بازگشت به دنیا در عصر ظهور (رجعت)
به اعتقاد شیعیان، پیش از برپایی قیامت کبرا و هم زمان با ظهور امام مهدی علیه السلام، گروهی از مؤمنان و پرهیزکاران پاک سرشت و جمعی از کافران و منافقان زشت طینت، پس از مرگ زنده میشوند و بار دیگر به دنیا باز میگردند تا سرانجام اعمال نیک و بد خود را دریابند و حاکمیت نهایی دولت حق را مشاهده کنند. در آموزههای شیعی از این رویداد با عنوان «رَجْعَت» یاد میشود.
از آنجا که این رویداد بزرگ از رویدادهای مرتبط با ظهور امام مهدی علیه السلام و استقرار دولت مهدوی است، در این فصل به اختصار به بررسی معنا و مفهوم و ویژگیهای رجعت، دلایل و مستندات آن و جایگاه این موضوع در قرآن و روایات میپردازیم.
۱. معنای لغوی و اصطلاحی رجعت
«رجعت» از نظر لغوی، مصدر «مرّه» [۱] از ماده «رجوع» و به معنای «یک بار بازگشت» است. [۱] این واژه در علوم مختلفی همچون فقه، کلام، عرفان، نجوم و جامعه شناسی به کار میرود و در هر علمی، معنای خاص خود را دارد. [۲] در اصطلاح اهل کلام، رجعت به معنای بازگشت به دنیا پس از مرگ و پیش از رستاخیز است که این، همان معنای مورد نظر ماست.
گفتنی است، برخی اهل لغت نیز رجعت را به بازگشت دنیا پس از مرگز معنا کرده اند. [۳]
شیخ مفید رحمه الله در تعریف این اصطلاح کلامی مینویسد:
خداوند گروهی از مردگان را به همان صورتی که در گذشته بودند، به دنیا باز میگرداند و گروهی را عزیز و گروهی را خوار میکند و اهل حق را بر اهل باطل و ستم دیدگان از اهل حق را بر ستمگران چیره میگرداند. این رویداد در هنگام قیام مهدی آل محمد – بر ایشان درود باد – رخ خواهد داد. [۴]
دیگر دانشمندان شیعه نیز در کتابهای خود تعاریفی مشابه، از این واژه ارائه داده اند. [۵] از تعریف یادشده چند نکته به دست میآید:
الف) رجعت کنندگان با همان بدن مادی و به همان صورتی که پیش از آن داشتند، به دنیا برمی گردند؛
ب) رجعت، عمومی نیست و تنها گروهی از مردگان چه اهل حق و چه از اهل باطل، رجعت خواهند کرد؛
ج) رجعت، در عصر ظهور امام مهدی علیه السلام رخ میدهد؛
د) فلسفه رجعت، عزیز گردانیدن اهل حق و خوار کردن اهل باطل و چیره ساختن ستم دیدگان بر ستمگران است.
درباره این نکات در ادامه بیشتر سخن خواهیم گفت.
باید دانست که در ادبیات عرب و در متون روایات، ادعیه و زیارت، از رجعت با تعابیری چون «کرّه» [۱] و «ایاب» [۲] – به معنای بازگشت – نیز یاد شده است.
۲. جایگاه رجعت در آموزههای شیعی
همه دانشوران بزرگ شیعه، اعتقاد به رجعت را از ویژگیهای پیروان امامان معصوم علیهم السلام بر شمرده و پیروی از مذهب تشیع و اعتقاد به رجعت را ملازم یکدیگر دانسته اند.
در اینجا برای روشن تر شدن موضوع به عبارتهای چند تن از بزرگان علمای شیعه به عنوان نمونه اشاره میکنیم.
شیخ صدوق در کتاب الإعتقادات در این زمینه مینویسد: «عقیده ما درباره رجعت این است که آن حق است [و قطعا به وقوع میپیوندد]… » ایشان پس از بیان شواهد قرآنی متعددی درباره رجعت مینویسد:
رجعت در امتهای پیشین هم وجود داشته است. پیامبر اسلام – درود و سلام خدا بر او باد – فرمود: «همه آنچه در امتهای پیشین رخ داده است، بی هیچ کم و کاست و با کمترین تفاوت در این امت هم رخ میدهد…. » بنا بر این اصل، در این امت هم رجعت رخ خواهد داد. [۱]
شیخ مفید رحمه الله نیز در پاسخ پرسشی درباره رجعت مینویسد:
این موضوع [اعتقادی] از ویژگیهای خاندان محمد صلی الله علیه و آله است و قرآن نیز بر آن گواهی میدهد. [۲]
شیخ طوسی رحمه الله پس از بیان موضوع رجعت مینویسد:
روایات متواتر و آیات [قرآن] بر این موضوع دلالت دارند و خداوند تعالی میفرماید: «و آن روزی که از هر امتی گروهی را محشور میگردانیم. » [۳] پس اعتقاد به رجعت واجب است. [۴]
سید مرتضی رحمه الله در پاسخ کسانی که درباره حقیقت رجعت از ایشان پرسیده بودند، پس از بیان مفهوم رجعت درباره دلایل و مستندات آن میگوید:
راه اثبات آن، اجماع امامیه بر وقوع این رویداد است. آنها در این زمینه هیچ اختلافی ندارند. [۱]
شیخ حر عاملی رحمه الله در کتاب خود، اجماع طایفه امامیه را یکی از دوازده دلیل درستی رجعت دانسته است و در بیان یکی از مؤیدات این اجماع مینویسد:
یکی دیگر از اموری که دلالت بر این اجماع میکند، فزونی نویسندگانی است که روایات مربوط به رجعت را در کتابهای مستقل یا غیرمستقل گرد آورده اند… که تعداد آنها از هفتاد کتاب تجاوز میکند، کتابهایی که علمای بزرگ امامیه، همچون ثقه الاسلام کلینی، رئیس محدثان ابن بابویه، رئیس طایفه [امامیه]، ابوجعفر طوسی، سیّد مرتضی، نجاشی، کشی، عیاشی، علی بن ابراهیم، سلیم هلالی، شیخ مفید، کراجکی، نعمانی و… آنها را تألیف کرده اند. [۲]
علامه مجلسی رحمه الله بیش از پنجاه تن از عالمان شیعه را نام میبرد که اصل رجعت را پذیرفته و روایات مربوط به آن را در کتابهای خود آورده اند. [۳]
ایشان در این باره مینویسد:
[اعتقاد به] رجعت در تمام دورهها مورد اجماع شیعه و مانند خورشیدی که در میانه روز میدرخشد، در میان آنها مشهور بوده است، تا آنجا که این موضوع را در اشعار خود میآوردند و به این موضوع در برابر مخالفان خود در همه مناطق استدلال میکردند. مخالفان شیعه نیز همواره به خاطر این موضوع بر آنها خرده میگرفتند. [۴]
با توجه به عبارتهای یادشده، قاطعانه میتوان گفت موضوع رجعت از
دیدگاه عالمان بزرگ شیعه، امری مسلّم و قطعی بوده و در همه ادوار تاریخ شیعه، بر اعتقاد به رجعت به عنوان یکی آموزههای تردیدناپذیر مکتب اهل بیت علیهم السلام تأکید شده است. [۱]
البته باید توجه داشت که اعتقاد به رجعت یکی از اصول دین و در مرتبه اعتقاد به توحید، نبوت و معاد نیست، بلکه یکی از ضروریات مذهب تشیع است. [۲]
۳. رجعت در کتابهای اهل سنت
برخلاف شیعیان، اهل سنت به رجعت – به معنای یاد شده – اعتقاد ندارند و اساسا منکر این موضوع هستند. این در حالی است که آنها در کتابهای خود روایات زیادی را در مورد زنده شدن مردگان به دست پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و غیر ایشان نقل کرده اند.
«در کتابهای اهل سنت مطلب قابل توجهی درباره رجعت – به ویژه به معنایی که در روایات امامان اهل بیت علیهم السلام آمده است – وجود ندارد. مگر در مقام بیان آرای شیعیان در این موضوع و خرده گرفتن بر آنها. البته ایشان روایاتی را که درباره بازگشت مردگان به زندگی دنیاست، نقل کرده و این گونه روایات را منکر نشده اند، بلکه آنهارا جزو معجزهها و کرامتها دانسته اند. ابن ابی دنیا ابوبکر عبدالله بن محمد بن عبید بن سفیان اموی قرشی (درگذشته به سال ۲۸۱ ه. ق) کتابی در این زمینه با عنوان من عاش بعد الموت (کسانی که بعد از مرگ زنده شدند) تألیف کرده است که در سال ۱۹۸۷ م. همراه با تحقیق از سوی دارالکتب العلمیه بیروت منتشر شده است.
ابونعیم اصفهانی در الدلائل و سیوطی در الخصائص بابی را به معجزات پیامبر خدا – درود خدا بر او و خاندانش باد – در زنده کردن مردگان، اختصاص داده اند. ماوردی و قاضی عیاض نیز برخی معجزات آن حضرت در زنده کردن مردگان را روایت کرده اند. همچنین سیوطی کرامتهایی را در زمینه زنده کردن مردگان از غیر پیامبر نقل کرده است». [۱]
«اعتقاد به رجعت، نزد اهل سنت امری زشت و ناپسند تلقی میشود و مؤلفان کتابهای رجال حدیث این طائفه، اعتقاد به این موضوع را از جمله اموری دانسته اند که موجب خدشه دار شدن شخصیت راوی و پذیرفته نشدن روایات او میگردد. عالمان جرح و تعدیل آنها پیوسته کسانی از بزرگان راویان و محدثان شیعه را که راهی برای خدشه در راستگویی، پرهیزکاری و امانتداری آنها نیافته اند، با این جمله که او اعتقاد به رجعت دارد، رد کرده اند. برای نمونه میتوان به جابر بن یزید جعفی اشاره کرد که بیشتر عالمان جرح و تعدیل اهل سنت او را راستگو و مورد اعتماد در حدیث دانسته اند، با این حال برخی علمای اهل سنت، او را به دلیل اعتقاد به رجعت، متهم به دروغ گویی کرده و دیگران را از نوشتن حدیث او برحذر داشته اند. » [۲]
۴. رجعت در آثار اسلامی
با توجه به جایگاه برجسته رجعت در آموزههای شیعه، عالمان و محدثان این مذهب از دیرباز به این موضوع توجهی ویژه داشته و کتابها و رسالههای متعددی در این زمینه تألیف کرده اند که متأسفانه بسیاری از آنها در گذر زمان از بین رفته و تنها نامی از آنها در کتابهای رجال و فهرست باقی مانده است. [۱]
شیخ آغا بزرگ تهرانی در کتاب خود سی کتاب را که در ادوار مختلف، در زمینه رجعت نوشته شده اند، معرفی کرده است. [۲]
برخی از مهم ترین کتابهای نوشته شده در زمینه رجعت که منتشر شده و اکنون در اختیار ماست عبارتند از:
الف) الرجعه، اثر میرزا محمد مؤمن بن دوست محمد حسینی استرآبادی (شهید به مکه در سال ۱۰۸۸ ه. ق)، تحقیق: فارس حسّون کریم، چاپ دوم: قم، انوارالهدی، ۱۴۱۷ ه. ق. در این کتاب پس از مقدمه ای کوتاه در زمینه لزوم رجوع به امامان در همه امور و تسلیم شدن در برابر آنها، بیش از صد روایت در زمینه موضوع رجعت آمده است.
