولی خود گوینده به آن دستور عمل نمی کند؛ [۱۲۱. ]وقت نمازها را سبک میشمارند؛ [۱۲۲. ]صدقه را به وساطت دیگران به اهل آن میدهند و به خاطر رضای خدا نمی دهند، بلکه از روی درخواست مردم و اصرار آنها میپردازند؛[۱۲۳. ] تمام هَمّ و غمّ مردم، شکم و عورتشان است. باکی ندارند که چه بخورند و با چه آمیزش کنند؛ [۱۲۴. ]دنیا به آنها روی آورده است؛ [۱۲۵. ]نشانههای حق کهنه گشته است.
امام صادق علیه السلام پس از پیش بینی این حوادث، خطاب به راوی فرمود:
در چنین زمانی مراقب خود باش. نجات خود را از خداوند بخواه (فرج نزدیک است) و بدان که مردم با این نافرمانیها سزاوار عذابند. اگر عذاب بر آنها فرود آمد و تو در میان آنها بودی، باید به سوی رحمت حق بشتابی تا از کیفری که آنها به واسطه سرپیچی از فرمان خدا میبینند، بیرون بیایی. بدان که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی گرداند: «وَ إِنَّ رَحمَهَ اللّهِ قَریبٌ مِنَ الُمحسِنینَ». [۱]
امیدهای آخرالزمان
در کنار روایتهای یاد شده که در آنها از مردمان آخرالزمان نکوهش شده و تنها از ویژگیهای منفی آنها سخن به میان آمده است، روایاتی نیز وجود دارد که گروههایی از اهل آخرالزمان به شدت ستایش شده اند، تا جایی که از آنها به عنوان «برادران رسول خدا» یاد شده است. این گروه نیستند، مگر کسانی که با وجود همه سختیها و
دشواریهای عصر غیبت، دین و ایمان خود را حفظ میکنند و بر پیمان الهی خود ثابت قدم میمانند. برخی از این روایتها به قرار زیر است:
۱. ابوبصیر از ابوجعفر [امام محمدباقر علیه السلام ] که درود خدا بر او باد، نقل میکند که فرمود:
قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله: ذاتَ یَوْمٍ وَ عِنْدَهُ جَماعَهٌ مِنْ أَصْحابِهِ: «أَللّهُمَّ لَقِّنِی إِخْوانِی» مَرَّتَیْنِ فَقالَ مَنْ حَوْلَهُ مِنْ أَصْحابِهِ: أَما نَحنُ إِخوانُکَ یا رَسُولَ اللّه؟ فَقالَ: لا، إِنَّکُمْ أَصْحابِی، وَ إِخوانِی قَوْمٌ فِی آخِرِ الزَّمانِ آمَنُوا وَ لَمْ یَرَوْنِی، لَقَدْ عَرَّفَنِیَهُمُ اللّه ُ بِأَسْمائِهِم وَ أَسْماءِ آبائِهِمْ وَ أَرْحامِ أُمَّهاتِهِمْ. لَأَحَدُهُمْ أَشَدُّ بَقِیَّهً عَلی دِینِهِ مِن خَرطِ القُتادِ [۱] فِی اللَّیلَهِ الظَلْماء. أَو کَالقابِضِ عَلی جَمْرِ الغَضاءِ [۲] أُولئِکَ مَصابِیحُ الدُّجی، یُنْجِیهُمُ اللّه ُ مِنْ کُلِّ فِتْنَهٍ غَبراءٍ مُظْلَمَهٍ. [۳]
روزی پیامبر خدا – درود خدا بر او و خاندانش باد – در حالی که عدّه ای از یارانش نزد او بودند، فرمود: خداوندا! برادران مرا به من بنما! ایشان سخن را دو مرتبه تکرار کردند. در این هنگام گروهی از یاران که گرد آن حضرت بودند، گفتند: ای پیامبر خدا! آیا ما برادران شما نیستیم؟ فرمود: نه. شما یاران من هستید. برادران من قومی هستند [که] در آخرالزمان [خواهند آمد]. آنها به من ایمان میآورند، در حالی که مرا ندیده اند. خداوند آنها را با نامهای پدرانشان شناسانده است، پیش از آنکه از پشتهای پدران و رحمهای مادرانشان خارج شوند. هر یک از آنها بر دین خود پایدار میماند، در حالی که این عمل از دست کشیدن بر خارهای گون در شب تاریک و در دست گرفتن آتش برافروخته از درخت گز دشوارتر است. ایشان چون چراغی فروزان در دل تاریک شب میدرخشند. خداوند آنها را از همه فتنههای تیره و تار در امان نگه میدارد.