ب) الإیقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه [۳]، شیخ محمد بن حسن حرّعاملی (م
۱۱۰۴ ه. ق) تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمه: احمد جنتی، قم، مطبعه العلمیه، [بی تا].
در این کتاب که در سال ۱۰۷۵ ه. ق تألیف شده است، بیش از ۱۷۰ روایت، دهها آیه و دلایل و قرائن دیگر برای اثبات رجعت اقامه شده است.
ج) رجعت، محمد باقر مجلسی (م ۱۱۱۱ ه. ق)، با مقدمه و تصحیح و حواشی ابوذر بیدار، چاپ دوم: تهران، رسالت قلم، ۱۳۷۰.
در این کتاب که به زبان فارسی نگاشته شده است، چهارده روایت در زمینه ظهور امام مهدی علیه السلام و موضوع رجعت، ارائه شده است.
گفتنی است، علامه مجلسی رحمه الله در کتاب بحارالأنوار نیز به تفصیل به موضوع رجعت پرداخته و حدود دویست روایت در این زمینه نقل کرده است. [۱]
د) الشیعه و الرجعه: کتاب علمی، تاریخی، ادبی، اخلاقی یتضمن فیه بحثا تحلیلیا تحقیقیا عن الرجعه مفصلاً، محمد رضا طبسی نجفی (م ۱۴۰۵ ه. ق)، چاپ اول: نجف اشرف، المطبعه الحیدریه، ۱۳۷۵ ه. ق.
در این کتاب که در سال ۱۳۷۵ ه. ق تألیف شده است، پس از بیان مباحث مقدماتی، در ضمن چند فصل، جایگاه رجعت در قرآن، ادعیه، زیارات، اجماع فقها و کلمات بزرگان بررسی شده است.
در نخستین فصل این کتاب، ۱۷۴ آیه که در روایات، به موضوع رجعت تأویل یا تفسیر شده اند، به همراه روایات مربوط ارائه شده است.
۵. رجعت در قرآن
دلایل قرآنی رجعت را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: نخست، آیاتی که بر وقوع رجعت (به معنای بازگشت مردگان به دنیا) در امتهای پیشین دلالت میکنند. از این قبیل آیات میتوان دریافت که بازگشت مردگان به دنیا، امری است ممکن و قابل قبول که با سنتهای الهی مخالفت ندارد. دوم، آیاتی که بر وقوع رجعت (به معنای خاص آن) در آخرالزمان دلالت میکنند. در اینجا برای روشن شدن موضوع به نمونههایی از هر یک از این دو دسته اشاره میکنیم:
الف) آیات ثابت کننده امکان رجعت
آیات فراوانی از قرآن به نقل مواردی از زنده شدن مردگان در امتهای پیشین میپردازند. هدف از آوردن این آیات، چیزی جز اثبات امکان بازگشت به جهان مادی و وقوع آن در امتهای گذشته نیست. البته میان رجعت به مفهومی که شیعه به آن معتقد است و رجعتی که در این آیات به آن اشاره شده است، تفاوتهای زیادی وجود دارد که در بررسی روایات مربوط به رجعت به آنها اشاره خواهیم کرد. به بیان دیگر، آیاتی که بازگشت افرادی از امتهای گذشته را به دنیا اثبات میکنند، گویای آن است که رجعت محال نیست و به صورت کم رنگ، در امتهای پیشین وجود داشته است و بنابراین، معتقدان به رجعت، سخن عجیب و غریبی نگفته اند. [۱]
یک – زنده شدن گروهی از بنی اسرائیل
قرآن کریم، ماجرای مرگ و زنده شدن گروهی از امت موسی علیه السلام را چنین بیان میکند:
وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَرَی اللّهَ جَهْرَهً فَأَخَذَتْکُمُ الصّاعِقَهُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. [۱]
و چون گفتید: ای موسی، تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، پس در حالی که مینگریستید، صاعقه شما را فروگرفت. سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم؛ باشد که شکرگزاری کنید.
امام رضا علیه السلام ذیل آیه یاد شده میفرماید:
چون خداوند با موسی سخن گفت، موسی به سوی قوم خود رفت و واقعه را خبر داد. آنها گفتند: ما هرگز ایمان نمی آوریم تا سخن خدا را بشنویم. حضرت موسی علیه السلام از آن جمعیت هفتصد هزار نفری، هفتاد هزار نفر و از آنان، هفت هزار و از آنان، هفتصد و از آنان، هفتاد نفر انتخاب کرد و با خود به کوه طور برد. چون آنها کلام خدا را شنیدند، گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم تا خدا را آشکارا ببینیم. پس خداوند صاعقه ای فرستاد و در اثر ستمشان از صاعقه مردند. موسی عرض کرد: خداوندا! اگر قوم، مرا متهم کند که تو چون به دروغ دعوی پیامبری میکردی، اینان را بردی و کشتی، جواب آنان را چه بگویم؟ پس خداوند دوباره ایشان را زنده کرد و همراه او فرستاد. [۲]بررسی کتابهای تفسیر، گویای آن است که همه نویسندگان تفاسیر هم گام با مفسران نخستین قرآن مانند قُتاده، اکرمه، سدّی، مجاهد و ابن عباس بر این نظر اتفاق دارند که هفتاد تن از افراد قوم بنی اسرائیل بر اثر صاعقه ای آسمانی جان خود را از دست دادند و خدا بر ایشان مرحمت فرمود و برای دومین بار آنان را به دنیا بازگرداند. [۱]
در این میان، تنها یکی از مفسران معاصر را میبینیم که در کتاب تفسیر خود به توجیه آیه پرداخته و برخلاف نظر همه مفسران بزرگ شیعه و سنی گفته است: «مراد از برانگیختن در این آیه، گسترش نسل کسانی است که در اثر صاعقه مردند؛ زیرا گمان میرفت به سبب این مرگ، نسل ایشان نیز منقطع گردد». [۲] روشن است که این سخن نوعی تفسیر به رأی بیش نیست و هیچ مؤیدی از قرآن و روایات ندارد. افزون بر اینکه هیچ آشنا به زبان عربی، «برانگیخته شدن پس از مرگ» را این گونه معنا نکرده است.
دو – زنده شدن کشته بنی اسرائیل
داستان زنده شدن کشته بنی اسرائیل، یکی دیگر از مصداقهای رجعت در امتهای پیشین است. خداوند در قرآن کریم در این باره میفرماید:
وَ إِذْ قَتَلْتُمْ نَفْسًا فَادّارَأْتُمْ فیها وَ اللّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یُحْیِ اللّهُ الْمَوْتی وَ یُریکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ. [۱]
و چون شخصی را کشتید و درباره او با یکدیگر به ستیزه برخاستید، و حال آنکه خدا آنچه را کتمان میکردید، آشکار گردانید، پس فرمودیم: «پاره ای از آن [گاو سر بریده را ]به آن [مقتول] بزنید [تا زنده شود]. این گونه خدا مردگان را زنده میکند و آیات خود را به شما مینمایاند؛ باشد که بیندیشید.
شیخ صدوق روایتی را از امام رضا علیه السلام ذیل این آیه نقل کرده است که به روشنی نشان میدهد مراد از این آیه، زنده شدن کشته بنی اسرائیل است:
یک نفر از بنی اسرائیل، یکی از خویشانش را کشت و جسدش را بر سر راه محترم ترین قبیله بنی اسرائیل انداخت. پس آمد خون بهای وی را مطالبه کرد و به حضرت موسی گفت: فلان قبیله، فلان کس را کشته اند. قاتل او کیست؟ موسی دستور داد گاوی بیاورید، گفتند: ما را مسخره کرده ای؟ گفت: به خدا پناه میبرم که از جاهلان باشم. اگر بدون ایراد و گفت وگو گاوی آورده بودند، کفایت میکرد، اما سخت گیری کردند و خدا هم بر آنان سخت گرفت…. سرانجام گاو را خریدند و آوردند. موسی دستور داد سرش را بریدند و دمش را به کشته زدند، فورا زنده شد و گفت: ای پیغمبر خدا پسر عمویم مرا کشت، نه آنان که متهمشان کرده اند. [۲]
در میان مفسران بزرگ شیعه و سنی درباره مفهوم این آیات، هیچ اختلاف نظر اساسی وجود ندارد و همه آنها گفته اند پس از آنکه قسمتی از بدن گاو را به بدن مقتول زدند، او زنده شد، قاتل خود را نام برد و دوباره از دنیا رفت. [۳]تنها موضوع محل اختلاف در این آیات، منظور از کلمه «بعض» است و دقیقا معلوم نیست که کدام عضو گاو را با چه بخشی از بدن مقتول تماس دادند. [۱] گفتنی است مفسری که پیش از این از او یاد شد، در مورد این آیه هم، تفسیری شگفت انگیز ارائه داده و ادعایی کرده است که با هیچ یک از موازین تفسیر انطباق ندارد. [۲]
سه – زنده شدن دوباره هزاران نفر
قرآن کریم حکایت قومی را نقل میکند که از ترس مرگ، خانههای خود را ترک کردند، ولی مرگ به سراغشان آمد و همه آنها از دنیا رفتند. سپس به اذن خدا بار دیگر زنده شدند تا نشانه ای بر قدرت پروردگار باشند:
أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَی النّاسِ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لا یَشْکُرُونَ. [۳]
آیا از [حال] کسانی که از بیم مرگ از خانههای خود خارج شدند و هزاران تن بودند، خبر نیافتی؟ پس خداوند به آنان گفت: «تن به مرگ بسپارید. » آن گاه آنان را زنده ساخت. آری، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولی بیشتر مردم سپاس گزاری نمی کنند.
از امام صادق علیه السلام ذیل این آیه چنین روایت شده است:
خداوند قومی را که تعدادی بی شمار بودند [۴] و برای فرار از طاعون از شهر و دیار خود خارج شده بودند، برای مدت زمانی طولانی گرفتار مرگ ساخت، تا آنجا که استخوانهای آنها پوسید، بند بند آنها از هم جدا شد و به طور کلی تبدیل به خاک شدند. آن گاه خداوند در زمانی که میخواست آفریدگانش را زنده ببیند، پیامبری به نام حزقیل را برانگیخت. این پیامبر آن قوم را فرا خواند؛ پس بدنهای [متلاشی شده ]آنها جمع شد؛ جانها به بدنها بازگشت و به همان هیئتی که از دنیا رفته بودند، به پا خاستند، بی آنکه حتی یک نفر از میان آن جمع کم شده باشد و پس از آن، مدتی طولانی زندگی کردند. [۱] همه مفسران شیعه و سنی نیز با اندک اختلافی همین مطلب را در ذیل آیه یاد شده ذکر کرده اند. [۲]
در برخی دیگر از آیات قرآن نیز به مواردی از زنده شدن مردگان و بازگشت آنها به دنیا اشاره شده است که زنده شدن عُزَیر، صد سال پس از مرگ [۳] و زنده شدن مردگان به دست حضرت عیسی علیه السلام [۴] از آن جمله است.
ب) آیات بیان کننده وقوع رجعت
پیشوایان معصوم دین علیهم السلام، آیات فراوانی از قرآن کریم را به وقوع رجعت در آخرالزمان تفسیر و تأویل کرده اند که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
یک – معروف ترین آیه ای که به آن بر وقوع رجعت استدلال شده، آیه زیر است:
وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجا مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِایاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ. [۱]
و آن روز که از هر امتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده اند، محشور میگردانیم، پس آنان نگاه داشته میشوند تا همه به هم بپیوندند.
از امام صادق علیه السلام ذیل آیه یادشده چنین روایت شده است:
سُئِلَ الإمامُ أَبُوعَبْدِاللّه ِ علیه السلام عَنْ قَولِهِ «وَ یَومَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجا» قالَ: ما یَقُولُ النّاسُ فِیها؟ قُلْتُ: یَقُولُونَ: إِنَّها فِی القِیامَهِ، فَقال أَبُوعَبدِاللّه ِ علیه السلام: أَیَحْشُرُ اللّه ُ فِی القِیامَهِ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجا وَ یَتْرُکُ الباقِینَ؟ إِنَّما ذلکَ فِی الرَّجْعَهِ فَأَمّا آیَهُ القِیامَهِ فَهَذِه «وَ حَشَرْناهُم فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُم أَحَدا» [۲] و [۳]
از امام ابوعبدالله [جعفر بن محمد صادق] علیه السلام درباره این سخن خدا: «و آن روز که از هر امتی گروهی را محشور میگردانیم»، پرسیده شد. آن حضرت فرمود: «مردم درباره آن چه میگویند؟ » گفتم: «می گویند این آیه درباره قیامت است» سپس ابوعبدالله علیه السلام فرمود: «آیا خدای تعالی در روز قیامت، از هر امتی گروهی را محشور و بقیه آنها را رها میکند؟ [ این گونه نیست] این آیه قطعا درباره رجعت است. اما آیه قیامت این آیه است: «و آنان را گرد میآوریم و هیچ یک را فروگذار نمی کنیم».
بیشتر مفسران شیعه نیز به هنگام بحث از این آیه، با همین استدلال، آن را به رجعت و بازگشت به دنیا پیش از قیامت مربوط دانسته اند. علامه طبرسی در این زمینه مینویسد: کسانی از امامیه که به رجعت عقیده دارند، با این آیه بر درستی اعتقاد خود استدلال کرده و گفته اند: آمدن «مِن» در سخن، موجب تبعیض است و بر این دلالت دارد که در روز مورد نظر در آیه، برخی از اقوام گردآورده میشوند و برخی دیگر گردآورده نمی شوند و این صفت روز رستاخیز نیست؛ زیرا خداوند سبحان درباره آن فرموده است: «و آنان را گرد میآوریم و هیچ یک را فروگذار نمی کنیم». [۱] گفتنی است مفسران اهل سنت با این برداشت از این آیه مخالفت کرده و آن را مربوط به قیامت دانسته اند. [۲]
دو – یکی دیگر از آیاتی که در روایات و برخی تفاسیر شیعه بر وقوع رجعت تفسیر شده آیه شریفه زیر است:
قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلی خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ. [۳]
می گویند: پروردگارا، دو بار ما را به مرگ رسانیدی و دو بار ما را زنده گردانیدی. به گناهانمان اعتراف کردیم؛ پس آیا راه بیرون شدنی [از آتش ]هست؟
در تفسیر البرهان ذیل آیه یادشده، از امام محمدباقر علیه السلام چنین روایت شده است: «هُوَ خاصٌّ لِأقوامٍ فِی الرَّجْعَهِ بَعْدَ المَوْتِ؛ این آیه در مورد گروهی از مردم است که پس از مرگ به دنیا باز میگردند». [۴] در تفسیر القمی نیز ذیل این آیه از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: «ذلِکَ فِی الرَّجْعَهِ؛ این، در رجعت است». [۵]
علامه مجلسی پس از نقل این روایت در توضیح آن مینویسد:
یعنی یکی از دو زنده شدن در رجعت و دیگری در قیامت است و یکی از دو میراندن در دنیا و دیگری در رجعت است. برخی از مفسران این دو بار زنده شدن و مردن را به زنده شدن در قبر برای سؤال و میراندن در قبر [پس از آن] تفسیر کرده اند. برخی دیگر میراندن نخست را بر آفریدن انسانها به صورت مرده در حال نطفه بودن تفسیر کرده اند. [۱] مفسران شیعه و سنی در تفسیر آیه یاد شده و اینکه مراد از «دو بار میراندن» و «دو بار زنده کردن» در این آیه چیست، سخنهای مختلفی گفته اند که برخی از مهم ترین آنها به شرح زیر است:
اول – نخستین میراندن، به حالت نطفه یا جنین انسان پیش از دمیده شدن روح در آن و نخستین زنده کردن به همین حالت انسان پس از دمیده شدن روح در آن اشاره دارد. دومین میراندن به مرگی که در این دنیا و در پایان عمر به سراغ انسان میآید و دومین زنده کردن، به زنده ساختن انسانها به هنگام برپایی قیامت مربوط است. [۲]
شیخ مفید رحمه الله پس از نقل این دیدگاه که آن را به اهل سنت نسبت میدهد، بر اطلاق «میراندن» بر حالت نطفه یا جنین انسان پیش از دمیده شدن روح اشکال میگیرد و مینویسد:
این تأویل، باطل است و چنین سخنی بر زبان عربها جاری نمی شود؛ زیرا تنها زمانی میتوان گفت فعلی بر چیزی واقع شد که آن چیز پیش از وقوع فعل دربردارنده همان صفتی که فعل بر آن دلالت میکند، نباشد. از همین رو، در مورد چیزی که خداوند آن را بی جان (مرده) آفریده است، نمی گویند خداوند آن را میراند و این سخن تنها در مورد چیزی گفته میشود که مرگ پس از زندگی بر آن عارض شده باشد، چنان که تنها در زمانی گفته میشود خداوند مرده ای را زنده کرد که واقعا قبل از زنده کردن، مرده باشد. [۱]
برخی از مفسران شیعه نیز در رد قول نخست، سخنانی مشابه به شیخ مفید گفته اند. [۲]
دوم – نخستین میراندن در دنیا و در پایان عمر انسان و نخستین زنده کردن هم در دنیا و در آغاز تولد انسان رخ میدهد. دومین میراندن در قبر و پس از پرسش و پاسخ و دومین زنده کردن هم در قبر و برای پرسش از مردگان واقع میشود. [۳] بر اساس این دیدگاه، خداوند ابتدا مردگان را در قبر زنده میسازد تا پاسخ گوی اعمال خود باشند و پس از آن دوباره آنها را میمیراند. در این دیدگاه، زنده کردن انسانها به هنگام برپایی رستاخیز نادیده گرفته شده است.
عالمان و مفسران شیعه به این قول نیز اشکال گرفته و آن را رد کرده اند. شیخ مفید در رد این قول مینویسد:
این تأویل نیز از جنبه ای دیگر باطل است؛ زیرا زنده شدن [در قبر] برای پاسخ گویی، همراه با هیچ تکلیفی نیست تا انسان به خاطر چیزهایی که در این حال از دست او رفته است، پشیمان شود. و اینکه [قرآن میفرماید] آن مردم به خاطر آنچه در دو زندگی از دستشان رفته است، پشیمان میشوند، دلالت بر این دارد که مراد زنده شدن [در قبر] برای پاسخ گویی نبوده است، بلکه مراد زندگی در [عصر ]رجعت بوده است که همراه با تکلیف میباشد [۱] و فرصت دوباره ای برای اظهار پشیمانی آن مردم از تندرویهایی که [در زندگی نخست] مرتکب شده بودند، به شمار میآید و چون آنها [در این زندگی دوباره ]هم پشیمان نمی شوند و برای جبران گذشته کاری انجام نمی دهند، در روز قیامت برای آنچه از دستشان رفته است، پشیمان نمی شوند. [۲]
علامه طباطبایی رحمه الله نیز از منظر دیگری به رد قول یاد شده پرداخته است. [۳]
سوم – اولین میراندن در پایان زندگی دنیوی و اولین زنده کردن در عالم
برزخ صورت میگیرد. دومین میراندن در پایان دوران برزخ و زنده کردن دوم در آستانه رستاخیز واقع میشود. [۱]
در توضیح این قول باید گفت انسانها پس از مردن، حیات دیگری را آغاز میکنند که از آن به حیات برزخی تعبیر میشود. در این شکل از حیات که تا روز قیامت استمرار پیدا میکند، انسانها در قالبهای مثالی که با قالب مادی زندگی متفاوت است، [۲] در عالم برزخ زندگی میکنند و بسته به اعمالی که داشته اند، در آن عالم در رنج و عذاب یا در نعمت و آسایش خواهند بود. [۳]
اقوال دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که به جهت رعایت اختصار از ذکر آنها خودداری میکنیم. [۴]
با وجود اقوال مختلفی که ذیل آیه یاد شده مطرح شده است، براساس روایاتی که در تفسیر این آیه وارد شده است، این احتمال که آیه به رجعت گروهی انسانها اشاره داشته باشد، قوّت میگیرد. گفتنی است افزون بر آیات یاد شده، آیات دیگری بر وقوع رجعت تفسیر یا تأویل شده اند که در این مجال، امکان ذکر همه آنها وجود ندارد. [۱]
۶. رجعت در روایات
رجعت از جمله امور اعتقادی است که با روایات صحیح [۲] و متواتر [۳] به اثبات رسیده و با صراحت میتوان گفت در مورد هیچ یک از معارف دینی به اندازه رجعت، روایات صریح و روشن وارد نشده است. علامه مجلسی پس از نقل نزدیک به دویست روایت درباره رجعت مینویسد:
چگونه ممکن است کسی که به حقانیت ائمه اطهار: ایمان دارد، در چیزی تردید کند که به صورت متواتر در نزدیک به دویست روایت صریح از آنها نقل شده است. روایاتی که چهل و اندی از بزرگان مورد اعتماد و علمای اعلام در افزون بر پنجاه مورد از تألیفهای خود، آنها را آورده اند، بزرگانی چون ثقه الاسلام کلینی، محمد بن بابویه (شیخ صدوق)، ابو جعفر طوسی (شیخ طوسی)، سید مرتضی، نجاشی، کشّی، علی بن ابراهیم، سلیم هلالی، شیخ مفید و…. [۱]
شیخ حر عاملی نیز در کتاب خود پس از آنکه بیش از ۱۷۰ روایت در این باره نقل میکند، مینویسد:
اینها بخشی از حدیثهایی است که من در این زمان – با وجود کمی فرصت برای جست وجوی کامل و کمبود کتابهای مورد نیاز در این زمینه – بدانها دست یافتم. بی تردید این احادیث از حد تواتر معنوی فراتر است. احادیثی که در دیگر ابواب این کتاب آمده و خواهد آمد نیز بر این موضوع دلالت دارد. عقل، محال میداند که بگوییم تمام راویان این احادیث به اتفاق اقدام به دروغ گویی و نسبت ناروا کرده اند یا اینکه همه این احادیث جعل شده اند، یا اینکه روایاتی که در این زمینه به ما نرسیده بیش از روایاتی است که به ما رسیده است. کاش میدانستم کدام عاقل است که همه راویان این موضوع را دروغ گو میپندارند؛ گواهی همه بزرگانی که در کتابهای معتبر خود بر درستی این روایات گواهی داده اند، رد میکنند و روایتهایی صریحی را که در این زمینه وارد شده اند تأویل میکنند – در حالی که این روایات از روایاتی که در زمینه تعیین هر یک از امامان وارد شده است، بیشتر و از نظر دلالت صریح تر و واضح تر است. در هیچ یک از مسائلِ راجع به اصول و فروع [دین ]به اندازه این موضوع، دلایل، آیات و روایات یافت نمی شود. [۱]
روایاتی را که در اثبات رجعت به آنها استدلال شده است، به دو دسته میتوان تقسیم کرد: نخست، روایاتی که به صراحت از رجعت سخن گفته اند و دوم، روایاتی که به همانندی رویدادهایی که در امتهای پیشین رخ داده با رویدادهایی که در امت اسلام رخ خواهد داد، اشاره کرده اند و از آنها استفاده میشود که چون در امتهای گذشته بازگشت به دنیا روی داده است، این رویداد در امت اسلام هم اتفاق خواهد افتاد.