با توجه به این روایت، به خوبی میتوان به مقام و جایگاه مؤمنان ثابت قدم در آخر الزمان پی برد.
۲. در روایت دیگری که از امام صادق علیه السلام نقل شده، از دوران غیبت به عنوان «نزدیک ترین حالت بندگان به خدا» یاد شده است:
أَقْرَبُ ما یَکُونُ الْعِبادُ مِنَ اللّهِ – جَلَّ ذِکْرُهُ – وَ أَرْضی ما یَکوُنُ عَنْهُمْ إِذا افْتَقَدُوا حُجَّهَ اللّهِ – جَلَّ وَ عَزَّ – وَ لَمْ یَظْهَرْ لَهُمْ وَ لَمْ یَعْلَمُوا مَکانَهُ وَ هُمْ فِی ذلِکَ یَعْلَمُونَ أَنَّهُ لَمْ تَبْطُلْ حُجَّهُ اللّهِ – جَلَّ ذِکْرُهُ – وَ لا مِیثاقُهُ، فَعِنْدَها فَتَوَقَّعُوا الْفَرَجَ صَباحا وَ مَساءً، فَإِنَّ أَشَدَّ ما یَکُونَ غَضَبَ اللّهُ عَلی أَعْدائِهِ إِذا افْتَقَدُوا حُجَّتَهُ وَ لَمْ یَظْهَرْ لَهُمْ، قَدْ عَلِمَ أَنَّ أَوْلِیائَهُ لایَرْتابُونَ، وَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُمْ یَرْتابُونَ ما غَیَّبَ حُجَّتَهُ عَنْهُمْ طَرَفَهَ عَیْنٍ…. [۱]
هنگامی که حجّت خدا در میان مردم نباشد، مردم به خدا نزدیک ترند و خدا از مردم خشنودتر است؛ زیرا با اینکه حجت خدا ظاهر نیست و جای او را نمی دانند، باز باور دارند که حجّت خدا هست و پیمان خدایی استوار است. در چنین روزگاری (روزگار غیبت) هر صبح و هر شام منتظر فرج باشید. چون به هنگامی که حجّت غایب باشد، خشم خدا بر دشمنان خود بیشتر است و خدا میدانست که اولیای او درباره حجّت او [اگر چه غایب باشد و غیبت او طولانی گردد] شک نمی کنند؛ اگر میدانست که شک میکنند، یک چشم به هم زدن، حجّت خود را غایب نمی داشت…. [۱] از این روایت استفاده میشود که آخرالزمان و دوران غیبت در عین حالی که میتواند دوران هجران و نماد دوری از محبوب باشد، میتواند فرصتی برای تقرّب بیشتر بندگان و کسب رضایت بیشتر خداوند باشد، ولی مشروط به آنکه ما در اعتقادمان ثابت قدم باشیم و در طریق کسب معرفت حجّت خدا بیشتر قدم نهیم. ۳. عبدالله بن سنان، یکی از یاران امام صادق علیه السلام نقل میکند که روزی آن حضرت خطاب به ما فرمود:
سَتُصِیبُکُمْ شُبْهَهٌ فَتَبقُونَ بِلا عَلَمٍ یُری وَ لا إِمامٍ هُدیً، لایَنْجُو مِنْها إِلاّ مَن دَعا بِدُعاءِ الْغَریقِ.
به زودی شبهه ای به شما روی خواهد آورد و شما نه پرچمی خواهید داشت که دیده شود و نه امامی که هدایت کند. تنها کسانی از این شبهه نجات خواهند یافت که «دعای غریق» را بخوانند.
عرض کردم: دعای غریق چگونه است؟ قال: تَقُولُ: یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلی دِینِکَ. [۲]
فرمود: میگویی: «ای خدا، ای بخشنده، ای بخشایشگر، ای کسی که قلبها را دگرگون میسازی! قلب مرا بر دینت پایدار فرما».