در اینجا به نمونههایی از هر یک از دو دسته روایات اشاره میکنیم:
الف) روایات صریح
برخی از روایاتی که درباره رجعت از پیشوایان دین نقل شده، به شرح زیر است:
یک – امام صادق علیه السلام در روایتی، ظهور قائم علیه السلام، رجعت و رستاخیز را در یک راستا و از مصداقهای روزهای خدا دانسته است و میفرماید:
أَیّامُ اللّه ِ ثَلاثَهٌ: یَومُ یَقُومُ القائِمُ علیه السلام وَ یَومُ الْکَرَّهِ و یَوْمُ القِیامَهِ. [۲]
روزهای خدا سه تایند: روزی که قائم به پا میخیزد، روز رجعت و روز رستاخیز.
دو – آن حضرت در روایت دیگری کسانی را که به رجعت ایمان ندارند، از خود طرد میکند و میفرماید:
لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِکَرَّتِنا. [۳]
کسی که به رجعت ما اعتقاد ندارد، از ما [اهل بیت] نیست.
سه – در روایت دیگری جمیل بن درّاج از امام صادق علیه السلام چنین نقل میکند:
قُلْتُ لَهُ: قَول اللّه ِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَالَّذِینَ امَنُوا فِی الحَیاهِ الدُّنْیا وَ یَومَ یَقُومُ الأَشهادُ» [۱] قالَ: ذلِکَ وَاللّه ِ فِی الرَّجْعَهِ، أما عَلِمْتَ أَنَّ [فِی] أنْبِیاء اللّه ِ کَثِیرا لَمْ یُنْصَرُوا فِی الدُّنْیا وَقُتِلُوا و أَئِمّه قَدْ قُتِلُوا وَلَمْ یُنْصَرُوا فَذلِکَ فِی الرَّجْعَهِ. [۲]
به آن حضرت عرض کردم: [مراد از این] سخن خدای عزّ و جلّ که میفرماید: «در حقیقت، ما فرستادگان خود و کسانی را که گرویده اند، در زندگی دنیا و روزی که گواهان بر پای میایستند قطعا یاری میکنیم» چیست؟ فرمود: سوگند به خدا این رویداد در زمان رجعت رخ خواهد داد. آیا نمی دانی در میان پیامبران خدا کسان زیادی بودند که در دنیا یاری نشدند و به قتل رسیدند. پیشوایانی هم بودند که کشته شدند، بی آنکه یاری شوند. پس این رویداد در زمان رجعت رخ خواهد داد.
چهار – در حدیث دیگری که علامه مجلسی آن را از کتاب صفات الشیعه شیخ صدوق نقل میکند، امام صادق علیه السلام، ایمان به رجعت را یکی از شروط هفت گانه ایمان دانسته است و میفرماید:
مَنْ أَقَرَّ بِسَبْعَهِ أَشْیاءٍ فَهُوَ مُؤْمِنٌ. وَ ذَکَرَ مِنها الإِیمانَ بِالرَّجْعَهِ. [۳]
هر کس به هفت چیز اقرار کند، از اهل ایمان خواهد بود. آن حضرت، یکی از هفت چیز را ایمان به رجعت برشمرد.
پنج – در روایتی مشابه که در همین کتاب از امام رضا علیه السلام نقل شده است، آن حضرت، ایمان به یگانگی خدا، ایمان به رجعت و ایمان به روز جزا را از ویژگیهای شیعیان اهل بیت علیهم السلام بر شمرده است و میفرماید:
مَنْ أَقَرَّ بِتَوْحِیدِ اللّه ِ… وَ أَقَرَّ بِالرَّجْعَهِ… وَ امَنَ بِالْمِعْراجِ وَ المُسائَلَهِ فِی الْقَبْرِ… وَ الجَزاءِ و الحِسابِ فَهُوَ مُؤْمِنٌ حَقّا وَ هُوَ مِنْ شِیعَتِنا أَهْلَ البَیْتِ. [۱]
هر کس به یگانگی خدا… و رجعت اقرار کند… و به معراج و سؤال و جواب در قبر… و جزا و حساب [روز قیامت] ایمان داشته باشد، مؤمن راستین و از شیعیان ما خاندان است.
ب) روایات غیر صریح
عالمان و محدثان شیعه افزون بر این دسته از روایات که در آنها به صراحت از رجعت یاد شده است، به دسته ای دیگر از روایات نیز برای اثبات رجعت استدلال کرده اند. در این دسته از روایات که معمولاً از پیامبر گرامی اسلام نقل شده است، بر این نکته تأکید شده که همه آنچه در امتهای پیشین رخ داده است، بی هیچ کم و کاست، در امت اسلام هم رخ خواهد داد. از آنجا که آیات قرآن، اخبار و گزارشهای تاریخی از وقوع رجعت در امتهای پیشین خبر داده اند، با توجه به این روایات میتوان گفت که در امت اسلام هم رجعت رخ خواهد داد.
بنابراین، شیوه استدلال به این گونه روایات چنین خواهد بود: چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده اند همه حوادثی که در امتهای پیشین روی داده است، بدون کمترین تفاوت در امت اسلام هم رخ خواهد داد و ما میدانیم که در امتهای پیشین رجعت رخ داده است، نتیجه میگیریم که در امت اسلام هم رجعت واقع خواهد شد. [۲]
برخی از این گونه روایات به شرح زیر است:
یک – امام صادق علیه السلام از پدرش و او از پدرانش نقل میکند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
کُلُّ ما کانَ فِی الأُمَمِ السّالِفَهِ فَإِنَّهُ یَکُونُ فِی هذِهِ الأُمَّهِ مِثْلُهُ، حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ القُذَّهِ بِالقُذَّهِ. [۱]
همه آنچه در امتهای پیشین رخ داده است، بی هیچ کم و کاست، در این امت هم واقع میشود.
دو – امام رضا علیه السلام در پاسخ مأمون که از ایشان درباره رجعت پرسیده بود، به همین روایت پیامبر استدلال میکند و میفرماید:
إِنَّها الحَقُّ قَدْ کانَتْ فِی الأُمَمِ السّالِفَهِ وَ نَطَقَ بِهَا القُرآنُ وَ قَد قالَ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله: یَکُونُ فِی هذِهِ الأُمَّهِ کُلُّ ما کانَ فِی الأُمَمِ السّالِفَهِ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ القُذَّهِ بِالقُذَّهِ. [۲]
همانا رجعت حق است و در امتهای پیشین رخ داده است و قرآن نیز از وقوع آن خبر میدهد. رسول خدا – درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد – نیز فرمود: در میان این امت نیز همه آنچه در امتهای پیشین رخ داده است بی هیچ تفاوت رخ خواهد داد.
یادآوری این نکته ضروری است که احادیث یاد شده در مقام بیان قاعده ای عام و فراگیر بوده و با استناد به آنها میتوان بر وقوع حوادثی مشابه با رویدادهایی که در امتهای پیشین رخ داده است، در امت اسلام استدلال کرد. مگر آنکه نسبت به حادثه خاصی، دلیل قطعی بر مشابهت نداشتن این
امت با امتهای گذشته در دست باشد. مثلاً در امتهای گذشته، عذابهای جمعی و گروهی (مانند مسخ) [۱] به وقوع پیوسته و قرآن شریف برخی از این عذابها را گزارش کرده است، ولی بنا به تصریح قرآن، در پرتو وجود پیامبر گرامی در میان امت اسلامی و نیز به برکت استغفار در پیشگاه خدا، این گونه عذابها از این امت برداشته شده است:
وَ ما کانَ اللّه ُ لِیُعَذِّبَهُم وَ أَنْتَ فِیهِمْ وَ ما کانَ اللّه ُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِروُنَ. [۲]
و[لی] تا تو در میان آنها هستی، خدا بر آن نیست که ایشان را عذاب کند و تا آنان طلب آمرزش میکنند، خدا عذاب کننده ایشان نخواهد بود.
بنابراین، قاعده یاد شده جز در مواردی که دلیل قطعی بر تخصیص آن داریم، به قوت و استواری خود باقی است. از آنجا که بازگشت به دنیا در امتهای گذشته روی داده است و در این امت نیز دلیل بر نفی آن نداریم، با استناد به این قانون میتوانیم اصل رجعت را اثبات کنیم. گذشته از اینکه دلایل و شواهدی نیز بر قطعی بودن آن در دست است. [۳]
۷. رجعت در دعاها و زیارت ها
دعاها و زیارتهای نقل شده از معصومان علیهم السلام، مجموعه ای ارزشمند از معارف اسلامی به شمار میآیند و بسیاری از آموزههای ناب اسلامی را میتوان از دل آنها به دست آورد. یکی از آموزههای مهم مکتب تشیع که در دعاها و زیارت نامههای مأثور به آن توجه شده، موضوع رجعت یا بازگشت به دنیاست.
یک – در ابتدای «دعای عهد» که از امام صادق علیه السلام روایت شده، به صراحت به موضوع بازگشت به دنیا در عصر ظهور اشاره و تأکید شده است که هر کس چهل روز این دعا را بخواند، از رجعت کنندگان خواهد بود:
هر کس چهل بامداد، خدا را با این دعا بخواند، از یاوران قائم ما خواهد بود. پس اگر پیش از [ظهور] قائم از دنیا برود، خدای تعالی او را از قبرش خارج میسازد [تا قائم را یاری دهد]. [۱]
در ادامه این دعا نیز دعاکننده از خداوند میخواهد که اگر مرگ بین او و امام مهدی علیه السلام فاصله انداخت، او را زنده سازد تا بتواند، یاری دهنده آن حضرت باشد.
أَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنی وَ بَیْنَهُ المَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلی عِبادِکَ حَتْما [مَقْضِیّا] فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْری مُؤْتَزِرا کَفَنِی، شاهِرا سَیْفی، مُجَرَّدا قَناتِی، مُلَبِّیا دَعْوَهَ الدّاعِی فِی الحاضِرِ وَ البادِی. [۲]
بار خدایا، اگر مرگی که آن را بر تمام بندگانت قضای حتمی قرار داده ای، میان من و او جدایی افکند، مرا از قبرم برانگیز در حالی که کفنم را تن پوش خود قرار داده ام، شمشیرم را از نیام برکشیده ام، نیزهام را به دست گرفتهام و دعوت کننده ای را که در شهر و صحرا بانگ میآورد، لبیک میگویم.
دو – در قسمتی از دعای حج که از امام صادق علیه السلام نقل و خواندن آن در همه ایام ماه مبارک رمضان سفارش شده است، میخوانیم:
وَأَسْئَلُکَ أَنْ تَجْعَلَ وَفاتِی قَتْلاً فِی سَبِیلِکَ تَحْتَ رایه نَبِیِّکَ مَعَ أَوْلِیائِکَ وَ أَسْئَلُکَ أَنْ تَقْتُلَ بِی اعْدائَکَ وَ أَعْداءَ رَسُولِکَ…. [۱]
و از تو میخواهم که مرگ مرا کشته شدن در راه خودت، زیر پرچم پیامبرت و همراه با بندگان خاص خود قرار دهی و از تو میخواهم که دشمنانت و دشمنان پیامبرت را به دست من نابود سازی….
چنان که برخی مفسران کتاب الکافی گفته اند، مراد از پرچم پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این دعا، همان پرچمی است که در حال حاضر در اختیار حضرت قائم علیه السلام است.
این احتمال هم وجود دارد که چون پرچم پیامبر و پرچم قائم هر دو در حق بودن مشترکند، از پرچم قائم به عنوان پرچم پیامبر یاد شده است. [۲]
در هر حال، آنچه مسلم است این است که این دعا اشاره به دوران رجعت دارد و دعا کننده در حقیقت درخواست میکند که توفیق همراهی حضرت قائم علیه السلام یا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در دوران رجعت، پیدا کند.
سه – در زیارت جامعه کبیره که از امام هادی علیه السلام روایت شده است و یکی از جامع ترین، پرمحتواترین زیارتهای ائمه به شمار میآید، در موارد متعددی از رجعت سخن به میان آمده است. از جمله در بخشی از این زیارت میخوانیم:
وَ إِنِّی… مُعْتَرِفٌ بِکُمْ، مُؤْمِنٌ بِإِیابِکُمْ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِکُم، مُنْتَظِرٌ لأَِمْرِکُمْ. [۳] و من… به [جایگاه شما] اقرار میکنم به بازگشت شما ایمان دارم، رجعت شما را تصدیق می کنم و امر شما را انتظار میکشم.
در بخشی دیگر از همین زیارت چنین آمده است:
فَثَبَّتَنِی اللّه ُ أَبَدا ما حَیِیتُ عَلی مُوالاتِکُمْ وَ مُحَبَّتِکُمْ وَ دِینِکُمْ… وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یَقْتَصُّ آثارَکُمْ وَ یَسْلُکُ سَبِیلَکُمْ وَ یَهْتَدِی بِهُداکُمْ وَ یُحْشَرُ فِی زُمْرَتِکُمْ وَ یَکِرُّ فِی رَجْعَتِکُمْ وَ یُمَلَّکُ فِی دَوْلَتِکُمْ وَ یُشَرِّفُ فِی عافِیَتِکُمْ وَ یُمَکِّنُ فِی إِیابِکُمْ. [۱]
خداوند تا زمانی که زنده ام، پیوسته مرا بر [پذیرش] سرپرستی شما، دوستی شما و دین شما پایدار بدارد… و مرا از کسانی قرار دهد که از شما پیروی میکنند، راه شما را میپویند، به هدایت شما راهبری میشوند، در شمار شما محشور میشوند، در رجعت شما [به دنیا] باز میگردند، در دولت شما حاکمیت مییابند و هنگام بازگشت شما اقتدار پیدا میکنند.
چهار – در زیارت «آل یاسین» که از ناحیه مقدسه امام عصر علیه السلام نقل شده است، خطاب به ائمه معصومین علیهم السلام چنین میخوانیم:
… وَ أَنَّ رَجْعَتِکُمْ حَقٌ لا رَیْبَ فِیها یَوْمَ لا یَنْفَعُ نَفْسا إِیمانُها لَمْ تَکُنْ امَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمانِها خَیْرا. [۲]
… رجعت شما [امامان] حق است و هیچ تردیدی در آن نیست. روزی که ایمان کسی که پیش از آن ایمان نیاورده یا به هنگام ایمان کار نیکی انجام نداده است، برای او سودی نخواهد داشت.
در ادعیه و زیارتهای زیر نیز میتوان آثار اعتقاد به رجعت را مشاهده کرد:
زیارت اربعین امام حسین علیه السلام ؛ [۳]
زیارتی دیگر از زیارتهای امام حسین علیه السلام ؛ [۴]
زیارت حضرت ابوالفضل علیه السلام ؛ [۱]
زیارت رجبیه؛ [۲]
دعای روز سوم شعبان؛ [۳]
زیارت حضرت قائم علیه السلام در سرداب مقدس؛ [۴]
دعای روز دحوالأرض و…. [۵]
۸. رجعت کنندگان
روایاتی را که در زمینه معرفی رجعت کنندگان وارد شده است، میتوان به دو دسته تقسیم کرد: دسته اول روایاتی که به بیان ویژگیها و شاخصهای کلی این گروه میپردازند و دسته دوم، روایاتی که مصادیقی خاص از این گروه را برمی شمارند.
در اینجا به نمونههای هر یک از این دو دسته روایات اشاره میکنیم:
الف) روایات بیان کننده ویژگیهای کلی
براساس این دسته از روایات تنها دو گروه از مردم در عصر ظهور به دنیا بازگشت خواهند کرد: نخست، کسانی که در زمان زندگی خود در دنیا، به نهایت درجه ایمان و رستگاری رسیده اند و دوم، کسانی که در کفر و شرک و نفاق تا آخرین درجه ممکن پیش رفته و پلیدی را به نهایت رسانده اند. امام صادق علیه السلام در این زمینه میفرماید:
إِنَّ الرَّجعَهَ لَیْسَتْ بِعامَّهٍ وَ هِیَ خاصَّهٌ لا یَرجِعُ إِلاّ مَنْ مَحَضَ الإِیمانَ مَحْضا أَوْ مَحَضَ الشِّرکَ مَحْضا. [۱]
رجعت عمومی نیست و گروهی خاص را شامل میشود. تنها مؤمنان محض و مشرکان محض به دنیا باز میگردند.
شیخ مفید در این باره مینویسد:
کسانی که به دنیا باز میگردند، دو گروه اند: نخست کسانی که به درجه بالایی از ایمان رسیده، کارهای شایسته فراوانی انجام داده و دنیا را در حالی ترک کرده بودند که از گناهان کبیره [موجب خلود در آتش] پرهیز میکردند. پس خداوند – عزّ و جلّ – دولت حق را به آنها مینمایاند، به وسیله این دولت آنها را عزیز میگرداند و آنچه را از دنیا آرزو میکردند، به آنها ارزانی میدارد. گروه دوم کسانی هستند که به نهایت درجه فساد [عناد ]رسیده، تا آخرین حد ممکن برخلاف حق طلبان عمل کرده، ستم فراوانی نسبت به دوستان خدا انجام داده و گناهان زیادی مرتکب شده اند. پس خداوند تعالی کسانی را که این گروه قبل از مرگشان مورد ستم قرار داده اند، یاری میدهد و قلوبشان را با مجازاتی که بر آنها وارد میکند، آرامش میبخشد.
پس از این ماجرا هر دو گروه را مرگ فرا میگیرد تا پس از رستاخیز به پاداش یا مجازات پاینده ای که مستحق آن هستند، برسند. [۱]
از برخی روایات چنین برمی آید که رجعت گروه نخست، اختیاری است و تنها در صورتی که خود تمایل داشته باشند، به دنیا برگردانده میشوند. مفضل بن عمر، یکی از یاران امام صادق علیه السلام میگوید: در مورد آن گروه از یاران ما که در انتظار قائم علیه السلام بودند و از دنیا رفتند، گفت وگو میکردیم. آن حضرت فرمود:
إِذا قامَ أُتِیَ المُؤْمِنُ فِی قَبْرِهِ فَیُقالُ لَهُ: یا هذا إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صاحِبُکَ! فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلحَقَ بِه فَالْحَقْ و إِنْ تَشَأْ أَنْ تُقِیمَ فِی کَرامَهِ رَبِّکَ فَأَقِمْ. [۲]
هنگامی که او قیام میکند، [فرشتگان الهی] به قبر کسی که اهل ایمان بوده، وارد میشوند و به او میگویند: سرور و مولای تو ظهور کرده است؛ اگر میخواهی که به او بپیوندی، اختیار داری و چنانچه بخواهی در کرامت پروردگارت بمانی، آزاد هستی.
ب) روایات بیان کننده مصداق ها
در برخی روایات، از افرادی خاص به عنوان کسانی یاد شده است که در عصر ظهور، رجعت خواهند کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امام علی علیه السلام، امام حسین علیه السلام، اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، پیامبران گذشته، برخی از یاران پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیهم السلام و… از آن جمله اند.
بر اساس این گونه روایات، نخستین کسی که رجعت خواهد کرد، امام حسین علیه السلام است و پس از او به ترتیب، امام علی علیه السلام و پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله رجعت خواهند کرد.
بکیر بن أعین میگوید: کسی که من هیچ تردیدی [در سخن او ندارم]، یعنی ابا جعفر [ امام محمد باقر] علیه السلام به من گفت:
أَنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ عَلِیّا سَیَرْجِعانِ. [۱]
به زودی رسول خدا – درود و سلام خدا بر او باد – و علی [به دنیا] باز میگردند.
امام زین العابدین علیه السلام در تفسیر آیه شریفه «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ القُرآنَ لَرادُّکَ إلی مَعادٍ؛ در حقیقت، همان کسی که این قرآن را بر تو فرض کرده، تو را به سوی وعده گاه باز میگرداند»، [۲] فرمود:
یَرْجِعُ إلَیْکُمْ نَبِیُّکُمْ صلی الله علیه و آله و أَمِیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام و الأَئمَّهُ علیهم السلام. [۳]
پیامبر شما – درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد – امیر مؤمنان – درود خدا بر او باد – و امامان – درود خدا بر آنها باد – به سوی شما باز میگردند.
آن حضرت در روایت دیگری در زمینه رجعت امیر مؤمنان علی علیه السلام چنین میفرماید:
إِنَّ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله قال لِعَلِیٍّ علیه السلام: یا عَلیُّ! إِذا کانَ فِی آخِرَالزَّمانِ أَخْرَجَکَ اللّه ُ فِی أَحْسَنِ صُورَهٍ و مَعَکَ مَیْسَمُ تَسُمُّ بِه أَعْداءَکَ. [۴]
رسول خدا – درود و سلام خدا بر او و خاندانش باد – به علی – درود خدا بر او باد – فرمود: ای علی! خداوند تو را در آخرالزمان به بهترین صورت زنده میکند، در حالی که ابزاری در دست داری که دشمنانت را با آن نشانه میگذاری.
امام علی علیه السلام نیز درباره رجعت خود میفرماید:
وَ إِنَّ لِی الکرَّهُ بَعْدَ الکَرَّهُ و الرَّجْعَهُ بَعْدَ الرَّجْعَهِ وَ أَنَا صاحِبُ الرَّجْعاتِ وَ الکَرّاتِ. [۱]
برای من بازگشت پس از بازگشت و رجعت بعد از رجعت است؛ من صاحب بازگشتها و رجعتها هستم.
ششمین امام معصوم درباره رجعت امام حسین علیه السلام نیز میفرماید:
أَوَلُّ مَنْ یَرْجِعُ إِلَی الدُّنیا الحُسَینُ بنُ عَلیٍّ علیهماالسلام فَیَمْلِکُ حَتّی یَسْقُطُ حاجِباهُ عَلی عَیْنَیْهِ. [۲]
اولین کسی که به دنیا باز میگردد، حسین بن علی – درود خدا بر آن دو باد – است. فرمان روایی او آن قدر به درازا میکشد که [از فرط پیری]، دو ابروی او بر روی چشمانش میافتد.