آری، در آخرالزمان و در دوران غریب غیبت، امواج شبهه و فتنه از هر سو رومی کند و انسان تا به خود بیاید، چون کشتی شکسته در دل دریای بیکران، حیران و سرگردان دست وپا میزند، ولی همیشه روزنه امیدی هست که این غریق بی پناه را از میان دریای فتنه و شبههها نجات بخشد. آن روزنه امید چیزی نیست جز درخواست عاجزانه از خدای تعالی برای هدایت و رستگاری و تمسک خالصانه به ولایت امامان معصوم علیهم السلام.
———-
[۱]: فرهنگ فارسی معین، ج ۱، ص ۳۴.
[۲]: لغت نامه دهخدا، ج ۱، ص ۴۲.
[۱]: ر. ک: بحارالأنوار، ج ۶، صص ۲۹۵ – ۳۱۶ و ج ۵۲، صص ۱۸۱ – ۲۷۸؛ صحیح البخاری، ج ۸۷، صص ۱۱۱ – ۱۳۲؛ ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۴۹؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۵؛ سنن ابی داود، ج ۳، صص ۹۷ – ۱۲۸؛ صحیح مسلم، ج ۹، صص ۳۲۵ – ۴۲۶ و ج ۱، ص ۷۵، فتنه الأحلاس.
[۲]: برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: ابراهیم شفیعی سروستانی، «آخرالزمان شناسی در آثار اسلامی»، مندرج در کتاب پیش گوییها و آخرالزمان مجموعه مقالات.
[۳]: دایره المعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول: تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۷، ج ۱، ص ۱۳۴.
[۱]: تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۱۱۱۰.
[۱]: ر. ک: ابن کثیر الدمشقی، النهایه فی الفتن و الملاحم، تصحیح: احمد عبدالشافی، چاپ دوم: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۳ ه-. ق، ص ۳۶، «فتنه الأحلاس».
[۱]: بحارالأنوار، ج ۶، صص ۳۰۵ – ۳۰۹؛ منتخب الأثر، ج ۳، صص ۳۰ – ۳۳، ح ۹۲۰.
[۱]: الکافی، ج ۸، صص ۳۶ – ۴۲، ح ۷؛ بحارالأنوار، ج ۵۲، صص ۲۵۴ – ۲۶۰.
[۱]: «خرط القتاد» کنایه از سختی و دشواری کاری است. «خرط» به معنای دست کشیدن از بالای شاخه تا پایان آن و «قتاد» به معنای گیاه گَوَن است که دارای خارهای بسیار است. چون دست کشیدن بر شاخههای این گیاه و درآوردن خارهای آن بسیار سخت و طاقت فرساست، عرب هر کار سختی را به این عمل تشبیه کرده و این جمله به صورت یک ضرب المثل درآمده است که میگویند: «دون هذا الأمر خرط القتاد؛ دست کشیدن بر شاخههای گَوَن از این کار آسان تر است. » ر. ک: لغت نامه دهخدا، ماده خرط؛ فرهنگ لاروس (عربی – فارسی)، ماده «خرط» و «قتاد».
[۲]: «جمر الغضاء» نیز کنایه از مشکل بودن کاری است. «جمر» به معنای اخگر و شعلههای آتش و «غضاء» به معنای درخت شوره گز است. چوب این درخت بسیار سخت و آتش آن بسیار سوزان است و ازاین رو عرب، کارهای بسیار سخت و دشوار را به در دست گرفتن آتش برافروخته از چوب گز، تشبیه میکند. ر. ک: همان، ماده «غضا».
[۳]: بحارالأنوار، ج ۵۲، صص ۱۲۳ و ۱۲۴، ح ۸.
[۱]: الکافی، ج ۱، ص ۳۳۳، ح ۱؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۳۳، ص ۳۳۹، ح ۱۶.
[۱]: ترجمه با استفاده از: محمدرضا حکیمی، خورشید مغرب غیبت، انتظار، تکلیف، چاپ اول: تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۲، ص ۱۰۹.
[۲]: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، باب ۳۳، صص ۳۵۱ و ۳۵۲، ح ۴۹.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۲، صفحه ۶]