در بخشی از روایت مفصلی که در آن امام صادق علیه السلام به پرسشهای متعدد مفضل بن عمر درباره ظهور امام مهدی علیه السلام پاسخ داده، درباره رجعت دیگر پیشوایان معصوم علیهم السلام چنین آمده است:
وَ اللّه ِ لَیُرَدَّنَّ وَ لَیُحضَرَنَّ السَّیدُ الأکْبَرُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ الصِّدیقُ الأَکْبَرُ أَمِیرُالْمُؤْمِنینَ وَ فاطِمَهُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ وَ الأَئِمَّهُ علیهم السلام. [۳]
به خدا سوگند که سید اکبر، محمد، رسول خدا – درود و سلام خدا بر او باد – و صدیق اکبر، امیر مؤمنان علی – بر او درود باد – و فاطمه، حسن، حسین – بر آنها درود باد – حتما [به دنیا] برخواهند گشت و دوباره زندگی خواهند کرد.
در مورد رجعت پیامبران الهی ذیل آیه شریفه: «لَتُوْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ؛ البته به او ایمان بیاورید و حتما یاری اش کنید». [۴]
از امام باقر علیه السلام چنین روایت شده است:
ما بَعَثَ اللّه ُ نَبِیِّا مِنْ لَدُنْ آدَمَ فَهُلُمَّ جَرّا إِلاّ وَ یَرْجِعُ إِلی الدُّنیا فَیُقاتِلُ وَ یَنْصُرُ رَسُولَ اللّه ِ صلی الله علیه و آله وَ أَمیرَالْمُؤْمِنینَ. [۱]
خداوند هیچ پیامبری را از آدم تا خاتم مبعوث نکرده است، مگر اینکه به دنیا بر خواهد گشت و برای یاری پیامبر خدا – درود و سلام خدا بر او باد – و امیرمؤمنان علی – بر او درود باد – [با دشمنان] خواهد جنگید.
برخی دیگر از کسانی که در روایات به طور خاص، از رجعت آنها یاد شده است، عبارتند از: اصحاب کهف، یوشع، وصی حضرت موسی علیه السلام، مؤمن آل فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، مالک اشتر (از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان علیه السلام)، حمران بن اعین، نجم بن اعین، مفضل بن عمر، میسر بن عبدالعزیز، داوود قمی (از یاران امام صادق علیه السلام)، عبدالله بن شریک هاوی (از یاران امام کاظم علیه السلام) و…. [۲]
۹. سرآغاز و مدت زمان رجعت
بی تردید، رجعت در زمان ظهور امام مهدی علیه السلام رخ میدهد، ولی در مورد اینکه دوران رجعت دقیقا از کی آغاز میشود و چه قدر به طول میانجامد و آیا همه رجعت کنندگان در یک زمان به دنیا بازمی گردند یا خیر، به صراحت نمی توان اظهارنظر کرد و آنچه از روایات استفاده میشود، بسیار مجمل است.
با توجه به نکته یاد شده، در اینجا با بهره گیری از برخی روایات و کلمات دانشوران بزرگ شیعه، به بررسی موضوع آغاز و انجام رجعت میپردازیم:
الف) سرآغاز رجعت
از روایات استفاده میشود که گروهی از رجعت کنندگان در آغاز ظهور امام مهدی علیه السلام به دنیا بازمی گردند تا آن حضرت را در انقلاب جهانی خود یاری دهند و گروهی از آنها پس از استقرار حکومت مهدوی و در آستانه وفات یا پس از وفات آن حضرت به دنیا بازمی گردند، به نظر میرسد بسیاری از بزرگانی که در روایات از آنها به عنوان رجعت کنندگان یاد شده است و همچنین عموم مؤمنانی که به توفیق رجعت و درک زمان ظهور دست مییابند، جزو دسته نخست و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام جزو دسته دوم هستند.
با توجه به اینکه زمان رجعت دسته نخست چندان محل بحث و گفت وگو نیست و از روایاتی که پیش از این در مورد اصل رجعت و ویژگیهای رجعت کنندگان نقل کردیم به روشنی به دست میآید که این گروه هم زمان با ظهور رجعت میکنند، در اینجا تنها به بررسی زمان رجعت دسته دوم میپردازیم.
شیخ حرّ عاملی در کتاب خود در پاسخ این شبهه که «چگونه ممکن است امامان علیهم السلام در زمان ظهور امام مهدی علیه السلام یا پس از آن رجعت کنند، در حالی که ما میدانیم آن حضرت خاتم اوصیاست و با رجعت دیگر امامان یا باید قائل به عزل آن امام یا عدم شمول ریاست ایشان نسبت به همه شویم؟ »، نکات مختلفی را مطرح میکند و از جمله مینویسد:
احتمال دارد که رجعت همه امامان – درود خدا بر آنها باد – پس از وفات [امام] مهدی – درود خدا بر او باد – باشد. ظاهر [روایات هم] همین است؛ زیرا از طرق مختلف روایت شده که نخستین کسی که در پایان عمر [امام ]مهدی به دنیا بازمی گردد، حسین – درود خدا بر او باد – است. پس هنگامی که مردم آن حضرت را شناختند، مهدی از دنیا میرود و حسین او را غسل میدهد. [۱] و [۲] عبارت یاد شده مؤید این مطلب است که پیامبر و امامان معصوم علیهم السلام نه در آغاز ظهور، بلکه پس از استقرار حکومت مهدوی و وفات امام مهدی علیه السلام به دنیا رجعت میکنند.
ب) مدت زمان رجعت
در برخی روایات به مدت زمان زندگی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و برخی امامان معصوم علیهم السلام پس از رجعت و هم چنین به مدت زمان دوران رجعت اشاره شده است که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:
از امام صادق علیه السلام ذیل آیه شریفه «فِی یَوْمٍ کانَ مِقْدارُهُ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ؛ در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است» [۳]، چنین روایت شده است:
هِیَ کَرَّهُ رَسُولِ اللّهِ صلی الله علیه و آله فَیَکُونُ فِی کَرَّتِهِ خَمْسِینَ أَلْفَ سَنَهٍ وَ یَمْلِکُ أَمِیرُالْمُؤْمِنینَ علیه السلام فِی کَرَّتِهِ أَرْبَعا وَ أَرْبَعِینَ أَلْفَ سَنَهٍ. [۴]
پس بازگشت او پنجاه هزار سال به طول میکشد. امیرمؤمنان – درود خدا بر او باد – نیز چهل و چهار هزار سال در بازگشت خود حکومت میکند.
گفتنی است شیخ حر عاملی پس از نقل این روایت مینویسد:
منکران رجعت، امثال این روایت را بسیار دور از ذهن میدانند، با اینکه میتوان آن را حمل بر مبالغه و امثال آن کرد. چنان که برخی از مفسران در تفسیر این سخن خدای تعالی: «مقدارش پنجاه هزار سال است» و درازی روز قیامت میگویند: در این روز کارهایی انجام میگیرد [که معمولاً] به مقدار پنجاه هزار سال وقت لازم دارد یا از بس سخت و دشوار است، به مقدار پنجاه هزار سال نمود دارد، در اینجا هم اگر [این روایت] معارض صریحی داشته باشد، ممکن است به یکی از دو وجه توجیه شود. [۱]
در روایت دیگری جعفر بن محمد بن مالک کوفی به اسناد خود از حمران بن اعین چنین نقل میکند:
عُمْرُ الدُّنیا مِأَهُ أَلْفِ سَنَهٍ. لِسایِر النّاسِ عِشْرُونَ أَلْف سَنَهٍ، وَ ثَمانُونَ أَلْف سَنَهٍ لاِلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام. [۲]
عمر دنیا صد هزار سال است. بیست هزار سال برای دیگر مردم و هشتاد هزار سال برای خاندان محمد – درود خدا بر آنها باد -.
شیخ حر عاملی پس از نقل این روایت نیز مینویسد:
بعید نیست که در این روایت نیز اراده مبالغه شده باشد؛ یعنی میخواسته است بگوید که نسبت [زمان] دیگر دولتها به دولت آل محمد مانند این نسبت (بیست هزار به هشتاد هزار) ؛ یعنی یک به پنج است. البته خداوند داناتر است. این توجیه بر فرض ثابت شدن روایت معارض با این روایت قابل طرح است و گرنه بعید شمردن [این گونه روایات ]جایی ندارد و [این مدت] با توجه به قدرت خداوند و قابلیت اهل آن، [مدت] کمی است. [۳]
در پایان بار دیگر یادآوری میکنیم که اظهارنظر صریح و قطعی در مورد مدت زمان رجعت یا مدت زمان زندگی رجعت کنندگان در دنیا امکان پذیر نیست؛ زیرا روایتهایی که در این زمینه نقل شده اند، بسیار انگشت شمارند. با این حال نباید گمان کنیم تردید دراین موضوع یا بعید شمردن مدت زمانهای ذکر شده در برخی روایات، به اصل اعتقاد به رجعت خللی وارد میسازد؛ زیرا اصل رجعت با اخبار صحیح و متواتر به اثبات رسیده است و از آموزههای تردیدناپذیر شیعه به شمار میآید.
البته باید توجه داشت که نمی توان به صرف استبعاد و دور از ذهن بودن این گونه روایات، آنها را رد کرد.
سخن خود در این زمینه را با نقل عبارتی از شیخ حر عاملی به پایان میبریم. ایشان در جایی دیگر از کتاب خود با اشاره به سخن کسانی که با توجه به این گونه روایات، در اصل رجعت تردید کرده و آن را دور از ذهن میشمارند، تأکید میکند:
خصوص این تحدید [های زمانی برای رجعت] یقینی نیست و به حد تواتر نرسیده است. لازم نیست هر کس به رجعت یقین دارد، به این مدت هم یقین داشته باشد. [۱]
۱۰. فلسفه و هدف رجعت
در روایات به فلسفه و هدف رجعت اشاره صریحی نشده است، ولی با توجه به برخی نکاتی که در روایات و کلمات مفسران، محدثان و متکلمان بزرگ شیعه آمده است، میتوان موارد زیر را
از فلسفهها و اهداف احتمالی رجعت برشمرد:
الف) استمرار تکامل معنوی مؤمنان
گروهی از مؤمنان خالص به دلیل زندگی در عصر کافران و ستمگران در مسیر تکامل معنوی خود با موانع و دشواریهای زیادی روبه رو شده و از رسیدن به کمال نهایی خود باز مانده اند. ازاین رو، حکمت الهی ایجاب میکند که این گروه را بار دیگر به دنیا باز گرداند تا بتوانند در زمان حاکمیت دولت حق تکامل معنوی خود را استمرار بخشیده و به بالاترین مراتب ممکن دست یابند. [۱]
ب) مجازات کافران و گردن کشان
بسیاری از کافران و گردن کشان تاریخ بی آنکه به سزای اعمال ننگین خود برسند، از دنیا رفتند. رجعت دوباره آنها به دنیا این امکان را فراهم میسازد که این گروه در همین دنیا و در پیش چشم کسانی که مورد ستم قرار گرفته و حقشان پای مال شده بود، به مجازات برسند. [۲]
ج) عزیز گردانیدن مؤمنان و خوار کردن کافران
خداوند همواره به مؤمنان وعده داده بود که آنها را عزیز و دشمنانشان را خوار میکند، ولی در دنیا کمتر مجالی برای تحقق این وعده پیش آمده بود. عصر رجعت، فرصت مناسبی برای تحقق این وعده الهی خواهد بود. [۳]
د) انتقام گرفتن از دشمنان اهل بیت علیهم السلام
اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام همواره مورد ستم بودند و همه آنها به دست گردن کشان عصر خود به شهادت رسیدند. با بازگشت دوباره دشمنان اهل بیت علیهم السلام به دنیا این امکان فراهم میشود که انتقام خونهای به ناحق ریخته شده آنها از دشمنانشان گرفته شود. [۱]
ه-) فراهم آوردن امکان درک حاکمیت اهل بیت علیهم السلام برای مؤمنان
گروه زیادی از مؤمنان آرزو داشتند دوران حاکمیت اهل بیت علیهم السلام را درک کنند و بتوانند در این دوران، در راه پیشبرد اهداف قائم آل محمد علیهم السلام مجاهده کنند. رجعت، این امکان را به وجود میآورد که این گروه بتوانند به آرزوی دیرین خود دست یابند. [۲]
این فصل را با روایت زیبایی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به پایان میبریم:
أَلا أَدُلُّکُمْ عَلی قَومٍ أفْضَلُ غَنِیمَهً و أَفْضَلُ رَجْعَهً؟ قَوْمٌ شَهِدُوا صَلاه الصُّبْحِ، ثُمَّ جَلَسُوا یَذْکُرُونَ اللّه َ حَتّی طَلَعَتِ الشَّمْسُ فَأُولئِکَ أَسْرَعُ رَجْعَهً و أَفْضَلُ غَنِیمَهً. [۳]
آیا شما را به سوی گروهی راهنمایی کنم که از برترین بهرهها و برترین رجعتها برخوردارند؟ گروهی که نماز صبح را در مییابند و سپس تا زمانی که خورشید طلوع کند مینشینند و به ذکر خدا مشغول میشوند. پس آنها سریع تر رجعت میکنند و از بهره بیشتری برخوردار میشوند.
———-
[۱]: در علم صرف مصدر انواع مختلفی دارد که یکی از آنها مصدر «مرّه» است که برای بیان وقوع یک بار فعل به کار میرود. در زبان عربی وقتی گفته میشود «جَلَستُ جَلْسَهً» یعنی یک بار نشستم.
[۱]: ر. ک: لسان العرب، ج ۸، ص ۱۱۴؛ أقرب الموارد، ج ۱، صص ۳۹۱ و ۳۹۲.
[۲]: ر. ک: محمد رضا ضمیری، رجعت یا بازگشت به جهان: بررسی جامع مفهوم رجعت از دیدگاه عقل و نقل، چاپ اول: تهران، موعود عصر، ۱۳۷۸، ص ۱۲.
[۳]: ر. ک: الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه، ج ۳، ص ۱۲۱۶؛ مجدالدین الفیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت، دارالمعرفه، [بی تا]، ج ۳، ص ۲۸؛ محمد مرتضی الحسینی الواسطی الزبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق: علی شیری، چاپ اول: بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ه. ق، ج ۱۱، ص ۱۵۲.
[۴]: محمد بن محمد بن نعمان شیخ مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج ۴، صص ۷۸ و ۷۹.
[۵]: ر. ک: سید مرتضی علم الهدی، جوابات المسائل الرازیه، مندرج در مجموعه رسائل الشریف المرتضی، چاپ اول: قم، دارالقرآن الکریم، ج ۱، ص ۱۲۵؛ بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۳۸؛ محمد بن حسن حر عاملی، الإیقاظ من الهجعه بالبرهان علی الرجعه، تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، ترجمه: احمد جنتی، قم، مطبعه العلمیه، بی تا، صص ۲۹ و ۳۰، ۲۳۵ و ۲۳۶؛ محمدرضا مظفر، عقاید الإمامیه، ترجمه: علی رضا مسجد جامعی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰، ص۲۹۴.
[۱]: ر. ک: الصحاح، ج ۲، ص ۸۰۵؛ الکافی، ج ۱، ص ۱۹۸، ح ۳؛ بحارالأنوار، ج ۹۷، ص ۳۴۹، ح ۳۴.
[۲]: ر. ک: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۹۲، ح ۱۰۰؛ ص ۹۴، ح ۱۰۵.
[۱]: الإعتقادات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج ۵، صص ۶۰ – ۶۲.
[۲]: محمد بن محمد بن نعمان شیخ مفید، المسائل السرویه، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج ۷، ص ۳۲.
[۳]: سوره نمل۲۷، آیه ۸۳.
[۴]: محمد بن حسن طوسیشیخ طوسی، رساله العقاید الجعفریه، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، ص۲۵۰.
[۱]: جوابات المسائل الرازیه، مندرج در مجموعه رسائل الشریف المرتضی، ج ۱، ص ۱۲۵.
[۲]: الإیقاظ من الهجعه، ص ۴۵.
[۳]: ر. ک: بحارالأنوار، ج ۵۳، صص ۱۲۲ – ۱۴۴.
[۴]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۲۲.
[۱]: برای مطالعه بیشتر در زمینه سیر اعتقاد به رجعت از دوران پیدایش تا عصر غیبت کبرا. ر. ک: رجعت یا بازگشت به جهان، صص ۳۱ – ۴۲.
[۲]: ر. ک: الرجعه أو العود إلی الحیاه الدنیا بعد الموت، چاپ اول: قم، مرکز الرساله، ۱۴۱۸ ه. ق، صص۵۶ و ۵۷.
[۱]: الرجعه أو العود إلی الحیاه الدنیا بعد الموت، چاپ اول: قم، مرکز الرساله، ۱۴۱۸ ه. ق، صص ۶۵ و ۶۶.
[۲]: الرجعه أو العود إلی الحیاه الدنیا بعد الموت، چاپ اول: قم، مرکز الرساله، ۱۴۱۸ ه. ق، صص ۷۰ و ۷۲ با اندکی تلخیص.
[۱]: ر. ک: الرجعه أو العود إلی الحیاه الدنیا بعد الموت، چاپ اول: قم، مرکز الرساله، ۱۴۱۸ ه. ق، صص ۴۶ و ۴۷.
[۲]: ر. ک: الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج ۱، صص ۹۱ – ۹۵؛ ج ۷، ص ۱۱۶؛ ج ۱۰، صص ۱۶۱ – ۱۶۳ و ج۱۱، ص۱۸۷.
[۳]: معادل فارسی نام کتاب چنین است: بیدار کردن از خواب با استدلال بر رجعت.
[۱]: ر. ک: بحارالأنوار، ج ۵۳، باب الرجعه، صص ۳۹ – ۱۴۴.
[۱]: حسن طارمی، رجعت از دیدگاه عقل، قرآن، حدیث، چاپ نهم: قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۳، ص ۲۲.
[۱]: سوره بقره۲ آیه ۵۵ و ۵۶.
[۲]: محمد بن علی بن حسین شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، چاپ اول: مشهد، المؤتمر العالمی للامام الرضا علیه السلام، ۱۴۱۳ه. ق، ج ۱، ص ۲۵۴.
[۱]: ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۲ – ۱، صص ۱۱۴ و ۱۱۵؛ حسین بن علی بن محمد ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، ۱۳۷۶، ج ۱، صص ۲۹۵ – ۲۹۸؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۱، ص ۲۲۲، ح ۲؛ تفسیر القمی، ج ۱، ص ۵۸؛ جلال الدین سیوطی، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ه. ق، ج ۱، ص۱۷۰؛ محمد بن جریر طبری، تفسیر الطبری جامع البیان فی تفسیرالقرآن، چاپ سوم: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ه. ق، ج ۱، صص ۳۲۸ – ۳۳۲؛ جار الله زمخشری، تفسیر الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ ه. ق، ج ۱، صص ۱۴۳ و ۱۴۴.
[۲]: محمد رشید رضا، تفسیر القرآن الحکیم تفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفه، بی تا، ج ۱، ص ۳۲۲.
[۱]: سوره بقره۲، آیه ۷۲ و ۷۳.
[۲]: عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج ۲، ص ۱۴.
[۳]: ر. ک: الدر المنثور، ج ۱، ص ۱۹۲؛ تفسیر الطبری، ج ۱، ص ۴۰۲؛ تفسیرالکشاف، ج ۱، ص ۱۵۵؛ مجمع البیان، ج ۱ – ۲، صص ۱۳۷ و ۱۳۸؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۱، صص ۲۰۴ و ۲۰۵.
[۱]: ر. ک: تفسیر الطبری، ج ۱، صص ۴۰۲ – ۴۰۴.
[۲]: ر. ک: تفسیر القرآن الحکیم تفسیر المنار، ج ۱، صص ۳۴۷ – ۳۵۱.
[۳]: سوره بقره۲، آیه ۲۴۳.
[۴]: در میان مفسران در مورد تعداد جمعیت این قوم اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی آنها را سه هزار نفر، برخی هشت هزار نفر، برخی ده هزار نفر، برخی سی هزار نفر، برخی چهل هزار نفر و برخی هفتاد هزار نفر ذکر کرده اند ولی قدر مسلّم آن است که آنها از ده هزار نفر بیشتر بودند. ر. ک: مجمع البیان، ج ۲ – ۱، ص ۳۴۶.
[۱]: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، ص ۲۸۲ به نقل از: الإحتجاج.
[۲]: ر. ک: الدر المنثور، ج ۱، صص ۷۴۱ – ۷۴۴؛ تفسیر الطبری، ج ۲، ص ۶۰۰ – ۶۰۵؛ تفسیرالکشاف، ج ۱، ص ۲۸۶؛ مجمع البیان، ج ۲ – ۱، صص ۳۴۶ و ۳۴۷؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲، صص ۲۸۰ – ۲۸۲.
[۳]: ر. ک: سوره بقره۲، آیه ۲۵۹.
[۴]: ر. ک: سوره آل عمران۳، آیه ۴۹.
[۱]: سوره نمل۲۷، آیه ۸۳.
[۲]: سوره کهف ۱۸، آیه ۴۷.
[۳]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۵۱، ح۲۷؛ تفسیر القمی، ج ۲، ص ۱۰۶.
[۱]: مجمع البیان، ج ۷ – ۸، ص ۳۶۶؛ همچنین ر. ک: روض الجنان و روح الجنان، ج ۱۵، ص ۷۷.
[۲]: ر. ک: سید محمود آلوسی، روح المعانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ ه. ق، ج ۲، صص ۲۶ و ۲۷؛ فخر رازی، تفسیر الکبیر، بیروت، دارالفکر، ج ۱۲، ص ۲۱۹.
[۳]: سوره مؤمن۴۰، آیه ۱۱.
[۴]: البرهان فی تفسیر القرآن، ج۷، صص ۱۴ و ۱۵، ح ۲۰.
[۵]: تفسیر القمی، ج ۲، ص ۲۲۷؛ تفسیر نور الثقلین، ج ۶، ص ۳۲۵؛ بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۵۶، ح ۳۶.
[۱]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۵۶.
[۲]: ر. ک: محمد بن جریر طبری، تفسیر الطبری، ج ۱، صص ۲۲۲ – ۲۲۶، ج ۱۱، صص ۴۴ و ۴۵؛ محمد بن احمد انصاری قرطبی، الجامع لأحکام القرآن تفسیر القرطبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۶ ه. ق، ج ۱، ص۲۴۹، ج ۱۵، ص ۲۹۷؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۷ – ۸، ص ۵۱۶.
[۱]: محمد بن محمد بن نعمان شیخ مفید، المسائل السرویه، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج ۷، صص۳۳و۳۴.
[۲]: ر. ک: المیزان فی التفسیر القرآن، ج ۲۴، ص ۳۱۴.
[۳]: ر. ک: الجامع لأحکام القرآن، ج ۱، ص ۲۴۹؛ مجمع البیان، ج ۷ – ۸، ص ۵۱۶.
[۱]: در مورد این موضوع که آیا انسانها در عصر رجعت همانند حیات پیشین خود تکلیف دارند یا خیر، چهار دیدگاه در میان علمای شیعه وجود دارد: الف) زمان رجعت همچون قیامت، زمان پاداش و مجازات است و تکلیف در آن راهی ندارد؛ ب) در رجعت، تکلیف وجود دارد؛ زیرا رجعت در دنیا تحقق مییابد، نه در آخرت؛ ج) عصر رجعت دار تکلیف نیست، ولی کارهای خوب، پاداش و کارهای بد، جزا به دنبال خواهد داشت؛ د) برای مؤمنان دار تکلیف است و به یاری معصومان علیهم السلام میپردازند، ولی برای کفار تنها دار مجازات است. ر. ک: الإیقاظ من الهجعه، صص ۴۱۳ و ۴۱۴؛ بحارالأنوار، ج ۲۵، ص ۱۰۸؛ خدامراد سلیمیان، بازگشت به دنیا در پایان تاریخ: تحلیل و بررسی مسئله رجعت، چاپ اول: قم، مؤسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۴، صص۲۳۲ و ۲۳۳.
[۲]: المسائل السرویه، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج ۷، صص ۳۴ و ۳۵.
[۳]: ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲۴، ص ۳۱۴.
[۱]: ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲۴، ص ۳۱۳؛ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، چاپ پانزدهم، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴، ج ۲۰، صص ۴۳ – ۴۵.
[۲]: قالب مثالی ماده نیست ولی بعضی لوازم ماده بودن همچون مقدار، شکل و عرض فعلی را داراست (ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، حیات پس از مرگ، ترجمه: سیدمهدی نبوی و صادق آملی لاریجانی، چاپ سیزدهم: قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۵، ص ۲۹.
[۳]: برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، حیات پس از مرگ، ترجمه: سیدمهدی نبوی و صادق آملی لاریجانی، چاپ سیزدهم: قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۸۵، صص ۲۹-۴۲.
[۴]: ر. ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۲۴، صص ۳۱۳ و ۳۱۴؛ مجمع البیان، ج ۷ – ۸، صص ۵۱۶ و ۵۱۷.
[۱]: ر. ک: تفسیر القمی، ذیل آیات زیر: سوره آل عمران۳، آیه ۸۱، سوره نحل (۱۶)، آیه ۳۸، سوره ابراهیم (۱۴)، آیه ۵، سوره نور (۲۴)، آیه ۵۵، سوره قصص (۲۸)، آیه ۸۵؛ بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، صص ۱۲۸ – ۱۴۲.
[۲]: علمای شیعی از قرن ششم به بعد برخی شرط حجیّت را عدالت راویها و برخی وثاقت آنان دانسته اند که بر اساس همین عقیده روایات را به چهار قسم تقسیم میکنند: صحیح، حسن، موثق و ضعیف. «روایت صحیح» در نظر امامیّه آن است که از نظر سند به وسیله راویان عادل و امامی مذهب به معصوم اتصال پیدا کند. «روایت حسن» آن است که به وسیله راوی امامی و خوش نام به امام برسد، بی آنکه تصریح به عدالت، و وثاقت آنها شده باشد. «روایت موثّق» آن است که توسط راوی غیرامامی ولی ثقه و قابل اعتماد، به امام برسد. «روایت ضعیف» آن است که شروط سه گانه فوق را نداشته باشد. ناصر مکارم شیرازی با همکاری جمعی از اساتید و محققان حوزه علمیه قم، دائره المعارف فقه مقارن، چاپ اول: قم، مؤسسه الإمام علی بن ابی طالب علیه السلام، ۱۳۸۵، ج ۱، ص ۱۷۵. همچنین ر. ک: زین الدین بن علی، شهید ثانی، الرعایه لحال البدایه فی علم الدرایه و البدایه فی علم الدرایه، چاپ اول: قم، بوستان کتاب، ۱۴۲۳ ه. ق، صص ۶۶ – ۷۲.
[۳]: بر اثر فاصله زمانی میان اکثر امت اسلامی با حضرات معصومین علیهم السلام، روایات، توسط واسطههای متعددی به آنان میرسد و هر چه فاصله میان مردم و معصوم بیشتر شود، واسطهها بیشتر خواهند بود. اصطلاحا به هر واسطه ای طبقه میگویند. «خبر متواتر» آن است که در هر یک از طبقات، گروهی وجود داشته باشند که تبانی آنان بر کذب و جعل خبر عادتا امکان پذیر نباشد و لذا تواتر یقین آور است. تواتر بر سه قسم است: اوّل: «تواتر لفظی» و آن عبارت است از خبری که تمام راویان آن با الفاظ یکسان، از آن خبر دهند. دوم: «تواتر معنوی» که همه از مدلول تضمّنی یا التزامی واحدی خبر میدهند. سوم: «تواتر اجمالی» که عبارت است از اطمینان به صدور یکی از خبرها به نحو اجمال، بدون اینکه آن خبر مشخص باشد هر چند آن اخبار اشتراکی در محتوا نداشته باشند. دایره المعارف فقه مقارن، صص ۵۹ و ۶۰؛ الرعایه لحال البدایه فی علم الدرایه، ص ۱۷۳
[۱]: بحارالأنوار، ج ۵۳، صص ۱۲۲ و ۱۲۳.
[۱]: الإیقاظ من الهجعه، صص ۳۹۱ و ۳۹۲.
[۲]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۶۳، ح ۵۳.
[۳]: بحارالأنوار، ص ۹۲، ح ۱۰۱.
[۱]: سوره غافر ۴۰، آیه ۵۱.
[۲]: الرجعه استرآبادی، ص ۴۱، ج ۱۰؛ بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۶۵، ح ۵۷.
[۳]: الرجعه استرآبادی، ص ۱۲۱، ح ۱۶۱.
[۱]: الرجعه استرآبادی، ص ۱۲۱، ح ۱۶۱.
[۲]: ر. ک: الإعتقادات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج ۵، ص ۶۲.
[۱]: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۷۶؛ بحارالأنوار، ج ۲۸، ص ۱۰، ح ۱۵.
[۲]: الإیقاظ فی الهجعه، ص ۳۰۴؛ بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۵۹، ح ۴۵.
[۱]: ر. ک: سوره بقره ۲، آیه ۶۵ و سوره اعراف (۷)، آیه ۱۶۶.
[۲]: ر. ک: سوره انفال ۸، آیه ۳۳.
[۳]: رجعت از دیدگاه عقل، قرآن، حدیث، صص ۴۷ و ۴۸.
[۱]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۹۵، ح ۱۱۱؛ ج ۱۰۲، ص ۱۱۱.
[۲]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۹۵، ح ۱۱۱؛ ج ۱۰۲، ص ۱۱۱.
[۱]: الکافی، ج ۴، ص ۷۴، ح ۶.
[۲]: رک: کتاب الوافی، ج ۱۱، ص ۴۰۲.
[۳]: من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۷۳؛ مفاتیح الجنان.
[۱]: من لایحضره الفقیه، ج ۲، ص ۳۷۳؛ بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۹۲، ح ۹۹.
[۲]: بحارالأنوار، ج ۹۹، ص ۸۲؛ مفاتیح الجنان.
[۳]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۹۲، ح ۱۰۰.
[۴]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۹۴، ح ۱۰۴.
[۱]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۹۴، ح ۱۰۵.
[۲]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۹۴، ح ۱۰۶.
[۳]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۹۴، ح ۱۰۷.
[۴]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۹۵، ح ۱۰۸.
[۵]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۹۹، ح ۱۱۸. برای مطالعه بیشتر در این باره ر. ک: الإیقاظ من الهجعه، صص ۳۰۱-۳۱۹ و الشیعه و الرجعه، ج ۲، ص ۱۷۵ – ۲۴۲.
[۱]: الأیقاظ من الهجعه، ص ۳۶۰، ح ۱۰۹؛ بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۳۹، ح ۱؛ همچنین ر. ک: همان، ۱۴؛ تفسیر القمی، ج ۲، ص ۱۰۷، ذیل آیه ۸۳ سوره نمل.
[۱]: اوائل المقالات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج ۴، ص ۷۸؛ همچنین ر. ک: المسائل السرویه، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج ۷، ص ۳۵.
[۲]: بحارالأنوار، ج ۵۳، صص ۹۱ و ۹۲، ح ۹۸.
[۱]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۳۹، ح ۲.
[۲]: سوره قصص ۲۸، آیه ۸۵.
[۳]: تفسیر القمی، ج ۲، صص ۱۲۳ و ۱۲۴.
[۴]: الإیقاظ من الهجعه، صص ۳۴۲ و ۳۴۳، ح ۷۲.
[۱]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۴۷، ح ۲۰.
[۲]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۴۶، ح ۱۹.
[۳]: بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۱۴.
[۴]: سوره آل عمران ۳، آیه ۸۱.
[۱]: تفسیر القمی، ج ۱، ص ۲۴۷؛ همچنین ر. ک: تفسیر القمی، ج ۱، ص ۱۰۶؛ بحارالأنوار، ج ۵۳، ص ۴۱، ح ۹.
[۲]: ر. ک: رجعت یا دولت کریمه خاندان وحی علیهم السلام، ص ۱۹۳؛ بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، صص۲۲۴-۲۲۹.
[۱]: الإیقاظ من الهجعه، ص ۴۱۵.
[۲]: برای مطالعه روایات مربوط به رجعت امام حسین علیه السلام ر. ک: الإیقاظ من الهجعه، صص ۳۰۹، ۳۱۰، ۳۵۸، ۳۵۹، ۳۶۸، ۳۸۹.
[۳]: سوره سجده ۳۲، آیه ۵؛ سوره معارج (۷۰)، آیه ۴.
[۴]: الإیقاظ من الهجعه، ص ۳۶۸، ح ۱۲۵؛ الرجعه استرآبادی، صص ۳۲ و ۳۳، ح ۲.
[۱]: الإیقاظ من الهجعه، صص ۳۶۸ و ۳۶۹.
[۲]: الإیقاظ من الهجعه، ص ۳۶۹، ح ۱۲۷؛ الرجعه استرآبادی، ص ۳۲، ح ۱.
[۳]: الإیقاظ من الهجعه، صص ۳۶۹ – ۳۷۰.
[۱]: الإیقاظ من الهجعه، ص ۴۰۷.
[۱]: ر. ک: محمد بن مسعود بن عیاش، تفسیر العیاشی، بیروت، مؤسسه الأعلمی، ۱۴۱۷ه. ق، ج ۱، ص۱۸۱؛ تفسیر نمونه، ج ۱۵، ص ۵۵۹.
[۲]: ر. ک: رسائل الشریف، المرتضی، ج ۱، ص ۳۰۱.
[۳]: ر. ک: رسائل الشریف، المرتضی، ج ۱، ص ۱۲۵؛ اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، مندرج در مجموعه مصنفات الشیخ المفید، ج ۴، صص ۷۸ و ۷۹.
[۱]: ر. ک: تفسیر القمی، ج ۲، ص ۶۵؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الإمامه، تهران، مؤسسه البعثه، ۱۴۱۳ ه. ق، ص ۲۶۰.
[۲]: ر. ک: بحارالأنوار، ج ۵۳، صص ۹۱ و ۹۲، ح ۹۸.
[۳]: الذریعه، ج ۱، ص ۹۵، ج ۱۰، ص ۱۶۳.
[معرفت امام زمان علیه السلام و تکلیف منتظران – جلد ۲، صفحه ۱۶۱]